استیو جابز که بود و 10 نصیحت تکان دهنده اش کدامند؟

همه چیز راجع به استیو جابز که باید بدانید...

زندگی نامه استیو جابز در کودکی

نام اصلی اش استیو پاول جابز بود که در سال 1955 بدنیا آمد.
مادر و پدر بیولوژیکی اش به دلایل نامعلومی از نگهداری اش سرباز زدند و آنرا به خانواده ای سپردند تا پسرشان، استیو را بزرگ کنند.

اما… آنها یک شرط برای دادن بچه شان به خانواده داشتند و آن هم این بود که پسرشان را حتما باید به کالج بفرستند؛ و اینچنین شد که استیو جابز به فرزند خواندگی پاول و کلارا جابز درآمد؛ پدرش مکانیک بود که اتومبیل های خراب را تعمیر میکرد و میفروخت.

استیو جابز از 13 سالگی کنجکاوی اش را به وسایل الکترونیکی نشان داد
استیو جابز از 13 سالگی کنجکاوی اش را به وسایل الکترونیکی نشان داد

استیو، پسری بیش فعال بود !

از وقتی که پدرش را میدید چطور اتومبیل ها را تعمیر میکند، کنجکاوی اش به وسایل برقی و مکانیکی بیشتر شد. در 10 سالگی دستگاه شوکر کوچکی ساخت و در کیف پول یکی از دوستانش قرار داد که به محض نشستن برق میگیرد(!)

در سال 1965 پدرش، پاول، خانواده اش را به پالو آلتو میبرد تا اتومبیل های بیشتری برای تعمیر پیدا کند و با گرفتن وام در محله ای که درحال رشد ارزش خانه بود، یعنی سیلیکون ولی خانه بخرد.

در محله سیلیکون ولی، که بعدا مهد ظهور تکنولوژی های بروز دنیا مثل Apple و Facebook بود، اولین و بهترین دوست و شریکش را یعنی استیو وزنیاک را پیدا کرد.

استیو وزنیاک از آنجایی علاقه مند شد با استیو جابز دوستی کند که برای اولین بار کسی را دید که بهتر از خودش از وسایل الکترونیکی سر در میاورد. خیلی زود بیش فعالی استیو جابز با عطش نوآوری استیو وزنیاک ترکیب شد و اولین دستگاه مزاحم تلفنی را با همدیگر ساختند.

دستگاه مزاحم تلفنی اولین محصول استیو جابز و استیو وزنیاک بود
دستگاه مزاحم تلفنی اولین محصول استیو جابز و استیو وزنیاک بود

دستگاه مزاحم تلفنی وزنیاک و جابز بدین صورت کار میکرد که آنها آنرا بر روی تلفن عمومی سوار میکردند و با دستکاری آن، امکان تماس تلفنی از طریق تلفن عمومی بدون پرداخت هزینه را ایجاد میکردند.

آنها اولین درآمدشان را با فروش این دستگاه های مزاحم تلفنی به قیمت 150$ دلار به جیب زدند و از آنجا اشتیاق کارآفرینانه استیو جابز شعله ور شد؛ اما تازه به کالج رفته بود و نمیتوانست وقت زیادی را صرف پیگیری ایده هایش کند.

جابز ترم اول کالج مشروط شد !
که بعدا در سخنرانی معروفش گفت «تنها دلیل رفتنم به کالج، قولی بود که مادر و پدرم داده بودند…»

«برای من مهم نیست ثروتمندترین فرد آرمیده در قبرستان باشم؛ اینکه شب هنگام خواب به خودم بگم که امروز کار فوق العاده ای انجام دادیم، برای من مهم است.»

برای رفع امرار و معاش موقت، جابز و وزنیاک جلوی مغازه Westgate Mall در سن خوزه لباس های کاراکترهای کارتونی آلیس در سرزمین عجایب را می پوشیدند و به ازای ساعتی 3$ دریافت میکردند.

جابز توانست 18 ماه کالج را ادامه دهد و کلاس های مختلفش را شرکت کند که یکی از مهم ترین آنها کلاس تایپوگرافی یا خطاطی بود که بعدا در طراحی فونت های سیستم عامل MAC از آن استفاده کرد.

در سال 1974 جابز به شرکت Atari که اولین شرکت تولید کننده بازی های کامپیوتری بود رفت و گفت که آنجا را ترک نمیکند مگر اینکه او را استخدام کنند.

شرکت آتاری اولین شرکت کامپیوتری بود که استیو جابز آنجا مشغول به کار شد
شرکت آتاری اولین شرکت کامپیوتری بود که استیو جابز آنجا مشغول به کار شد

مدتی در Atari کار کردن و از آنجا استعفا داد.
طی یک سفر به هندوستان، با آیین هندو و بودا آشنا شد و دیدگاهش نسبت به دنیا دستخوش تغییر شد. امورات روزمره را عمیق تر می دید.

در طول مدتی که جابز در Atari مشغول به کار بود و به هندوستان سفر کرد، استیو وزنیاک، دوستش در شرکت HP که تولید کننده پرینتر بودند مشغول به کار بود.

با الهام از وسیله بازی Atari و پرینترهای HP برای اولین بار جابز و وزنیاک اولین کامپیوتر Apple را در سال 1976 ساختند. جابز فولکس واگن قرمز و سفید رنگش را به قیمت 1500$  فروخت، وزنیاک هم ماشین حساب الکترونیکی HP اش را به قیمت  520$ دلار فروخت تا سرمایه اولیه شان را فراهم کنند.

استیو جابز توانست در اولین قرار فروش، 50 کامپیوتر Apple بفروشد. اما آنچه جابز هنگام فروش قولش را داده بود، قطعات کامپیوتر بودند تا فروشنده آنرا سرهم کند و بعد بفروشد؛ استیو جابز از تحویل این سفارش اول سر باز زد.

در عوض، اولین کامپیتور Apple را سرهم شده و در جعبه یا کِیس مخصوص به فروشنده تحویل داد. در آخر سال اول آنها 150 کامپیوتر فروختند.

آنها سپس Apple II را طراحی کردند که با موفقیت همراه بود و با امضای قرار داد یک میلیون سرمایه گذار توسط مایک مارکولا شرکت Apple سه شریک داشت که توانستند به کمک همدیگر در کمتر از 5 سال یکی به 500 شرکت سودآور دنیا تبدیل شوند.

اولین سرمایه گذاری در شرکت استیو جابز توسط مار مارکولا انجام شد
اولین سرمایه گذاری در شرکت استیو جابز توسط مار مارکولا انجام شد

موفقیت های جابز و شرکت Apple ادامه پیدا کردند تا اینکه شرکت Apple تبدیل به یک شرکت سهامی عام شد که حالا دیگر آنها هیئت مدیره داشتند و تصمیم گیرنده اصلی دیگر استیو جابز نبود.

به خاطر تصمیم های اشتباه جمعی، فروش و سودآوری Apple سیر نزولی پیدا کرد و کم کم محبوبیتش را در بازار از دست داد؛ هیئت مدیره در یک تصمیم تاریخی جابز را از شرکت خودش یعنی Apple اخراج کرد !

جابز حالا دیگر به شرکت Apple تعلق نداشت.
او پس از مدتی با جمعی از کارمندان وفادارش شرکت دیگری به نام NeXT راه اندازی کردند که موفقیت های زیادی بدست آوردند و بعدا در یک تصمیم تاریخی، جابز شرکت انیمیشین سازی Pixar را خرید.

پس از مدتی، برخلاف روند رو به رشد شرکت های NeXT و Pixar شرکت اصلی جابز یعنی Apple که حالا دیگر برای او نبود، به شدت رو به افول بود؛ تا اینکه از هیئت مدیره با وی تماس گرفتند تا مجددا به Apple برگردد.

استیو برگشت، با خرید سهم هیئت مدیره دست آنها را از Apple کوتاه کرد؛ تبدیل به تصمیم گیرنده اصلی شد و روند صعودی Apple مجددا شروع شد.

Apple با ارائه iPhone و iPod انقلابی در صنعت تلفن همراه و پخش کننده موزیک ایجاد کرد.

زندگی جابز و کارهایی که انجام داد، تصمیم هایی که گرفت آنچنان زیبا، مهم و دانستنش ضروری هست که اگر بخواهیم در یک مقاله آنرا بگنجانیم باید پنج ساعت زمان صرف خواندن آن کنید.

لذا ما ادامه داستان را تا همینجا متوقف میکنیم و چند جمله و نصیحت تکان دهنده از استیو جابز را برای شما در ادامه آورده ایم که با خواندن آنها، شاید شما هم جابز بعدی باشید… :

 

«علاقه مندی های من در زندگی مادی نیستند. کاملا واضح است که با ارزش ترین منبعی که همه ما از آن به یک اندازه بهره مند هستیم، زمان است.»

استیو جابز معتقد بود باید در زندگی زمان را صرف چیزهای با ارزشی مثل خانواده، علاقه مندی ها و زیبایی های دنیوی کنیم و این به معنی وابستگی به پول نیست.


«به صورت خلاصه اگر بگویم، من به  Apple برنگشتم تا پولدار شوم. من در زندگی ام آنقدر خوش شانس بودم که پول بدست آورم. وقتی 25 سال داشتم، ارزش خالص دارایی ام 100$ میلیون دلار بود. پس تصمیم گرفتم که اجازه ندهم این پول زندگی من را ویران کند. هیچ راهی برای خرج کردن تمام آن پیدا نکردم پس نگرشم را نسبت به ثروت تغییر دادم و اجازه ندادم ثروت تعیین کننده هویت من باشد»

همانطور که خواندید، جابز بیشتر به یک محصول خوب و کارآمد فکر میکرد تا سودآور.


«ما فرصت این را نداریم تا کارهای زیادی انجام دهیم و در تمام آنها عالی باشیم. چون این زندگی ماست. زندگی کوتاه است، و شما یک روز خواهید مرد… میدونید؟ پس همه ما تصمیمی برای زندگی مان میگیریم. بهتر است این تصمیم خوبی باشد و ارزشش را داشته باشد»

پس از سفر استیو جابز به هندوستان، همانطور که خواندید نگرش وی نسبت به تغییر کرد. دنیا را محیط مادی نمیدید و معنایی برای کارهایی که میکرد پیدا کرده بود. استیو جابز توصیه میکند در زندگی به دنیای معنا و مفهوم های عمیق تر باشید.


«زمان شما محدود است، آنرا با زندگی کردن در زندگی یک نفر دیگر هدر ندهید. در این بیراهه قرار نگیرید که زندگی تان را بر مبنای افکار دیگران از شما، تشکیل بدهید. اجازه ندهید صدای افکار دیگران، بلند تر از صدای ندای درونی شما باشد؛ و مهم تر از همه، شجاعتش را داشته باشید تا علاقه قلبی تان را دنبال کنید؛ قلب شما بهتر از خود شما میداند باید به کدام سمت بروید.»

جابز زمانی که در کالج مشروط شد، اجازه نداد این مشروطیت باعث شود تا از کالج استفاده نکند، با اینکه دیگر دانشجو نبود اما در کلاس های تایپوگرافی شرکت میکرد؛ فقط چون دوست داشت…


«به نظر من اگر شما کاری انجام میدهید و آن کار نتیجه خوب میدهد، باید پیشروی کنید و کاری انجام دهید تا نتیجه عالی داشته باشید؛ نباید با نتایج خوب مدت زیادی را هدر دهید.»

«وقتی شما یک نجار هستید،برای ساختن یک جاکفشی زیبا هیچوقت در بخش پشتی آن از تخته چند لا-ی زیبا استفاده نمیکنید، چون به سمت دیوار است و هیچکس آنرا نمیبیند. اما شما میدانید که آنجاست و چوب زیبایی برای بخش پشتی استفاده میکنید؛ نه به خاطر اینکه مشتری میبیند، بلکه به خاطر خودتان که شب راحت بخوابید، زیبایی شناسی و کیفیت را با خودتان در همه کارهایتان داشته باشید.»

جابز علاقه زیادی به هنر داشت. او همه چیز را ساده می نگریست و اهمیت زیادی به کیفیت محصولات میداد.


«طراحی فقط آنچه به نظر میرسد یا احساس میشود نیست. طراحی شامل اینکه چطور کار کند هم میشود»

استیو نه تنها یک آرتیست در دنیای کارآفرینی بود، بلکه او یک طراح محصول حرفه ای بود که اهمیت زیادی به نحوه کارکرد محصولات میداد.


«هیچکس نمیخواهد بمیرد. حتی مردمی که میخواهند به بهشت بروند، نمیخواهند که بمیرند تا به آنجا برسند. درحالی که مرگ، یک مقصد است که همه ما صورت مشترک به آن سمت میرویم. هیچکس از آن فرار نکرده است. مرگ، بهترین اختراع زندگی است. مرگ به نوعی آژانسِ تغییر زندگی است؛ با پاک کردن قدیمی ها، راه را برای جدیدتر ها باز میکند.»

در همین زمینه، اگر میخواهید از استیو جابز بیشتر بدانید، مقالات زیر را حتما بخوانید :

4 نفر دیدگاه شان را با ما در میان گذاشتید، نفر بعدی شما هستید :
  1. کاربر سوخت جت ان می‌گوید

    واقعا مطلب زیبایی بود من به شخصه خیلی مطالب در مورد زندگی استیو جابز خواندم اما بعضی از مطالبتون برای من تازگی داشت و لذت بخش بود

  2. کاربر سوخت جت ین می‌گوید

    ممنون……کاش کتاب صوتی 50 درس کارآفرینی اثر استیو جابز هم در اینصفحه
    ارئه میشد

  3. کاربر سوخت جت rhad می‌گوید

    سپاس فروان بسیار تاثیرگذار بود این مطلب

  4. کاربر سوخت جت hamb می‌گوید

    استیو جابز فوق العاده است. این بشر یه تنه میتونه الهام بخش خیلی ها باشه

نظرتان را ارسال کنید

دیدگاه تان را با ما در میان بگذارید...

ما به دیدگاه شما احتیاج داریم؛ پس بیایید دیدگاه و نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع موفق از افکار برنده با همدیگر بسازیم.

**‌به ازای هر یک دیدگاه سازنده، یک روز اشتراک رایگان پروژه سوخت جت دریافت کنید**