زندگی نامه ابوالفضل جوکار از زبان خودش – از دستفروشی تا بزرگترین فروشنده کتاب در ایران و کارآفرین نمونه سال
ابوالفضل جوکار متولد 1354 در شهر تهران است.او توانست بنیانگذار یکی از برترین انتشارات کشور یعنی انتشارات بین المللی گاج شود.تحصیلات ایشان کارشناس تغذیه و کارشناسی ارشد MBA میباشد.
ابوالفضل جوکار از شرایط خودش قبل از به موفقیت رسیدن میگوید:
کارم را از 12 سالگی شروع کردم.با فروش بستی و بامیه،پول کیف و کتابم را در میآوردم.یادم میآید آن موقعها امکانات کافی نداشتیم حتی برای خرید یک کتاب معمولی چند نفری پول میگذاشتیم و به نوبت از هم قرض میگرفتیم.
سال 1372 وارد دانشگاه آزاد شدم.بعد از ورود به دانشگاه به طور جدی تدریس را آغاز کردم.به درس شیمی خیلی علاقه داشتم. در آن سال به دفتر نمایندگیهای نیازمندیهای همشهری رفتم و تقاضای چاپ 10 آگهی تدریس شیمی،با عنوان«تدریس شیمی،تضمینی،کلیهی حق التدریس بعد از قبولی،ساعتی 1000 تومان»را کردم.
در روز یکی دو تا دانشآموز زنگ میزدند و سی چهل نفر معلم.خانوادهی دانش آموزان میپرسیدند شما چند سال سابقهی تدریس دارید و یا مدرک تحصیلی شما چیست؟و متوجه میشدند دانشجوی ترم یک هستم و تازهکار،خداحافظی میکردند.
فقط در این 10 نوبت آگهی،یک خانواده به من اعتماد کرد و برای دخترشان که در دی ماه امتحان نهایی داشت فرصت تدریس را به من دادند.بعد از دو جلسه تدریس شیمی،از من خواستند که ریاضیات و فیزیک هم تدریس کنم.جمعاً 3 درس را طی 30 جلسهی 2 ساعته تمام کردم و پس از قبولی دانش آموز در این 3 درس،مبلغ 60 هزار تومان به عنوان اولین درآمدم از تدریس را دریافت کردم.
ایجاد بانک اطلاعاتی از معلمها:
یادم میآید که بعد از درج آگهی معلمهای دروس دیگر،غیر از شیمی زنگ میزدند و میگفتند اگر شما رفتید تدریس و دانش آموزان نیاز به تدریس سایر دروس را داشتند،ما را معرفی کنید.من یکی دو روز اول توجه نمیکردم و چون میخواستم تلفن اشغال نشود،میگفتم چشم،اگر موردی بود به شما خبر میدهم.
بعد از چند روز به این فکر افتادم،تلفن معلمها را در هر درس با سابقهی تدریس،نشانی منزل و …بگیرم و یک بانک اطلاعاتی درست کردم.بعد از گذشت پنج،شش روز یک بانک اطلاعاتی حدود 200 نفره از معلمان و دبیران دروس مختلف تهران را داشتم و به این فکر افتادم که با این معلمها میتوان آموزشگاه تدریس خصوصی راهاندازی کنم و در متن آگهیهای جدید بنویسم:«تمامی دروس در تمامی مقاطع تحصیلی».
چون آگهی صرفاً برای تدریس شیمی نبود،تقریباً روزی 3تا4 تا دانش آموز در دروس مختلف جذب میکردم و دروس غیر از شیمی را به معلمها و دبیرانی که توانایی و سابقهی تدریس خوبی داشتند ارجاع میدادم و دبیران بابت این معرفی 30 درصد از حقالتدریس را به من میدادند.
تا پایان سال 73 به این شیوه کار میکردم.سال 74 تصمیم گرفتم دفتری اجاره کنم و این کار را به صورت حرفهای انجام دهم و عملاً یک آموزشگاه تأسیس کنم.در آن سال یک دفتر حدوداً 250 متری با 2 میلیون تومان رهن و ماهیانه 75 هزار تومان اجاره کردم و آموزشگاهی به نام«اندیشمندان» را تأسیس کردم.
شرایط کاری خیلی خوب بود.بعد از یکی دو سال،شعبهی دوم آموزشگاه را تأسیس کردم.خود من هم علاوه بر مدیریت آموزشگاه شیمی کنکور هم درس میدادم.
گاهگاه تحت عنوان دبیر پروازی برای کلاسهای نکته،تست و جمعبندی به شهرهای یزد و اصفهان دعوت میشدم و در طول یک سال به بیش از هزار نفر شیمی درس میدادم.
ایدهی تولید گاج از یک روستا شکل گرفت:
ابوالفضل جوکار میگوید که من چون خودم جزو دانشآموزان مناطق کم برخوردار تهران بودم و امکانات آموزشی در مدارس ما ضعیف بود،همواره در طول تدریس،علاقه داشتم آنچه را که در درس شیمی میدانم به نفرات بیشتری انتقال دهم.
در سال 1379 در یکی از روزهایی که به عنوان دبیر پروازی برای تدریس به یزد رفتم،دوست عزیزی که در قید حیات نیستند به نام آقای مهندس حمید قندهاری از من خواستند که یک روز هم در دبیرستان بهاباد که در 200 کیلومتری شهر یزد واقع شده است،برای تدریس و رفع اشکال درس شیمی بروم.
بعد از بازگشت از یزد و مشاهدهی اثربخشی کتابهای آموزشی در روند تحصیلی دانش آموزان،شروع به تألیف کتاب شیمی به زبان ساده نمودم و سعی کردم تمامی تجارب دوران تدریسم را به زبانی شیوا و آسان برای دانشآموزان به رشهی تحریر درآورم.به گونهای که یک دانش آموز بدون نیاز به معلم شیمی بتواند این درس را بیاموزد.
ابوالفضل جوکار میگوید که تألیف کتاب یک سال طول کشید.برای چاپ به ناشران زیادی مراجعه کردم ولی همگی میگفتند این کتاب فروش نمیرود،چون سهم مطالب آموزشی آن نسبت به پرسشهای 4 گزینهای آن بیشتر است.
سال 1380 یک پاترول داشتم و آن را فروختم و از وزارت ارشاد،مجوز چاپ کتابم را تحت عنوان«ناشر مؤلف»گرفتم و آن را در شمارگان 5000 نسخه چاپ کردم.چون با روند کار انتشار آشنا نبودم در این راه با مشکلاتی رو به رو شدم.چون روند فروش اصلاً به صرفه نبود.تصمیم گرفتم تمامی 5000 نسخه از کتاب را به دبیران شمی سراسر کشور هدیه بدهم.
چند روز بعد از ارسال کتابها،یک اتفاق جالب افتاد و آن اینکه معلمان بعد از مطالعهی کتاب،تقاضای خرید به تعداد زیاد برای دانشآموزان خود را داشتند،گاهگاه به تلفن درج شده در کتاب زنگ میزدند یا به دانشآموزان خود میگفتند این کتاب را تهیه و با خود داشته باشند.
این کتاب آنقدر با استقبال رو به رو شد که دبیران و دانش آموزان خواهان سایر دروس با این شیوه نگارش یعنی توضیح مفاهیم درس به زبان ساده به همراه پرسشهای 4 گزینهای بودند و من برای پاسخگویی به این نیاز تصمیم گرفتم از مهاجرت به آلمان صرف نظر کنم.
در شهریور 1381،مجوز انتشارات بین المللی گاج را گرفتم.
ابوالفضل جوکار میگوید که البته در سالهای 82-81 به همکاران پیشنهاد شراکت دادم که نپذیرفتند و به من هم توصیه میکردند وارد این کار نشوم چرا که کتابهای آموزشی اشباع است.اما من در تولید کتابهای آموزشی هدفم متفاوت بود.من آموزش را به زبان ساده و نه برای دانش آموزان در کلاسهای کنکور،بلکه برای دانشآموزان کم بهره و یا بیبهره از خدمات آموزشی مدنظر داشتم.
ابوالفضل جوکار تأکید میکند که از آغاز تأسیس گاج یک هدف اساسی را برای خودم در نظر گرفتم و آن توسعهی عدالت آموزشی بود.
ابوالفضل جوکار تأکید میکند که اساسیترین نوآوری ما نوشتن کتابها به زبان ساده است به همین دلیل کتابهای ما برای یک دانش آموز تهرانی و یک دانش آموز در دور افتادهترین منطقهی کشور قابلیت استفاده دارد؛همین میتواند یکی از دلایل موفقیت کتابهای گاج باشد.
ابوالفضل جوکار تأکید میکند که در ایران تا حدودی به اهداف و آرزوهایم رسیدم اما آرزو دارم در آیندهای نه چندان دور،پر آوازهترین ناشر جهان شوم،چرا که ایدهی بین المللی شدن از روز اول با من بود.علاقمندم هر جا نام یک کتاب خوب و اثرگذار مطرح شد،نام ایران هم مطرح شود،به عبارت دیگر نام ایران عزیز مترادف با کتاب و فرهنگ باشد نه نفت و گاز.
اگر به درسهای موفقیت از برترین کارآفرینهای ایرانی علاقهمندید حتما به بخش ویدیوکستهای ما که به صورت چهرهبهچهره با آنها مصاحبه کردهایم سر بزنید و به طور رایگان استفاده کنید.
بسیار عالی
خوندن این مطالب انگیزه ی ادم رو بیشتر می کنه
سال ۸۱ کلاس های کنکور اموزشگاه پارسایی میرفتم اقاجوکار اونجا شیمی الی درس میدادن با اینکه رشته من ریاصی بود اینقدر شیمی الی خوب درس دادن اونجا من علاقه مند شیمی شدم در کنکور به جای اینکه فیزیک را اول بزنم شیمی را زدم خیلی پرتلاش بودن و بسیار زیبا شیمی درس میدادن تکیه کلامشون بچه ها جون بود خیلی ساده بودن و تم مذهبی داشتن الان تیپشون ظاهرا فرق داره
بنده باید به اطلاع برسانم که این چیزی که آقای جوکار توضیح دادن به این صورت نیست،گرچه ایشون بسیار زحمتکش و پرتلاش بودن ،در عین حال درهمون سالهای ۷۷،۷۸که شروع به کار آموزشگاه کردن در میدان رسالت روبروی تالار پذیرایی نمونه ،در همون موقع بسیار زبر و زرنگ بودن،ایشون آموزشگاه رو زمانی راه اندازی کردن در اون زمان که در دبیرستان شریف منطقه ۱۴تدریس شیمی میکردن،و با تبلیغات فراوان که من آموزشگاه کنکور دارم توانستن یکسری دانش آموز رو جذب کنن برای آموزشگاه،محیط آموزشگاه یک خانه آپارتمانی بود و اصلا ۲۵۰متر هم نبودو در حد ۶۰متر بیشتر نبود،معلمان انتخابی هم از یکسری دانش آموزان سالهای قبل چندتا مدارس انتخاب کرده بودن که کلا سواد آموزشی هم نداشتن،در اون سال ۷۷،۷۸ از هر دانش آموز تقریبا ۳۰۰هزار تومان دریافت کرده بودن،موضوع پیشرفت ایشون از این سال به بعد بود که در سال ۸۰ ایشون با شخصی بسیار بسیار ثروتمند از طریق پدر یکی از همون دانش آموزای خودش آشنا میشه ،اسم اون شخص ثروتمند سید منصور ماجدی هست که منزلشان دقیقا چسبیده به پارک جمشیده تهران هست ،آقای جوکار وقتی معرفی به آقای ماجدی شدن ،در اون سال پسر آقای ماجدی که شایان ماجدی باشن بایستی در کنکور شرکت میکردن ،و آقای جوکار رو به عنوان معلم خصوصی پسرشون گرفتن که آموزش بدن ،و آقای جوکار پیشرفت بسیارش از همین جا شروع شد که در اون سال دقیقا دقیقا شب قبل کنکور سوالهای کنکور رو که بدست آورده بودن برای شایان ماجدی میارن و پدرشون یه مبلغ بسیار هنگفتی که سوالها دستشون رسیده چک بانک سپه شعبه ظهیر الاسلام و البته این فقط یکیش هست رو بهشون میدن و در نهایت پسر آقای ماجدی هم به همین طریق بسیار راحت در مهندسی پزشکی از دانشگاه اسمشون در میاد .بعدها متوجه شدم که در اون سالها آقای ماجدی مبلغ ۵۰میلیون تومان پول پرداخت کرده بودن که همون سال اولین سالی بود که سوالهای کنکور لو رفته بود و همین جا بود دقیقا سکوی پرتاب آقای جوکار .البته اینم بگم آقای جوکار واقعا انسان زحمت کشی بودن تا جایی که یادم میاد تا ساعت ۱الی ۲نیمه شب تدریس میکردن و صبحها ساعت ۶صبح بیدار میشدن و یه دوش میگرفتن و با پیکان سفید رنگ تاقبل ۸صبح مسافر کشی میکردن و ساعت ۸میومدن مدرسه ،ولی خب زرنگ بودن و هوش بالای ایشون و البته صددرصد دست روزگار و رسیدن یک پول هنگفت باعث شد که ایشون گاج رو راه اندازی کنن وگرنه هیچ تلاشی اگه توش پول گردن گلفت نباشه موفق نمیشه ،.تمام ختم کلام
آفرین به اراده جناب آقای جوکار.اگر هدف مشخص باشه و آدم تلاشگر، خدا مسیرهای پیش رو هم هموار میکنه. الهی که تندرست باشند و هر روز افراد زیادی از طریق ایشان ارتزاق کنند.
چون ز چاهی میکَنی هر روز خاك.
عاقبت اندر رسی در آب پاک
یه چیز جالب یاد گرفتم، آقای جوکار شروع به تدریس کرد درصورتی که باتوجه به اطلاعات مقاله تغذیه قبول شد اون هم دانشگاه آزاد، یعنی حتی رتبه کنکور خفنی هم نداشت، اما هدفش ک مشخص بود مهم نبود چه وضعیتی داره، شروع کرد، خداوکیلی اگه من بودم میگفتم برو بابا، کی میاد پیش من بهش درس بدم؟
من خوشحال هستم که ایشان با تلاش به این جایگاه رسیده حتما شایسته بوده برای آقای جوکار آرزوی موفقیت میکنم
سلام nاز مطالب بسیار عالی شما خیلی ممنون و سپاس گزارم
ممنون از سایت سوخت جتnجالب بود آشنایی با زندگی و نوع کارآفرینی یک ناشر موفق که دو دهه فقط از طریق تبلیغات تلویزیونی با او آشنا بودم بخصوص اینکه خودم در شرایط شروع کار ایشان قرار دارم یک زبان آموز متوسط که توانایی تدریس زبان در سطوح مقدماتی را دارد ولی دقیقاً با مشکل آقای جوکار یعنی عدم مدرک و سابقه معتبر مواجه استnراستی من هروقت تبلیغات گاج که مخفف گروه آموزشی جوکار هست رو می دیدم به خواهرم میگفتم اگر من مشاور مولف بودم بهشون پیشنهاد می کردم نام انتشارات خودشون رو کاج (کارگروه آموزشی جوکار) بگذارند و از لوگو تصویر یک کاج تزیین شده هم در پشت جلد استفاده کنند تا جذابیت اون برای خریدار کم سن و سال و حتی خریدار غیر ایرانی چندبرابر بشه nبا سپاس فراوان
خیلیم عالی موفق باشین انشالله اقای جوکار و سوخت جت عزیز