چرا باید نا امید ترین لحظه های زندگی تان را دوست داشته باشید
نا امیدترین لحظه های زندگی تان هستند که زندگی واقعی تان را میسازند
شاید تمامش تقصیر دغدغه های فکری است…
میخواهید برای زندگی تان تصمیم بزرگی بگیرید، اما نمیتوانید چون گزینه های مختلف با احتمالات مختلف سر راه تان قرار گرفته اند.
نمیدانید چه کار کنید، فکرتان سخت مشغول است و هر لحظه امیدتان به آینده کمتر میشود و احساس میکنید افسار زندگی از دست تان در رفته؛ تمام آموزه های موفقیتی که در سوخت جت خواندید بر باد میرود و کم کم فکر میکنید هیچ کنترلی بر روی زندگی ندارید.
خب برای اینکه به نا امید ترین وضعیت تان برسید، باید بدانید نه ! واقعا هیچ کنترلی بر زندگی ندارید و باید آنرا قبول کنید، تا بتوانید کنترل کامل بر خودتان داشته باشید.
اگر تصمیم مهمی برای زندگی میخواهید بگیرید، ممکن است با گزینه های ناامید کننده زیادی سر و کار داشته باشید؛ شاید هیچکدام از گزینه هایی که پیش رویتان هست، نتیجه قابل پیش بینی نداشته باشند.
در این صورت شما احتمالا به ناامیدترین وضعیت تان میرسید، و این خیلی خوب است !
تعجب نکنید… ما نمیگوییم ناامیدی وضعیت خوبی است. ما میگوییم نا امیدترین وضعیت شماست، که زندگی واقعی تان را می سازد.
به قول کارل گوستاو یونگ، روانشناس شهیری که میگویند آنچه را که فروید باقی گذاشت، تکمیل کرد «آن غار تاریکی که از ورود به آن می ترسید، همان گنجی را در خودش پنهان کرده که به دنبالش میگردید.»
از همین ترسناک ترین غارهای زندگی (وضعیت ناامید زندگی) است که معجزات رخ میدهند، زندگی جدید شروع میشود و بلاخره یک تصمیم بزرگ گرفته میشود.
و یادتان باشد، تسلیم شدن، برای افراد ضعیف است. اگر شما اینجا هستید، به دنبال راهی برای پیروزی میگردید و قرار نیست تسلیم بشید. هرچقدر هم مسیر سخت باشد، باید ادامه بدید.
در این مقاله به شما میگوییم چرا نا امید ترین لحظه های زندگی تان را در آغوش بگیرید و معجزات را مشاهده کنید :
اولین دلیل) در نا امید ترین وضعیت است که همه چیز را رها میکنید
وقتی که از آینده نا امید شدید، احساس تنهایی میکنید، دیگر به امورات مادی توجه نمیکنید و انگار زندگی را رها میکنید به حال خودش… همه چیز را رها میکنید !
دیگر انگار چیزی برای شما اهمیت ویژه قبلی را ندارد. خوردن بستنی مورد علاقه تان لذت بخش نیست، پول و مادیات جایگاهی برایتان ندارند و اهدافی که برای آینده داشتید انگار چنگی به دل نمیزنند…
گاهی اوقات ما در زندگی به چیزهایی می چسبیم چون نمیتوانیم از آنها جدا شویم. احساس میکنیم اگر بعضی چیزها را رها کنیم، شاید آنرا از دست بدهیم، برای همین هیچوقت آنرا رها نمیکنیم و در مقابل رها کردن مقاومت میکنیم.
همین مسئله باعث میشود چیزهای جدید وارد زندگی ما نشوند !
طبق قانون «وکیوم طبیعت» که در دوره صوتی «تصویرذهنی یک برنده» یادگرفتید، شما برای آوردن چیزهای جدید در زندگی، ابتدا باید فضای مورد نیاز برای آنها را ایجاد کنید.
اگر لباس های جدید میخواهید، ابتدا کمدتان را از لباس هایی که بیش از سه سال است آنجا هستند و هیچوقت نپوشیدید خالی کنید. اگر دوستان جدیدی میخواهید، ابتدا وقت مورد نظر برای معاشرت را باید خالی بگذارید.
به همین دلیل است که وقتی در نا امید ترین وضعیت تان به سر می برید، همه چیز را تقریبا رها میکنید. تنها میشوید و اینجا فرصت خوبی است برای خالی کردن فضای جدید برای اتفاقات جدید در زندگی تان.
دومین دلیل) درد باعث میشود دست به کار شوید و اقدام کنید
تا وقتی که به نا امیدترین وضعیت تان نرسید، شدیدترین احساس درد را تجربه نخواهید کرد. درد، انگیزه فوق قدرتمندی برای ایجاد تغییرات در زندگی است.
اگر میخواهید به قله کوه برسید، به درد و خستگی و عصبانیت از شکست و زمین خوردن احتیاج دارید. وقتی میخواهید فروشنده موفق باشید، باید یک درد بزرگ از عدم فروش داشته باشید. احساسی که اجازه نمیدهد شما تسلیم شوید تا آن درد را مجددا تجربه کنید.
لس براون، سخنران انگیزشی که قبلا سخنرانی هایش را در بخش کلیپ های انگیزشی مشاهده کردید میگوید :
«من و دوستم فروشنده بودیم که میرفتیم درب خانه مردم محله را میزدیم و میخواستیم به آنها تلوزیون بفروشیم. وقتی بعد از ده تان خانه به ما جواب منفی دادند، دوست من برگشت و خواست برگردد.
اما من برنگشتم، چون خانواده ای داشتم که به پول نیاز داشتن، اجاره خانه را باید پرداخت میکردیم و غذایی احتیاج داشتیم تا سر سفره برای خوردن داشته باشیم… من برنگشتم، و بعد از بیست خانه بعدی بلاخره یکی به من پاسخ مثبت داد…»
درد، احساس منفی با پیامد مثبت است. درد وقتی ایجاد میشود که به شما تذکر بدهد ‘هی رفیق… چیزهای بیشتری لیاقت توئه… دست به کار شو’
سومین دلیل) لازم دارید از اول شروع کنید تا بهتر شروع کنید
در دنیای اقتصاد قانونی وجود دارد که هر 7 تا 10 یک بحران اقتصادی بوجود می آید. در زندگی نیز، همچین بحران هایی هر چند ماه، شاید چند سال بوجود می آید.
برای عموم مردم، کلمه بحران یک کلمه هراسناکی است؛ اما برای افراد موفق، بحران ها، محل تغییر مسیر هستند. محلی که همه چیز از آن نقطه به بعد از اول شروع میشود.
نرخ رشد اقتصادی، نرخ دلار، سکه، طلا، قیمت خانه و … همیشه رو به بهبود نمیرود. گاهی آنقدر اوضاع وخیم میشود و بحران بوجود می آید که به سختی انرا تحمل میکنیم و از آن عبور میکنیم. اما این بحران ها، بی دلیل نیستند.
آنها در واقع بازوی از نوسازی روندها هستند.
اگر بحران اقتصادی در قرون وسطی بوجود نمی آمد، هیچ انقلابی هم نمیشد و ما هنوز در اوضاع قرون وسطی زندگی میکردیم. اگر رفت و آمد ها به وضعیت بحرانی نمی رسید، هیچوقت فکری برای خلق اتومبیل و ماشین بخار به فکر کسی خطور نمیکرد.
اگر وضعیت چاپ و نشر دستی به وضعیت بحرانی نمی رسید، هیچوقت هیچکس به فکر تهیه دستگاه چاپ نمی افتاد.
وضعیت بحرانی، در سخت ترین و تاریک ترین لحظات زندگی انسان هاست که تمام ارزش، باورهای کهنه و اهداف فعلی را تغییر میدهد و انقلاب ایجاد میکند تا باورهای جدید، اهداف جدید و روند زندگی جدیدی شروع شود.
چهارمین دلیل) بر روی قله، خیلی چیزها یادتان میرود
بر روی قله موفقیت بودن، باعث میشود خیلی سریع یادتان برود که چطور به آنجا رسیدید؛ بهترین قسمت ماجرا این نیست که به قله برسید، بهترین قسمت ماجرا کل مسیری است که طی میکنید تا به قله برسید.
اگر فقط با موفقیت هایتان احاطه شوید، خیلی زود اعتقادات و باورهای کاذبی به خودتان تلقین میکنید که موفق شدن آسان بود و چون شما هوش و ذکاوت بیشتری داشتید توانستید موفق شوید… اینجاست که یادتان میرود چه تلاش هایی برای موفق شدن کردید.
وقتی به وضعیت بحرانی زندگی تان میرسید، نا امیدی کامل بر شما چیره میشود، کم کم یادتان می آید که همه چیز موفقیت نیست و برای موفق شدن باید زحمت کشید.
در چنین شرایط سختی است که کمک دیگران یادتان می آید و نسبت به آنها شکرگزار میشوید، از کنار اتفاقات به ظاهر بی دلیل زندگی راحت عبور نمیکنید و فکر نمیکنید که شما خوش شانس تر از دیگران هستید.
کلام آخر؛
اگر شکست خوردید، به وضعیت بحرانی در زندگی تان رسیدید و سخت ناامید شدید، در حدی که از زمین و زمان جدا شدید و به گوشه خلوتی پناه بردید… به خودتان افتخار کنید ! چون در وضعیت سرنوشت سازی قرار دارید و اینجاست که تصمیم های مهم گرفته میشود.
در همین زمینه، نوشته های زیر را حتما بخوانید :
موضوعات
دستهبندی
محتوای رایگان
اشتراک توربو
فروشگاه
حساب کاربری
ممنون آقای سینانی خیلی عالی و بجا بود، کاملا درک کردم
هروقت فکرکردی دفن شدی بدون تو کاشته شدی
من هم تو این روزها همین حس و حالو دارم پیشنهاد کاری دادم دیشب رفتم به شکست مواجه شدم امروزم خیلی سخت برام سپری میشه
ولی با اموزش های که از رنه دیدم یک باور تو وجودم است که بهش ایمان دارم و با خودم تو آینه صحبت کردم گفتم این اولین پله سختی بود که گذروندم باید ادامه بدم تا به قله برسم
اکنون که این دیدگاه را برایتان مینویسم تقریبا از آینده ی خود ناامیدم من یک جوان ۳۱ ساله هستم مدرک تحصیلی من فوق لیسانس برق است و متاسفانه هیچ کاری نتونستم پیدا کنم شرایطم خیلی دشواره روزی خوش آتیه ترین آدم بودم روی کاغذ ولی امروز دیگه هیچ! در آرزوی داشتن کار مناسب روزگارم رو سپری میکنم بخاطر نداشتن کار دختری که دوست داشتم از دست دادم این روزا هرجا میرم بهم میگن سابقه کار باید داشته باشی خلاصه که یواش یواش خودمم دارم شک میکنم از اینکه آدمی مثل من چرا باید روی این کره خاکی زندگی بکنه…..
اما یه چیزی تو ذهنم هست که میخوام براتون بگم من خیلی شرایط دشواری رو تو زندگیم به چشم دیدم ولی از اونجایی که در جهان همه چیز در حال حرکتِ حتی اگر از دیدگاه کوانتومی نگاه کنیم همواره همه چیز در حال تغییر است این خودش یک دلخوشیه چون ثابت میکنه که هیچی در جهان مطلق نیست پس میشه منتظر اتفاق بود حالا خوب یا بدش و نمی دونم ولی مطمعنم هیچ شرایط خوب یابدی تا ابد پایدار نیست
به نظر من بعضی وقتها ناامیدترین شرایط برای بعضی ها موجب نابودیشون میشه
این بستگی به نگرش افراد داره
اینکه چطور به زندگی نگاه میکنن
انگیزه ای که شما به ما میدید واقعا فوق العاده است
ولی هرکاری کنی اخرش وقتی ناامید هستی از زمین و زمان حالت گرفته است و نمیشه کاریش کرد
به این مقاله بعداز کنکور نیاز داشتم واقعا