چهار اصل مهم که تمام شادی در زندگی در آن خلاصه میشود
خداوند از آفرینش هر انسانی در این دنیا هدف و مقصود خاصی را دنبال میکند. شما تنها برای پُر کردن میدان و یا برای برقرار گرفتن در پشت صحنهی فیلم شخص دیگری، به این دنیا نیامدهاید.
به این فکر کنید که اگر شما نبودید هیچ چیز در این دنیا به شکل فعلی خود نبود، تمام حرفها، مکانها و هر اتفاقی که در جهان اطراف شما رخ میدهد، در نبود شما کاملاً متفاوت میشود. همه با هم دست به دست هم دادهایم و این جهان را به این شکل و با این خصوصیات ساختهایم.
میان ما ارتباطهایی وجود دارد و همهی ما در هر تصمیمی که گرفته میشود به نوعی دخالت داریم. از طرفی دیگر حضور افراد پیرامونمان نیز، زندگی ما را تحت تأثیر قرار میدهد.
با توجه به نتایج تحقیقاتی که در میان افراد مسن در آمریکا انجام گرفته،
بزرگترین عامل شاد زیستن، داشتن هدف در زندگی است.
» 1- باید برای شاد بودن استراتژی داشته باشید:
انسانهای شاد و غمگین از بدو تولد اینگونه بودهاند، اما حقیقت این است که خود افراد کارهایی را انجام میدهند که موقعیت روحی و روانی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد و این تعیین کننده است. زمانی که انسانهای شاد، به روی خوشیها و شادیها آغوش باز میکنند انسانهای غمگین و ناراحت خود را با انجام دادن کارهایی که ناراحتشان میکند مشغول میکنند.
سؤالی در اینجا مطرح میشود که اولین علامت داشتن یک زندگی سالم چیست؟
قطعاً داشتن یک برنامهریزی صحیح و سالم در زندگی.
این در واقع ادعایی است که شرکتهای مشاوره و برنامهریزی دارند. این شرکتها بر این باورند که برای انجام هر کاری به طور موفق ابتدا باید آن را بشناسیم و هدف و خواستههایمان را مشخص نماییم و سپس استراتژیها را پیدا کرده و برنامهریزی کنیم و در نهایت برای رسیدن به آن هدف و مقصود طبق برنامه پیش برویم.
دیوارهایی که پیرامون خود می سازیم تا غم را دور نگه دارد، شادی را نیز دور نگه می دارد.
جیم ران
این مسأله در مورد انسانها هم صادق است. بیایید در ابتدای کار اهدافتان را برای خودتان مشخص کنید و سپس با توجه به اهدافتان راهکار را بیابید. شاید به نظرتان عجیب و باورنکردنی باشد اما بهتر است بدانید که کودکان در این زمینه از شما موفقترند.
بچههای خیلی کوچک میدانند زمانی که بهانهگیری کنند بستنی برایشان خریده خواهد شد. همچنین میدانند در مواقعی که هیاهو و سر و صدا به پا کنند تنبیه خواهند شد.
تلاش شما برای به دست آوردن یک زندگی شاد نیاز به راهکار خودش را دارد و این تلاش همانند تلاشی است که کودک برای خرید یک بستنی قیفی انجام میدهد. کافی است برای رسیدن به خواستههایمان هدفمان را مشخص کنیم؛ راهکارها را بیابیم و طبق برنامهریزی عمل کنیم.
انسانهای شاد، همیشه حوادث و اتفاقات شاد را به صورت پی در پی در زندگی تجربه نمیکنند و انسانهای غمگین نیز در زندگیشان رویدادهای تلخ و ناگوار را به صورت متوالی تجربه نکردهاند. تحقیقاتی که انجام شده، بیانگر آن است که شباهتهای بسیار زیادی در روند زندگی انسانهای شاد و غمگین، امیدوار و نا امید وجود دارد.
ویدیوی ویژه درماندگی آموختهشده در این قسمت خیلی به شما کمک میکند توصیه میکنم از دست ندهید.
ما، آنچه که باعث تفاوت این دو گروه شده است؛ یک عامل مهم و تعیین کننده است. انسانهای افسرده و نا امید 2 برابر بیشتر از انسانهای شاد، برای فکر کردن به حوادث ناخوشایند، زمان صرف میکنند و این در حالی است که انسانهای شاد همیشه ذهن خود را بر روی اخباری متمرکز میکنند که آنها را شاد میکند و شایان اعتماد است.
» 2- ضرورتی ندارد همیشه برنده باشیم:
افرادی که همیشه نیاز به برنده شدن را در خود احساس میکنند و به صورت اغراق آمیزی به مسابقه و رقابت تمایل دارند در انتها به جایی میرسند که نمیتوانند از زندگی خود لذت ببرند. اگر بازنده باشند بیش از حد سرخورده میشوند و اگر برنده شوند از نظر خودشان تنها چیزی را که انتظارش را داشته باشند به حقیقت پیوسته است.
رقابتهای اغراق آمیز و کاذب، مانع لذت بردن و حس رضایت در زندگی انسان است. زیرا موفقیت در چنین رقابتی تأیید کنندهی کفایت نبوده و حتی اغلب اوقات، نابود کننده و تخریب کننده نیز هست.
چنین افرادی موفقیتهای خود را کم اهمیتتر و کوچکتر از افرادی مییابند که در زندگی خود، دارای اشتباهات بیشتری هستند و از موفقیت خود احساس شادی و رضایت نخواهند کرد.
» 3- اهداف و آرزوهایتان باید به ترتیب اولویت، درجهبندی شوند:
لاستیکهای ماشین شما باید به شکل صحیحی در جای خود قرار بگیرند و اگر نه افراد سمت راست با افراد سمت چپ در جهتهای متفاوتی قرار میگیرند و ماشینتان حرکت نخواهد کرد. اهداف و خواستههای شما این گونهاند. آنها نیز باید هم جهت باشند،
هر گاه اهداف، تحصیلات و آموزش، خانواده و جغرافیای محل زندگی در راستای یکدیگر بوده و با هم هماهنگ باشند انسان تا میزان 80 درصد از زندگی خود احساس رضایتمندی میکند. البته این فاکتورها هر کدام به تنهایی نیز دارای اهمیت ویژهای هستند.
برای آنکه به نتیجهی دلخواه برسیم، هر یک از این عوامل باید در شرایط مناسبی باشند. در آن صورت است که به موفقیت دست خواهیم یافت.
حتما بخوانید: بهترین متد هدفگذاری و برنامه ریزی (مورد استفاده افراد حرفه ای و موفق دنیا)
» 4- تلویزیون را خاموش کنید:
تلویزیون در منزل دقیقاً مانند یک کیک خامهای بزرگ عمل میکند، که تمرکزمان را بر هم زده و ذهن ما را متوجه خود میسازد. خلاصه توجه ما را به جای زندگیمان متوجه مسائل دیگر میکند. آیا زمانی که شما برای خرید به یک سوپر مارکت میروید از هر قفسهای چیزی میخرید؟ البته که نه.
شما چیزهایی را خریداری میکنید که به آنها نیزا دارید و به سمت قفسهای میروید که کالای مورد نظرتان در آن قرار دارد. اما، تماشای برنامههای تلویزیون مثل خرید هر چیزی از هر قفسهای است.
در هر فرصتی که پیش آید تلویزیون را تماشا میکنیم، چون اغلب در بین برنامهها، برنامههایی هست که ما مایل هستیم آنها را تماشا کنیم. به هنگام تماشای تلویزیون احتمالاً این سؤال را از خود میپرسید: آیا این برنامه، همان برنامهای است که میخواستم ببینم»؟
اگر این برنامه ساخته نشده بود، آیا از خودم میپرسیدم چرا این برنامه ساخته شده است؟
به گفتهی یکی از این روانشناسان: تلویزیون وقت ما را میدزدد و این زمان دزدیده شده را به ما پس نمیدهد.
تلویزیون را تنها به این دلیل که در مقابل و رو به روی شما قرار گرفته روشن نکنید. زمانی به تماشای تلویزیون بپردازید که برنامهی مورد نظرتان را نشان میدهد. اوقات فراغت خود را که به راحتی برایتان پیش نمیآید به گذراندن با خانواده و دوستانتان اختصاص دهید. بدون وجود تلویزیون خودتان را با انجام دادن کارهای دیگر که نیاز به تحرک بیشتری دارد و نیز شما را بیشتر سرگرم خواهد کرد، مشغول نمایید.
تماشای تلویزیون میل به داشتن چیزهای مختلف را در ما 3 برابر افزایش داده و همچنین 1 روز تماشای تلویزیون باعث 5 درصد کاهش رضایت و خشنودی ما از خودمان و زندگیمان میشود.
هیچ فردی نمیتواند بیدرنگ دیگری را شاد نماید؛ اما، راه حلی نیز برای رسیدن به این آرزو یعنی شاد بودن و شاد زیستن وجود دارد. برای این کار لازم است، اموری را که میتواند برای رسیدن به این اهداف مؤثر باشد، به کار گیریم تا بتوانیم هدف و مسیر را پیدا کنیم.
در همین زمینه بخوانید:
عالی بود
عالی بود مثل همیشه❤️❤️❤️
خیلی عالی هست
سپاس از شما و مقاله شما
فقط من یه سوال داشتم در مورد مورد دوم که این بود
لازم نیست همیشه برنده باشیم
یکم باهاش مشکل دارم
فکر کنم اینجوری بهتر باشه بگیم
ما همیشه باید برای برنده شدن و اول بودن تلاش کنیم ولی زمانی هم که نشد و اول نشدیم و برنده نشدیم نا امید و ناراحت نشیم همین مهمه
اینکه با خودمون بگیم حالا که لازم نیست حتما اول بشم یا حالا که لازم نیست حتما برنده بشم نمیذاره ما بیشترین تلاشمون را بکنیم
بخاطر همین من یکم باهاش مشکل داشتم
اگر دارم اشتباه میگم لطفا بگید
ولی در کل مقاله خوبی بود
سپاس از شما ❤️