بزرگ فکر کنید تا بزرگ موفق شوید – قسمت ۵ – رهایی از باور محدودکنندهی سنی
قبل از هر چیزی اگر قسمتهای قبلی این مقاله را مطالعه نکردهاید میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید:
سومین ترمز برای بزرگ فکر کردن، چیزی که میتواند حسابی ما را از پا بیندازد و همه نیروهای وجودمان را به بایگانی بفرستد، نگرانی بیاساس در مورد سن و سالمان است. در این قسمت به بهانهتراشی سنی میپردازیم و روشهای رهایی از آن را با هم یاد میگیریم.
سوم: بهانهتراشی سنی
شاید زیاد شنیده باشید که برخی سن خودشان را برای انجام کارها خیلی زیاد یا خیلی کم میدانند. البته چیزی که فعلا در کشور ما دامنگیر اکثر جوانان شده، نوع اول آن یعنی سن زیاد است. این نوع از بهانهتراشی تنها یک نقاب است. نقابی که بر چهره خودمان میزنیم و فکر میکنیم با زدن آن نامرئی میشویم. هر گاه در تنگنا گیر میکنیم به خودمان یا دیگران میگوییم که دیگر از من گذشته است و فورا سر و ته موضوع را جمع میکنیم.
» چند مثال نقض!
بلیک راس (Blake Ross) بنیانگذار فایرفاکس در 19 سالگی این مرورگر مشهور را راهاندازی کرد. هارلند سندرز (Harland Sanders) بنیانگذار برند معروف (KFC) کسی بود که در سن ۶۲ سالگی این برند را ایجاد کرد و ۱۲ سال بعد آن را به ارزش ۲ میلیون دلار فروخت. غول نفتی آمریکا، جان دی. راکفلر از 16 سالگی فعالیتهای مهم تجاری خود را آغاز کرد. اگر شروع به گشتن کنیم، افراد بیشماری را پیدا میکنیم که به راحتی مفهوم سن و سال برای موفقیت را زیر پا گذاشتند.
» سن و سال، موهبت یا مصیبت؟
افراد موفق خودشان را درگیر اعداد نمیکنند. چون آنها میدانند حساب و کتاب سن و سال مهم نیست در عوض، کاری که در طول بیداریشان انجام میدهند مهم است. به قول لوئیس بونوئل،
سن و سال زمانی باید برایتان مهم باشد که شما به جای انسان، یک قالب پنیر باشید!
یادمان باشد، این شیوه نگرش به سن است که آن را به موهبت یا مصیبت تبدیل میکند.
میچ آلبوم در کتاب «ارباب زمان»:
پرندهها دیرشان نمیشود. هیچ سگی ساعتش را نگاه نمیکند. گوزنها دلواپس فراموش کردن تولدها نیستند. فقط انسان است که زمان را اندازه میگیرد. فقط انسان، ساعت را اعلام میکند. به همین دلیل فقط انسان از ترسی فلجکننده رنج میبرد که هیچ موجود دیگری تحمل نمیکند. ترس تمام شدن زمان!
» بهانهتراشی سنی از نوع B
یک نمونه فرعی از بهانهتراشی سنی، منتظر ماندن برای رسیدن زمان مناسب است. البته زمان مناسب، دو حالت دارد. اگر منظورمان از زمان مناسب، مقدمه چینی برای گفتن سخنی است، کار بسیار هوشمندانهای به شمار میرود. چون سخن وقتی در کنترل ما است که هنوز آن را نگفته باشیم. وقتی آن را بگوییم دیگر کنترلی روی آن نداریم پس مقدمه چینی و گفتن یک سخن در زمان مناسب، کار بسیار شایستهای است.
اما وقتی پای عمل به میان میآید، زمان مناسب چیزی جز یک سراب نخواهد بود. منتظر نشستن برای رسیدن زمان مناسب که بتوانیم کار خود را شروع کنیم درست مانند آن است که در ایستگاه اتوبوس به تماشای اتوبوسهایی بنشینیم که یکی یکی از جلوی ما رد میشوند اما چون ما منتظر رسیدن زمان مناسب برای سوار شدن هستیم همه اتوبوسها را از دست میدهیم و هیچگاه به مقصد نمیرسیم.
دقیقا به همین علت است که میگویند: « قبل از ثروتمند شدن باید آدم موفقی باشی» چون آدم موفق کسی نیست که پول زیادی داشته باشد؛ کسی موفق به شمار میرود که روی خودش کار کرده باشد، فکرش هر روز رشد کند و به جای تعصب و منمن کردن، گوش کردن را تمرین کرده باشد.
وقتی قبل از ثروتمند شدن، آدم موفقی باشیم، میدانیم که درگیر زمان بودن، نگران کمی یا زیادی سن و سال بودن و منتظر رسیدن زمان مناسب بودن هیچ کدام مسیری به موفقیت هدفمند و ثروتمند شدن ما نمیزنند. اینها تنها مانعهایی برای عقب نگهداشتن ما هستند.
در ضمن اگر فکر میکنید که خیلی زمانتان را به بطالت میگذارنید توصیه میکنم با راهکارهای مقالهی کنترل زمان از دست غارتگران شروع کنید
» کنکور پزشکی در 33 سالگی
یکی از دوستان من در سن 33 سالگی، شروع به مطالعه برای کنکور کرد. او عاشق رشته پزشکی بود اما به دلیل مسائل مالی خانوادهاش نتوانست در سنی که همه کنکور میدادن برای ورود به دانشگاه آماده شود. او بعد از حدود 16 سال، وقتی که از نظر مالی دیگر توانایی کافی برای پرداخت هزینههای تحصیلش را داشت به دنبال علاقه خود رفت. اکنون او رزیدنت بخش قلب است.
هرگاه در دورهمیهای دوستانهمان او را میبینم با ذوق و شوق فراوانی درباره اینکه چقدر کارش را دوست دارد با ما حرف میزند. وقتی از او پرسیدم چرا کار خودت را رها کردی و بعد از سالها به دنبال پزشکی رفتی پاسخ داد: «نمیخواهم وقتی که در سن 90 سالگی، به یاد روزهای گذشته میافتم، آه بکشم. با خودم قرار گذاشتم تا زنده هستم تلاش کنم و خودم را محدود به سن و سال نکنم. تنها چیزی که میتواند جلوی من را بگیرد، تمام شدن فرصت زندگی و مرگ است. تا آخرین لحظه از عمرم را زندگی میکنم.»
» روشهای رهایی از بهانهتراشی سنی
راه اول: به سن کنونی خود به طور مثبت نگاه کنید.
فکر کنید «من هنوز جوان هستم» نه این که «من دیگر پیر هستم» عادت کنید به آینده و به افقهای جدید بنگرید و شور و شوق و حس جوانی را پیدا کنید.
راه دوم: از بهرهوری استفاده کنید.
ذهن عاشق محاسبه است. اگر قرار است او را از حساب و کتاب سن و سال دور کنیم باید چیز دیگری به او بدهیم. یکی از راههایی که میتواند ما را از گیرودار سن و سال نجات دهد، محاسبه بهرهوری به جای سن است.
اجازه بدهید از شما سوالی بپرسم. الان چند سال سن دارید؟ دوست دارید تا چند سالگی زندگی مفیدی داشته باشید؟ تصور کنیم که شما 30 سال سن دارید و با ورزش و تغذیه سالم تا 90 سالگی عمر مفیدی خواهید داشت. از حدود 20 سالگی هم سود بخشی یک آدم آغاز میشود. اگر یک حساب سرانگشتی کنیم، شمایی که 40 سال سن دارید تنها 20 سال از از 70 سال مفید زندگیتان را سپری کردهاید و 50 سال مفید را در پیش دارید! پس برای شروع هیچ کاری دیر نیست. شما در سالهای آغازین بهرهوری خود هستید. ناامید شدن و بهانهتراشی برای سن و سال هیچ نتیجهای جز تلف کردن زمان گرانبهایتان را ندارد.
در ضمن توصیه میکنم که برای اینکه واقعا از نظر زمان جلوتر از دیگران باشید کتاب «فردایتان را امروز سازماندهی کنید» را که به صورت صوتی و پیدیاف در دسترستان است حتما مطالعه کنید
» به سالهای عمرتان اضافه کنید
نجات دادن خودمان از بهانهتراشی سنی، درهای فرصتی را به رویمان میگشاید که فکر میکردیم قفلش زنگ زده است. وقتی بر ترس خود از محدودیتهای سنی غلبه کنیم موفقیت و نیز سالهای زیادی را به عمرمان میافزاییم. تا انتشار قسمت پایانی و معرفی چهارمین ترمز بزرگ فکر کردن، به این پرسش پاسخ دهید. شما به سن و سالتان چگونه نگاه میکنید؟ آیا فکر میکنید برای شروع کاری که دوست دارید دیر شده است؟
قسمت بعدی به زودی منتشر خواهد شد!
عالی بود
من تازه 16 سالمه و شروع کردم
Perfect