چرا و چطور در هر کاری سریع و بدون ترس و تعلل وارد عمل شویم؟
برنارد راث به ما میگوید:تلاش و کار کردن در کنار هم معنا پیدا میکنند؟(هم تلاش کنید، هم کار کنید)
نکتهی کلیدی برای پیشرفت، کاری است که انجام میدهید؛ نه کاری که قصد انجام دادن آن را دارید و یا حتی کاری که تلاش به انجام آن میکنید.
تفاوت بین تلاش کردن و انجام دادن این است که اگر برای کاری تلاش کنید و نتیجه نگیرید، شما قبول میکنید که شکست خوردهاید. اما زمانی که کاری را انجام میدهید، شما هدف دارید و به این معنی است که راهی برای انجام آن پیدا میکنید، انجام دادن همه چیز است.
زمانی که برای انجام کاری تلاش میکنید، ممکن است آن اتفاق بیفتد یا نیفتد. شما این سیگنال را میفرستید که اگر موانع غیر منتظرهای پیدا شوند، شما مایل به تسلیم شدن هستید (این تمایل میتواند ۱۴ علت داشته باشد). بر عکس، وقتی که تصمیم میگیرید کاری را انجام دهید، با تمام وجود سدها، موانع، گرهها و غیره، شما آن کار را انجام میدهید، بنابراین آنقدر آن را تکرار میکنید تا در نهایت به جایی که میخواهید برسید.
مشکلات زمانی خودشان را نشان میدهند که مردم، تلاش کردن و انجام دادن را با هم اشتباه میگیرند. واقعیت این است که هر زمان شما شروع به کار جدید و ارزشمندی میکنید، دنیا به شما دلایل بسیار زیادی میدهد که میتوانید برای توجیه خودتان برای تسلیم شدن از آنها استفاده کنید.
اما اگر در حال تلاش برای کاری باشید، از این دلایل به عنوان توضیحی برای اینکه چرا به اهدافتان نمیرسید استفاده میکنید. اگر واقعاً کاری انجام دهید، این دلایل را به عنوان سیگنال دریافت میکنید و اصلاحات دورهای انجام میدهید تا مشکلات را کم کنید.
با توجه به این موضوع، یکی از بهترین روشها برای درک عمیق از زندگی، این است که به سمت انجام کارها قدم بردارید و هر چند وقت یک بار این چالش را با خودتان انجام دهید تا همیشه در جای درستی باشید.
از الان کاری که همیشه میخواستید انجام دهید یا مشکلی را که میخواستید در زندگی حل کنید را شروع کنید.
چطور واقعا شروع کنیم و خیالبافی کردن را کنار بگذاریم؟
هر چه تا امروز برای رسیدن به موقعیت ایدهآل صبر کردید، بس است و به جای آن بهتر است در ماجرا شیرجه بزنید و بفهمید که چگونه کارها را باید انجام دهید. بهترین نمونه برای این مسئله مارک زاکر برگ و چهار دانشجوی همکارش از هاروارد هستند که فیسبوک را از خوابگاهشان در دانشگاه بنیان گذاری کردند. آنها تا فارغ التحصیل شدن صبر نکردند و در حین تحصیل، ایدهشان را اجرا کردند.
پس چرا اکثراً قضاوت میکنند؟
چهار دلیل محکم
که باید حرف و حساب کتاب را کنار گذاشته
و و وارد میدان عمل شوید
- 1- زمانی که در ابتدای کار به جای اینکه خودتان تجربه کنید، در مورد آن تحقق میکنید، به راحتی گمراه میشوید که با اصلاح «تعصب محقق» شناخته میشود. شما نتایج آن تحقیق را قبول میکنید؛ حتی روش محقق برای رسیدن به آن نتایج مشکوک یا اشتباه باشد.
- 2- حرفهایی که در شرایط هیجانی گفته میشوند مانند درههایی هستند که امکان دارد افراد در آنها سقوط کنند. چون زمانی که آنها تحت فشار قرار میگیرند، رفتاری بر عکس آنچه که گفتند انجام میدهند. نحوهی عملکرد واقعی افراد زمانی مشخص میشود که واقعاً در حال انجام کاری باشند.
- 3- زمانی که خودتان کاری را انجام میدهید، میتوانید شخصاً تصمیمات آینده را بر اساس تجربیاتی که در آن به دست آوردهاید بگیرید، به جای آنکه از نظریههای دست سوم دیگران، پیروی کنید و مانند آنها رفتار کنید.
- 4- آمار و احتمالات گزینههای مفیدی برای نشان دادن روشهای مختلف هستند اما نمیتوانند مسیر واقعی زندگی شما را پیش بینی کنند. زمانی که وارد عمل میشوید، نظریه را از واقعیت جدا میکنید.
به جای اینکه هیچ کار انجام ندهید و برای رسیدن به مسیر و کار درست صبر کنید.
اگر نسبت به انجام کار تعصب داشته باشید، شکست فقط بخشی از نتیجهی مورد انتظار خواهد بود.
شما کاری را انجام میدهید، شکست میخورید و یاد میگیرید. شکست مانند یک معلم است، اگر نسبت به هر قدمی که برمیدارید فکر کنید، با کمی شانس، بعد از چند شکست، بالاخره موفق میشوید. در موارد بسیاری، این رویکرد بهتری نسبت به جستجوی راه مناسب است.
توصیه میکنم کتاب معروف جان مکسول به نام شکست سرآغاز پیروزی را حتما در این زمینه بخوانید. برای دانلود کتاب اینجا کلیک کنید
شکست هزینهای است که برای اجرای کار میپردازید. آزادانهترین راه برای استفاده از شکست این است که نه تنها به آن اذعان کنید، بلکه از آن قدردانی هم کنید. زمانی که شکستهای متوالی خود را قبول کنید و به جلو و به سمت هدفتان حرکت کنید، نسبت به نقدهای دیگران مصون میشوید، تا زمانی که دید باز داشته باشید و به دنبال راه حلهای بهتر بگردید، میتوانید نتایج شگفت انگیزی به دست بیاورید.
مزیت دیگر انجام دادن کارها، این است که موفقیت نوعی افزایش سرعت در پی دارد. زمانی که یک موفقیت کوچک به دست میآورید، تکانهای رو به جلویی میسازید که به شما قدرت ساختن موفقیتهای بیشتر و بزرگتر در آینده را میدهد.
تنها یک موفقیت کوچک میتواند درهای افزایش اعتماد به نفس را باز کند و باعث شود تا موفقیتهای بیشتری در آینده به دست آورید.
زمانی که اولین قدمهای آزمایشی خود را برمیدارید و کار جدیدی انجام میدهید، هیچ وقت نمیتوانید پیش بینی کنید که منجر به چه چیزی میشود.
هیو لوری، بازیگر مشهور، میگوید:
به نظرم چیز وحشتناکی است که تا رسیدن به زمانی که آماده هستیم، در زندگی صبر کنیم. من این احساس را دارم که در واقع هیچ کس هیچوقت آمادهی انجام دادن کار نیست. چیزی به نام آماده بودن وجود دارد و بهتر است آن را همین الان انجام دهید. در واقع، این را با اعتماد به نفس میگویم که انگار قرار است بانجی جامپینگ یا چیز دیگری بروم، قرار نیست بروم. من یک دیوانهی خطر کردن نیستم. اما من اینجور فکر میکنم که به طور کلی، الان به اندازهی هر زمان دیگر خوب است.
در همین زمینه بخوانید: