دلیل تمام تصمیمهای احمقانهی ما با تحقیق جالب روی شامپانزهها!
تصمیماتی که امروز میگیریم، فردای ما را رقم میزنند.
تصمیماتی ما به روی تلاشهایمان، نحوه استفاده ما از استعدادهایمان و منابعمان تاثیر میگذارد. تصمیمگیری بهتر باعث میشود که مشکلات بزرگتر و پیچیدهتر را سریعتر و بهتر حل کنیم و راهحلهای قابل اعتمادی ارائه دهیم.
بهترین تصمیمگیرندگان کسانی هستند که نوآورانه تصمیم میگیرند.
این دسته از آدمها هستند که موفق میشوند و از همه جلو میزنند.
علاوه بر این؛ ما باید بتوانیم برای تصمیمگیریها به باهوشترین آدمها تکیه کنیم و از آنها بخواهیم که بهترین پاسخها را به برای مشکلات پیچیده ارائه دهند.
هرچی که باشد، آنها ناسلامتی متخصص هستند!
اما خب حقیقت این است که همیشه اینطور نیست. رویدادهای سیاسی و انتخاباتهای اخیر در سراسر جهان (به ویژه در اروپا و آمریکا) نشان میدهد که کارشناسان تا چه حد پیشبینیها و تصمیمات میتواند نادرست باشد.
اما چرا آدمهای باهوش تصمیمات احمقانه میگیرند؟
و برای اینکه ما دچار این اشتباه نشویم، چه کار باید بکنیم؟
بیاید این مسئله را کامل بررسی کنیم
رقابت بین آدمهای باهوش دنیا و شامپانزهها!
فیلیپ تتلاک (استاد دانشگاه پنسیلوانیا) مطالعهای انجام داده که در حقیقت جامع و کاملترین مطالعهای است که تا به امروز درمورد پیشبینی کارشناسان انجام شده. او تعداد زیادی از متخصصان را گرد هم آورد که توانایی آنها برای پیشبینی رویدادهای آینده را تجزیه و تحلیل کند.
در طی این مطالعه، تتلاک از کارشناسان خواست که وقوع رویدادهای مختلف را بررسی کنند. او از آنها خواست که پیشبینی کنند که آیا حباب شرکت داتکام میترکد؟ و بعد فرآیند فکری آنها را بررسی کرد که ببینید این کارشناسان چطور به این نتایج رسیدهاند؟
بعد از 20 سال جمعآوری اطلاعات و مطالعه 82361 پیشبینیِ کارشناسان، تتلاک به یک نتیجه خندهدار رسید
بنا به گفته تتلاک ..
«پیشبینی آینده توسط یک کارشناس معمولی،
از دارتی که یک شامپانزه پرتاب میکند، چندان بهتر و دقیقتر نیست!»
تتلاک ادعا کرد که اگر اکثر این کارشناسان سرنوشت داتکام را شانسی و تصادفی پیشبینی میکردند، حدسهای دقیقتری میزدند!
البته تعداد کمی از کارشناسان بودند که پیشبینیهای خوب و دقیقی داشتند. اما این کارشناسان رویکرد متفاوتی در تصمیمگیری، تفکر و حل مشکلات داشتند.
این دسته از کارشناسان به جای اینکه در این دام بیفتند و سعی کنند همهچیز را بفهمند، آینده را متواضعانهتر پیشبینی کردند. البته برای این کار باید طیف گستردهای از دادهها و اطلاعات را تجزیه و تحلیل میکردند.
این دسته از کارشناسان مشکلی با پیچیدگی و ابهام نداشتند و از اینکه کسی ایدهها، باورها و فرضیات آنها را به چالش بکشد، استقبال میکردند.
درمقابل؛ کارشناسانی که در این باره بیشترین میزان مطالعه را داشتند، پیشبینیهایشان به طور میانگین کمتر از سایرین قابل اعتماد بود. آنها حتی بعد از بررسی نتایج هم؛ نتوانستند به راحتی بپذیرند که اشتباه کردهاند.
آنها شواهد معتبرِ متناقض را ندیده بودند و بیش از حد اعتماد به نفس داشتند و به شدت به باورهای خودشان ایمان داشتند.
برای این مدل سوگیری توضیح علمی وجود دارد و همه ما به نوعی با آن دست و پنجه نرم میکنیم. اما قبل از اینکه به این بحث بپردازیم، من از شما یک سوال دارم.
سوگیری تاییدی:
حق با من است، چون من باور دارم که حق با من است
داستان عجیب و رازآلود مرگ یک پدر و پسر
«پدر و پسری تصادف کردند و به سرعت به بیمارستان منتقل شدند. پدر در راه رسیدن به بیمارستان میمیرد و پسر را به اتاق عمل میبرند. اما جراح میگوید: من نمیتوانم این جوان را عمل کنم. چون او پسر من است.»
اما چطور چنین چیزی ممکن است؟
جواب این سوال را پایینتر میدهیم. اما الان بیاید به ادامه بحث خودمان بپردازیم:
چرا آدمهای باهوش تصمیمات احمقانه میگیرند؟
خطاهای ذهنی زیادی وجود دارند که بر تصمیمگیریهای ما تاثیر میگذارند. اما قویترین سوگیری، سوگیری تاییدی ست.
سوگیری تاییدی وقتی اتفاق میافتد که ما به دنبال شواهد و مدارکی میگردیم که باورهای قبلی ما را تایید کند و همزمان اطلاعاتی که با باورهای ما در تضاد است را نادیده میگیریم یا کمارزش تلقی میکنیم.
اما چرا ما هر زمان که با ایدهها و اطلاعاتی مواجه میشویم که با باورهای فعلیمان در تضاد است، احساس ناراحتی میکنیم؟
چرا برای آرام کردن خودمان و از بین بردن این ناراحتی، به دنبال شواهدی میرویم که باورهای فعلیمان را (باوجود اشتباه بودن) تایید کند؟
فکر میکنید که شما اینطور نیستید؟!
بیاید به سوالی که بالاتر مطرح شد، برگردیم. پاسخ شما چه بود؟!
اگر نتوانستبد برای داستان پدر و پسر، جواب منطقی پیدا کنید، مشکلی نیست. خودتان را سرزنش نکنید.
شاید تعجب کنید اما جواب سوال ساده است: جراح، در واقع مادرِ پسر بود!
معما چو حل گشت، آسان شود!
اما این امکان هم وجود دارد که شما ناخودآگاه احتمال اینکه جراح، زن باشد را نادیده گرفتهاید و در عوض برای مشکلی دنبال راهحل گشتید که اشتباه بود اما باز هم این باور اشتباه که «حتما جراح مرد بوده» را حفظ کردید.
- مطمئنا تا الان متوجه شدهاید که سوگیری تاکیدی چطور میتواند
- بر تصمیمگیری ما تاثیر بگذارد،
- ما را به سمت اشتباهات احمقانه سوق دهد،
- باعث میشود حافظهمان مخدوش شود،
- اطلاعات را به غلط تفسیر کنیم
- اطلاعاتی که برای تصمیمگیری انتخاب میکنیم، محدود شوند.
به همین دلیل است که آدمهای باهوش تصمیمات احمقانه میگیرند.
و احتمال اینکه ایدههای متفاوت یا متناقض با ایدههای خودتان را رد کنید، بیشتر میشود.
و وقتی ذهنمان بسته شد و دچار تعصب شدیم احتمال اینکه بد تصمیم بگیریم بیشتر میشود و به همین دلیل است که فردی که دانش کمتری نسبت به ما دارد ممکن است پیشبینیهای درستتر و دقیقتری نسبت به ما داشته باشد.
خب این از این!
حالا زمان آن رسیده که به ببینیم چطور میشود با سوگیری تاییدی به بهترین نحوه مبارزه کرد و چطور تصمیمات بد نگرفت؟
برای نجات از شر تصمیمات احمقانه، به خودت رحم نکن!
دو قدم ساده که باعث میشود تصمیمات بدی نگیرید:
⭕قدم اول: خودآگاهی را تمرین کنید.
نمیشود چیزی که وجود دارد را تغییر داد. به همین خاطر؛ بسیار مهم است که از محدودیتهای خودتان به هنگام تصمیمگیری آگاه باشید.
مطالعات نشان میدهد که تمرینهای خودآگاهی باعث میشود:
- کمتر عجله کنید،
- آرامش بیشتری داشته باشید،
- به هنگام تصمیمگیری هم خلاقیت بیشتری به خرج دهید.
اینکه آگاهانه و عامدانه توجهتان را به سمت چیزی معطوف کنید که از اهمیت بالایی برخوردار است، یک مهارت است که با تمرین و صبوری ایجاد میشود. مهارتی ساده و قدرتمند.
⭕قدم دوم: خودتان را رد کنید
اعتراف به اشتباه، بعد از دیدن حقیقت ماجرا، شجاعت میخواهد. اما رد کردن و به چالش کشیدن فرضیات قبل از تصمیمگیری، جسارت و شجاعت بیشتری میخواهد.
دفعه بعد که با مشکل یا چالشی رو به رو شدید،
به دنبال ایدههایی بگردید که با ایدهها و باورهای فعلیتان در تضاد است.
این کار باعث میشود که به جای یک تصمیم بد و غیر منطقی (که بر اساس احساس یا باورهای شما هستند) تصمیم بهتر و کاملتری بگیرید.
اعتماد به نفس بیش از حد، مرگبار است.
آدمهای باهوش تصمیمات احمقانه میگیرند چون با همان چالشی دست و پنجه نرم میکنند که ما هم گرفتار آن هستیم – اعتماد به نفس بیش از حد
اعتماد به نفس بیش از حد باعث میشود که
- پذیرای ایدههای متفاوت نباشیم،
- به سختی با تغییرات کنار بیاییم،
- نتوانیم مشکلات پیچیده را حل کنیم،
- نتوانیم یا با ابهام کنار بیایم،
- تصمیمات اشتباهی بگیریم که ممکن است به قیمت ثروتمان، زمانمان و حتی جانمان تمام شود.
به یاد داشته باشید که ممکن است اشتباه کنید.
سعی کنید ذهنتان پذیرای این حقیقت باشد که ممکن است چیزهایی وجود داشته باشند که شما از آنها بیخبرید!
به هرحال؛ عاقلترین آدمِ یک جمع آن کسی ست که
بیشتر از همه گوش میدهد چون میداند چیزهایی زیادی هستند که میتواند یاد بگیرد.
سلام و عرض ادب چه خوب ميشد چند تا مثال واسه قدم اول و دوم ميزدي