معنا درمانی یا لوگوتراپی چیست و شیوه کامل استفاده از آن برای کشف معنای زندگیتان
ویکتور فرانکل اولین بنیانگذار معنا درمانی در جهان است. او این کار را که نوعی روان درمانی است، بعد از پایان یافتن اردوگاههای کار اجباری نازیها در سال 1940 گسترش داد.
او خودش یکی از قربانیانی بود که اجباراً سالها در این اردوگاهها کار کرده بود، پس از آن روحیه خیلی از افراد در آنجا آسیبهای فراوانی دیده بود. برای همین ویکتور شروع به تحقیق و پژوهش در این زمینه کرد و کم کم متوجه شد از طریق پیدا کردن معنایی برای زندگی میتوان بر بسیاری از درد و رنجها غلبه کرد.
خیلی از ماها امروزه با همین مشکل رو به رو هستیم. زندگی ما هیچ معنای ندارد، برای همین جنگیدن و تحمل مشکلات در آن برایمان سخت شده است.
بی معنا بودن زندگی ربطی به ثروتمند یا فقیر بودن و حتی قرار داشتن در یک طبقه اجتماعی نیست خاص نیست. بلکه مشکلی روحی و فکری است که ممکن است برای هرکس در دورهای از زندگی رخ دهد.
در همین راه دکتر ویکتور فرانکل تحقیقات زیادی انجام داده که از شما دعوت میکنیم در ادامه مطلب برای رسیدن به پاسخ خود با سوخت جت همراه باشید.
» مختصری از زندگی ویکتور فرانکل
ویکتور فرانکل متولد 26 مارس 1905 است و در تاریخ 2 سپتامبر 1997 در وین اتریش درگذشت. او در دوران جوانی تحت تأثیر عقاید سیگموند فروید و آلفرد آدلر قرار گرفت. سپس به دانشگاه پزشکی وین رفت و توانست در سال 1930 مدرک خود را دریافت کند.
او بین سالهای 1940 تا 1942 مدیر بخش اعصاب و روان بیمارستان راتشیلد بود و تا سال 1970 مدیر کلینیک پزشکی-روانی وین بود. اما نقطه عطف زندگی او سال 1942 بود که او به همراه خانوادهاش برای کار اردوگاه اجباری نازیها فرستاده شد و حدود 5 سال در آنجا حضور داشت.
ویکتور تنها عضوی از خانوادهاش بود که زنده ماند و پس از رهایی از این وضعیت کتابی بر اساس مشاهدات و تجربههایش به نام Man’s Search for Meaning نوشت که بعد از مرگش به چاپ رسید و در نهایت به 24 زبان زنده دنیا ترجمه شد. او کلاً در دوران زندگیاش توانست بیش از 30 کتاب درباره معنا درمانی به تألیف برساند. (خلاصهی صوتی و پیدیاف این کتاب را میتوانید اینجا دانلود کنید)
در 209 دانشگاه جهان کرسی داشت و بیش از 30 دکترای افتخاری نیز از دانشگاههای 5 قاره جهان دریافت کرده بود. انجمن روانشناسی آمریکا نوع معنا درمانی او را کاملاً به رسمیت شناخته و آن را مورد تأیید قرارداد.
معنا درمانی چیست؟
فرانکل معتقد بود انسانها به چیزهای با انگیزهای که به زندگی آنها معنا ببخشد نیاز دارند. یعنی چیزی که به باعث زندگی کردن آنها بشود. طوری که متوجه زمان نشوند. ویکتور مینویسد:
زندگی حتی میتواند در بدترین حالتش دارای یک معنا باشد و این همان چیزی است که انسان را امیدوار و مقاوم میکند. وقتی معنایی وجود داشته باشد، یعنی دلیلی برای زنده بودن هست. حتی در بدترین شرایط. او در کتابش چنین آورده است:
این نظر بر اساس نظریه پیدا کردن معنا بر اساس رنج بنا شده است. او معتقد بود درست زمانی که ما نمیتوانیم شرایط پیرامون خودمان را تغییر دهیم. باید خودمان را تغییر دهیم. تغییر خود به معنای تغییر باورها ما نیست. یعنی ما بتوانیم معانی و انگیزههایی که قبلاً داشتهایم و فعلاً از دست رفته را کنار بگذاریم. و برای شرایط سخت جدید مفهوم و معنایی جدید پیدا کنیم تا دوباره زندگی ما با توجه شرایط سخت فعلی دارای یک انگیزه جدید شود.
شاید در این زمینه مایل باشید که بدانید فلسفهی درد و رنج چیست که ← قبلا کامل در مورد آن توضیح دادیم
» اصول معنا درمانی
وقتی شما با یک بیمار که هیچ معنایی در زندگیاش مواجه میشوید. با فردی روبهرو هستید که هیچ دلیلی برای ادامه زندگی ندارد. مهم نیست که فقیر است یا ثروتمند. یا اینکه از چه طبقه اجتماعی است. این یک بیماری است که گاهی برای بیشتر مردم جهان رخ میدهد. اما برخی به طور موقت آن را رد میکنند ولی برخی دیگر درگیر این مشکل میشوند.
کاری که پزشک باید برای چنین کسی انجام دهید، این است که کمک کند تا یک معنای مهم در زندگی فرد پیدا کند. یعنی معنایی در جهان بینی او ایجاد شود که فرد بتواند آن را به عنوان یک انگیزه برای ادامه زندگی، تلاش و مبارزه خود انتخاب کند. اما چطور باید این کار را انجام داد؟
فرانکل معتقد است که نظریه او بر پایه سه هسته بنا شده است:
- هر فردی دارای یک هسته سالم است
- تمرکز اصلی باید روی آن باشد که افراد را با توجه به منابع داخلی هسته درونی خودش آموزش دهیم و از پتانسیل خود آن استفاده کنیم
- زندگی هدف و معنی را ارائه میدهد اما خوشبختی را محقق نمیکند
روش شناسایی معنی
معنا درمانی میگوید که شما معنای زندگی را میتوانید در سه روش متفاوت پیدا کنید:
- با ایجاد یک کار یا انجام یک عمل
- با داشتن یک تجربه جدید یا آشنایی با یک فرد جدید
- با تغییر نگرش نسبت به درد رنجها
برای نمونه فرانکل درباره یکی از مریضهایش میگوید:
من با یک پزشک عمومی که به علت فوت همسرش دچار افسردگی شده بود برخورد کردم. او راههای زیادی را امتحان کرده بود تا مرگ همسرش را بپذیرد. اما من سعی کردم به او بفهمانم که هدف مرگ همسرش در زندگی او چیست.
با او جلسات متعددی داشتم. به او کمک کردم تا کارهایی که برای شادی روح همسرش دوست دارد را فهرست کند سپس به این نتیجه رسید که از حالا به بعد وقتش را صرف کمک به خیریهها کند. او بدون اینکه بفهمد یک هدف جدید پیدا کرده بود. هدفی که از دل اتفاق بد مرگ همسرش به دست آورده بود. همین پیدا کردن معنای جدید سبب شد تا افسردگیاش به راحتی از بین برود.
پایههای اساسی معنا درمانی :
معنا درمانی بر اساس شش فرضیه و پایه اساسی شکل میگیرد که با مواردی که در بالاتر نیز گفته شد همپوشانی دارند:
» بدن، ذهن و روح
انسان موجودی است که از سه بخش بدن، ذهن و روح تشکیل شده است. فرانکل میگوید که ما بدن و ذهن داریم اما روح دقیقاً همان چیزی است که ما هستیم. درواقع او معتقد است که ماهیت اصلی ما روح است. توجه داشته باشید که نظریه او به هیچ وجه بر اساس مسائل دینی و مذهبی نیست اما اغلب با آنها همخوانی دارد.
» زندگی در هر شرایطی معنا دارد
از نظر فرانکل زندگی در هر شرایطی معنا دارد. او میگوید که هر اتفاقی در زندگی ما دلیلی دارد. حتی وقتی در بدبختانه ترین موقعیت زندگی هستید، سطوح بالاتری از نظم وجود دارد که به دلایلی این شرایط را برای شما ایجاد کرده است تا نتیجه از آن حاصل شود. تنها فرق بین افراد قوی که این شرایط را رد میکنند و افراد ضعیفی که در این راه شکست میخورند این است که آنها معنای آن شرایط را در زندگی خود پیدا میکنند
» انسان دارای اراده برای پیدا کردن معنی است
معنا درمانی به ما میگوید که انسان دارای اراده مستقل است تا برای هرلحظه خود معنایی پیدا کند. یعنی میتواند برای هر شرایطی معنای بیابد که انگیزه اصلی ادامه زندگی را ایجاد میکند. این اراده جدا از اراده ما برای رسیدن به یک قدرت است. درواقع این اراده فیزیکی نیست و یک مسئله ذهنی است که کمک میکند تا ما درد و رنج و شرایط به وجود آمده را تحمل کنیم.
» آزادی برای پیدا کردن معنی
فرانکل میگوید این آزادی که هرکسی میتواند بدون محدودیت معنای دلخواه زندگی خود را پیدا و انتخاب کند مهمترین چیزی است که میتواند از آزادی دریافت کرد. درواقع معنی واقعی آزادی همین است.
ذهن شمارا هیچ کس نمیتواند زندانی کند. حتی اگر شما خودتان در زندان باشید. و هیچ کس نمیتواند ذهن شما را آزاد کند اگر خودتان آن را محدود کرده باشید. حتی اگر درون یک قصر زندگی کنید.
» معنای لحظات
درواقع همیشه معنای زندگی به مفهوم یک معنای کلی یا هدف بزرگ نیست. شما برای گرفتن تصمیمهای کوچک روزانه نیز به معناهای کوچک لحظهای نیاز دارید. معنایی که تصمیمات شما را حتی در کارهای کوچک و جزئی میسازد. به طوری که با مبانی وجدانی و اخلاقی مورد پذیرش شما مغایرت نداشته باشد.
پس هر فردی باید سعی کنید همین معناهای کوچک زندگی خودش را نیز به خوبی بشناسد. زیرا بعضی اوقات تصمیمات کوچک شما اتفاقات بزرگ آینده را رقم میزنند. پس چه بهتر که بر اساس یک سری اصول مورد پذیرش ذهنی خودتان باشند نه فقط صرفاً رفع نیاز آن لحظه.
» هرکسی منحصر به فرد است
انسان یک محصول نیست که در خط تولید ساخته شده باشد و بتوان با هرکسی بر اساس یک نسخه از پیش تعیین شده رفتار کرد. هر انسان یک شخصیت کاملاً منحصر به فرد دارد که تفکرات خاص خود را دارد.
اگر شما کسی هستید که به دنبال پیدا کردن معنای زندگیتان میگردید. یا قرار است به کسی کمک کنید تا معنای زندگیاش را پیدا کند. باید خوب بدانید که نباید از نسخه دیگران استفاده کرد.
میتوانید از کسی کمک بگیرید اما نباید راه دیگران را بروید. نباید معنای کسی دیگر برای شما استفاده شود. باید درون هسته سالم خودتان را جستجو کنید تا معنای واقعی خودتان را پیدا کنیم.
» نتیجه
نکته اول این است که معنا درمانی یک وضعیت کاملاً پیچیده است. شما نباید به خودی خود اقدام به این کار برای کسی کنید. معنا درمانی حتماً باید توسط روانپزشکان متخصص انجام شود. چیزی که ما در بالا به آن اشاره کردیم فقط به این دلیل بود که شما از علائم آن مطلع شوید و بدانید که آیا به معنا درمانی نیاز دارید یا خیر.
اگر بخواهیم مسئله را خیلی آسان مطرح کنیم باید گفت تشخیصان برای خودمان لااقل بسیار ساده است. حتماً برای شما هم پیش آمده که زندگیتان بیمعنا شود. طوری که اصلاً دوست نداشته باشید از رختخوابتان خارج شوید. هیچ انگیزهای برای هیچ کاری نداشته باشید و به یک پوچی مطلع برسید. اینها همان علائم سادهای هستند که میگویند شما به معنا درمانی نیاز دارید.
در همین زمینه بخوانید:
منم این بی معنایی رو تجربه کردم بعد از اینکه یه اتفاق تلخ برام افتاد اما موقت بود و جالب اینه که توی همون موقع کتاب انسان در جستجوی معنا رو خوندم و خیلی برام مفید بود و مدتیه که از اون حالت خارج شدم کامل و میدونم باید چیکار کنم خدا رو شکر
ممنون از مقاله بسیار خوبتون، سوالی که برا من پیش اومد اینه چطور می تونیم معنا درمانی رو برای جنبهها و سطوح مختلف زندگیمون کاربردی کنیم ؟
ممنون از زحماتتون
عالی