چطور در ۳۵ سالگی بازنشسته شویم؟ قاعدهی سوال و خجالت از پدر علم موفقیت
خیلیها ممکن است که در شرایط سختی زندگی کنند. خیلیها ممکن است که در روزگاری زندگی کنند که رکود اقتصادی یا … وجود داشته باشد. اما پس چرا فقط یک یا چند نفر هستند که سئوالات خاصی از خودشان میپرسند و به شدت هم دنبال این جوابها میروند؟ شاید همان ماجرای معروف سیب نیوتن باشد؛ سیبهای زیادی در طول تاریخ، بر سر خیلیها افتاده؛ اما داخل مغز آنها کنجکاوی و یادگیری و آمادگی نیوتن که نبوده است.
ارل نایتینگل هم دقیقا جوانیاش را در همچین شرایطی به سر میبرد. اما با این حال او توانست در ۳۵ به استقلال مالی کامل برای ادامهی زندگیاش برسد و عملا بازنشسته شود. بعدها چیزهایی که یاد گرفته بود را به دیگران یاد داد و این آموزهها انقدر به دیگران کمک کرد که هنوز هم لقب پدر علم موفقیت را به او میدهند.
در این مقاله میخواهیم بدانیم که چطور این کار را انجام داد. درسهای بزرگی از پدر علم موفقیت در این جا منتظر شماست.
مطالب مرتبط : بیوگرافی جامع ارل نایتینگل و پشت پرده عجیب سخنرانیهای موفقیت نایتینگل
نایتینگل در در دل سختیها بزرگ شد و این را یک مزیت میدانست!
یکی از جالبترین نکات زندگی ارل نایتینگل هم چنین است؛ او در شرایطی سخت بزرگ شد. یعنی در شرایطی که هم وضعیت خانوادگی آنها به شدت وخیم بود، هم وضعیت اقتصادی کشور آمریکا. خیلیها از کار بیکار شده بودند. تازه در این میانه، پدر ارل هم خانواده را ترک کرده و دنبال کار و زندگی خودش رفته بود. حالا مادر او مانده بود و سه پسربچه قدم و نیمقد که باید رتقوفتقشان میکرد.
قاعدهی سوال کردن:
کاری که بزرگان میکنند
من و شما اگر در چنین وضعیتی باشیم، چه کار میکنیم؟ درست مثل یک خرگوش یا آهو یا گوزونی که مورد حمله ناگهانی یک درنده یا در معرض نور ناگهانی یک ماشین قرار گرفته باشد، درجا خشکمان خواهد زد. اینطور نیست؟ اما افرادی شبیه ارل نایتینگل چه کار کردند؟ او همان کاری را کرد که بعدها، برایان تریسی و آنتونی رابینز و در دوره او دیل کارنگی و ناپلئون هیل و دیگر بنیانگذاران و بزرگان ادبیات موفقیت انجام دادند؛ سؤال کردند و به شدت دنبال سئوالهای خودشان رفتند.
» سئوالهای نیروبخش
اجازه بدهید این قاعده را نه از نگاه ارل نایتینگل بلکه از نگاه آنتونی رابینز بیشتر مرور کنیم تا بفهمیم که ارل نایتینگل دقیقاً چه کار جالبی کرده است. رابینز میگوید که روحیه آدمی، مهمترین چیزی است که دارد. این روحیه، به او اعتماد به نفس و عزت نفس و قدرت ادامه دادن و تسلیم نشدن میدهد. مقایسه کنید روحیه یک ورزشکار حرفهای که تحت هیچ عنوان تسلیم نمیشود را با روحیه یک آدم معمولی. اولی روحیهای برنده در خودش ایجاد کرده و البته درست مثل یک دریاچه، مدام نیز دریاچه روحیه خودش را هم از طریق تجربههای موفق و خودگویههای مثبت و … پر کرده است.
تونی معتقد است که سئوالهای خوب و دقیق پرسیدن، یکی از بهترین راههای تغییر روحیه است. یعنی اگر حال و روز خوبی ندارید، به راحتی میتوانید با پرسیدن چند سئوال نیروبخش، روحیهتان را عوض کنید. در واقع او معتقد است که تفکر، یعنی فرآیند سئوال و جواب و تفکر مثبت و برنده، یعنی سئوال و جوابهای مثبت و برنده.
» چرا من؟ چرا خانواده من؟
ارل نایتینگل هم دقیقاً چنین کاری کرد؛ سئوالاتی از خودش پرسید که
- واقعاً چرا باید وضع من و خانواده من چنین باشد؟
- کسانی که میخواهند از این وضعیت خارج شده و به وضعیتی بهتر میرسند، چه کارهایی میکنند؟
- آیا من هم میتوانم مسیر آنها را طی کنم؟
او از همان نوجوانی در کتابهای خودش غرق شد تا جواب سئوالهای خودش را پیدا کند.
» پناهگاه پرسشهای ارل
کتابخانه عمومی لانگ بیچ، قرارگاه او بود برای رسیدن به پاسخهایی که لازم داشت. او غرق در کتابها میشد؛ چرا که میدانست دنبال چه جوابهایی است. همین دانستهها بود که بعدها او را در کار رادیو، به یکی از موفقها تبدیل کرد و بعد از آن نیز، او را به یکی از بزرگان دانش موفقیت مبدل ساخت.
قاعدهی خجالت:
و خجالتی که به شما کمک میکند
قبل از این نکته، بهتر است به نکته جالب دیگری هم اشاره کنیم. معمولاً در جلسات انگیزشی فروش که برگزار میشود، نکتهای وجود دارد به اسم اصل خجالت کشیدن.
برای یک نفر وضعیت بغرنج خانوادهاش، برای یکی کار کردن همسرش به خاطر تأمین معیشت خانواده، برای دیگری لباسهای مندرس و کهنه فرزندش و … . در نهایت اگر چیزی شما را خجالت بدهد، حتماً دست به حرکت خواهید زد.
جیم ران، از بزرگان ادبیات موفقیت نیز چنین نگاهی دارد. او اصل نفرت از وضع موجود را مطرح میکند. او اشاره میکند وقتی که در جوانی اوضاع مالی مساعدی نداشت و هشتش گرو نهاش بود، یک اتفاقی برایش افتاد که حسابی باعث شد تا از وضعی که داشته نفرت پیدا کند. یکی از دختران پیشآهنگی که فعالیتهای خیریه میکردند، آمد و میخواست به او یک بسته بیسکوئیت بفروشد. جیم ران هم به دروغ گفت که قبلاً خریده. این دانشآموز هم تشکر کرده و رفته بود. جیم ران هم به خودش گفته بود خجالت بکش؛ به خاطر اینکه پول نداری به یک دختر بیگناه دانشآموز دروغ میگویی.
همین نفرت از وضع موجود، جیم ران را پیش انداخت. و در واقع او این نکته را از ارل به ارث برده بود. این، همان نکتهای بود که ارل نایتینگل را هم پیش انداخت. این، همان نکته بزرگ زندگی او بود. خیلیها در شرایط او هستند، اما مدام خودخوری میکنند.
اما ارل به جای خودخوری، اول اینکه از شرایطی که داشت خجالتزده شد و شرایط مادرش که به سختی کار میکرد، او را شرمنده میکرد. این خجالت او را وادار به حرکت کرد.
در نهایت همین نکتههای جالب بود که از ارل، ارل نایتینیگل معروف ادبیات موفقیت را ساخت. وگرنه چه بسا که بسیاری از آدمها هم در شرایط او بودند؛ ولی به جای پیشرفت، پسرفت کرده و معتاد شدند یا در نهایت به یک موجود سرخورده اجتماعی تبدیل شدند.
راستی یه خبر مهم!
فقط ۲۴ ساعت مونده به یه اتفاق خوشایند!
میدونستی پکیج ویژهی درآمد شگفتانگیز ارل نایتینگل و سه پکیج عالی دیگه از سوخت جت رو همه با هم میتونی در پکیج ویژهای که برات آماده کردیم تهیه کنی؟
خودت رو برای بزرگترین تخفیف سال سوخت جت آماده کن
خیلی عالی بود ممنون از زحماتتون
سلام من به تازگی رو این مدار افتادم وکم کم دارم پیشرفت میکنم جوری که برنامه ریزی اولویتم شده بعلاوه سحر خیزی
سپاس ، عالی بود
چه خوبه که به جای فرافکنی و دنبال مقصر گشتن ، برای جواب سوالات زندگیمون ، دنبال جواب درست باشیم
جوابی که بتونه به حل مسائل مون کمکی بکنه
سلام وقت بخیر
ممنونم از مقاله مفید ، مختصر و عالی که ارائه کردید.
سلام وقت بخیر
خیلی ممنون از مطالب عالی که به اشتراک میگذارید
بیشتر موفقیت ها با همین اهرم ها بوده که اگر شناسایی کنیم و بهشون عمل کنیم خیلی راحتر به خواسته هامون میرسیم
مثل اهرم رنج و لذت
چیز خیلی خاصی نداشت یا اینکه من خیلی میدونم یا اینکه توهم یاد گیری زده ام.
سلام کتابشم توش هست؟