بزرگ فکر کنید تا بزرگ موفق شوید – راهنمای کامل دگرگون کردن تفکرات‌تان – قسمت اول

چگونه با بزرگ کردن ابعاد فکرمان، بزرگی موفقیتمان را تعیین کنیم؟

یک موفقیت بزرگ از یک هدف بزرگ و یک هدف بزرگ از یک فکر بزرگ جان می‎گیرد. داشتن فکرهای بزرگ در مورد خودمان، هدف‎هایمان و چیزهایی که در زندگی می‎خواهیم زمینه به واقعیت پیوستن آنها را فراهم می‎کند. چون اولین گام برای داشتنشان را در ذهنمان برداشته‎ایم. در این سری از مقاله‎ها در مورد بزرگ فکر کردن با هم صحبت می‎کنیم و روش‎هایی را یاد می‌گیریم که با کار بستن آنها می‎توانیم ابعاد فکرهای کنونی‌مان را تا اندازه دلخواهمان گسترش دهیم.

 

دروغ‌هایی درباره موفقیت که ما را از بزرگ فکر کردن دور می‌کند!

عده‌ای خواسته یا ناخواسته، موفقیت را به چیزهایی گره می‌زنند که آن را بسیار دست نیافتنی جلوه می‌دهد. وقتی موفقیت را دست نیافتنی بدانیم، جرات بزرگ فکر کردن را به خودمان نمی‌دهیم و آن را پرونده‎ای مختومه به حساب می‎آوریم. حتما شما هم نمونه‌ای از این دست را بسیار شنیده‌اید که:

  • به دست آوردن هر چیزی بهایی دارد و اگر چیزی را به دست بیاوری باید در عوضش چیزی بدهی!
  • برای موفق شدن باید روح خود، بودن در کنار خانواده و وجدانت را بفروشی!
  • داشتن یک زندگی معمولی، چیزی است که انسان‌های موفق حسرت آن را دارند. تو چرا قدر این زندگی را نمی‌دانی؟! برای چه بیشتر می‌خواهی؟
  • داشتن مال و منال و موفق شدن فایده‌ای ندارد. دست آخر همه ما باید در یک وجب جا بخوابیم!

یک نصیحت از استادم

از شما سوالی می‌پرسم. حقیقت کجا است؟ چه کسانی راست می‌گویند و حرف چه کسانی را باید باور کنیم؟ وقتی از استادم در مورد اینکه کجا باید به دنبال حقیقت ماجراها بگردیم پرسیدم به من گفت:

«حقیقت واقعی گفتنی نیست، دیدنی است. وقتی می‌خواهی به حقیقت یک ماجرا پی ببری، از سطح عبور کنی و دل ماجرا قرار بگیری باید سه چیز را بررسی کنی. این سه چیز باید در یک راستا باشند. اول، سخن، دوم عمل و سوم نتیجه. اگر کسی شروع به نصیحت تو کرد قبل از اینکه سخنش را به قلبت راه دهی، ببین آن فرد با گفته‌اش چه قدر فاصله دارد؟ آیا آنچه که می‌گوید را وارد میدان عمل کرده است؟ سپس ببین در عمل چگونه گام برداشته و آیا نتیجه کارش، با تفکرش در یک راستا است؟ و در آخر ببین از هم‎راستایی فکر و عملی که به تو پیشنهاد می‎کند چه زندگی‌ای برای خودش ساخته است. اگر هر سه گزینه در یک راستا بودند و نتیجه این همراستایی چیزی مطلوب بود، سخن او را در قلبت حک کن. وگرنه آن را به سان وزوز حشره‌ای پایین بکش و برو!»

تغییر زاویه نگاه، تغییر نتیجه کار!

وقتی از این زاویه به سخنان افرادی که موفقیت را به چیزهایی عجیب و غریب گره می‌زنند نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که 99/99 آنها اصلا رنگ موفقیت واقعی را ندیده‌اند. آنها یا آدم‌هایی شکست خورده هستند که در حسرت پیروزی روزگار می‌گذرانند یا اگر هم موفق شده باشند به علت شیوه تفکرشان، همه چیزشان را از دست داده‌اند. شاید بگویید: «آدم‌های موفق زیادی هستند که معتقدند برای موفق شدن باید بهایش را پرداخت. آن‌ها نیز اکنون بسیار موفق و ثروتمند هستند.»

بله و دقیقا به همین دلیل است که زندگی این قدر جذاب است. چون هر شخصی، حاصل افکار خویش است. اگر این‎گونه فکر کنید که برای موفق شدن باید چیزی به دنیا بدهید ممکن است چیزهای زیادی را در زندگی‌تان از دست بدهید. آن هم تنها به این دلیل که فکر می‌کنید باید بهایش را با زندگی‌تان بپردازید.

اگر می‌خواهید هرگز در زندگی حسرت نخورید شاید برایتان جالب باشد که نتایج تحقیقات را از بزرگترین حسرت‌های انسان در آخرین روزهای زندگی‌اش در این مقاله بخوانید

این جهان به معنای واقعی، مکانی است که افکار در آن حکومت می‌کنند. پس اگر می‌خواهیم یک موفق واقعی باشیم باید راه‌های تسلط بر افکارمان را بیاموزیم. برای این یادگیری، الان بهتر از یک دقیقه دیگر و امروز، بهتر از فردا است.

 

 

جان میلتون «در کتاب بهشت گمشده»:

ذهن، جایی است خاص خودش و به خودی خود می‌تواند از جهنم، بهشت و از بهشت، جهنم بسازد.

 

در تسلط بر ذهن، چه چیزی اهمیت زیادی دارد؟

یکی از اولین، مهم‌ترین و جادویی‌ترین بخش‌ها برای گام برداشتن عملی در تسلط بر ذهن، تغییر دادن ابعاد فکر است. به زبان ساده‌تر میزان حساب بانکی، شادی و رضایت عمومی هر یک از ما به اندازه فکرمان بستگی دارد. روان‌شناس‌ها معتقدند آن‌قدر که اندازه فکر انسان در ایجاد موفقیت او تاثیر دارد، اندازه مغز او ندارد.

مرزهای نامرئی ذهنی

بسیاری از ما حتی در ذهنمان هم اجازه بیشتر خواستن و بزرگ‎تر فکر کردن را به خودمان نمی‌دهیم. چون چیزی از درون، ما را پایین می‌کشد. ما خودمان برای خودمان حد و مرزی ذهنی تعیین کرده‌ایم و بسیار به آن پایبندیم. وقتی کمی پا را فراتر از این مرز ذهنی می‌گذاریم، سریع احساس عذاب وجدان ما را در بر می‌گیرد و خیلی زود به جای قبلی خود باز می‌گردیم.

بیایید همین الان با هم امتحان کنیم. فکر کنید که میزان درآمدتان به اندازه 100 برابر درآمد فعلی‌تان رشد کرده است. وقتی به این میزان از افزایش درآمد فکر می‌کنید چه احساسی به شما دست می‌دهد؟ درباره نکته‌های مثبت رسیدن به این مقدار از درآمد فکر نکنید. درباره واقعا رسیدن به آن فکر کنید. بیشتر ما وقتی کار به «واقعا» می‌کشد، از درون به خودمان می‌خندیم و بعد احساس ناراحتی می‌کنیم. این عکس‌العمل، فقط و فقط یک دلیل دارد و آن هم وجود حد و مرزی است که با کوچک فکر کردن برای خودمان ساخته‎ایم.

تفاوت یک فرد عادی و یک فرد ثروتمند در چیست؟

جالب است بدانید که روانشناس‌ها افراد بسیار موفق و افراد عادی رو به پایین را از نظر ویژگی‌های ذاتی و شخصیتی با هم بررسی کردند تا بفهمند، در پشت پرده این همه تفاوت در عملکرد و نتیجه چه می‎گذرد؟ هر دو گروه از میان افرادی انتخاب شدند که در یک منطقه جغرافیایی زندگی می‌کردند، از نظر تحصیلات تقریبا در یک رده بودند و از نظر جسمی نیز در وضعیتی مشابه به سر می‌بردند.

روانشناس‌ها این دو گروه را از نظر میزان بهره هوشی با هم مقایسه کردند و آزمون‌ها نشان داد که هر دو گروه از یک میزان معمولی هوش بهره‌مند بودند. (قبلا گفتیم که چرا تحقیقات نشان داده بهره‌ی هوشی نقشی در موفقیت ندارد) سپس از نظر سخت کوشی آنها را با هم مقایسه کردند و دیدند که در کمال تعجب، افراد بسیار موفق، خیلی کمتر از افراد عادی زحمت می‌کشند. پس، اگر افراد موفق دقیقا به اندازه افراد معمولی و فقیر دارای هوش، سلامتی و تحصیلات (حتی کمتر) هستند و کار کمتری هم انجام می‌دهند چرا چنین تفاوت بزرگی ایجاد شده است؟

دلیلش تنها در یک جمله خلاصه می‌شود: «افراد بسیار موفق، بسیار بزرگ فکر می‌کنند.» آنها به خودشان اجازه می‌دهند تا به داشتن چیزهایی فکر کنند و برای دست یابی به آنها نقشه بکشند که افراد معمولی شاید در طول عمرشان حتی یک بار هم به آن چیزها فکر نکرده‌اند.

اگر یک فرد فقیر به داشتن خانه‌ای 50 متری آن هم اجاره‌ای فکر می‌کند، فرد ثروتمند خودش را برای خریدن یک جزیره محیا می‌کند!

بزرگ فکر کردن را انتخاب کنیم

فکر تبدیل به احساس و احساس تبدیل به عمل می‌شود. همه چیز از فکر ما آغاز می‌شود و به ما باز می‌گردد. نقش ما در این میان، انتخاب کردن است. انتخاب کنیم که بزرگ یا کوچک فکر کنیم. به قول ایلان ماسک، مردم عادی می‎توانند به انتخاب خودشان شگف‎انگیز باشند. در ادامه این سری از مقاله‌ها گام‌هایی عملی را با هم برمی‌داریم تا درست و حسابی سایز فکرمان را گسترش دهیم و به دنبال آن بزرگی موفقیتمان را تجربه کنیم.

شما جزو کدام دسته هستید؟
بزرگ فکر می‎کنید یا کوچک؟

← قسمت دوم این مقاله

 

 

6 نفر دیدگاه شان را با ما در میان گذاشتید، نفر بعدی شما هستید :
  1. کاربر سوخت جت اس می‌گوید

    من ک نفهمیدم

  2. کاربر سوخت جت اس می‌گوید

    سلام خیلی دستتون درد نکنه که زحمت می‌کشید برای توجیه مردم. وقتی من از بچگی قدرت وتوان اینو نداشته باشم که ب ارزوهام برسم چطور توقع دارید که یک فکر باز داشته باشم زمستون تابستون کار میکنم تا الان نتونستم یک خونه کامل کنم نتونسم یک ماشین تهیه بکنم روزی چهارصدتومان شده روز مزد یک کارگر زمانی ک روزمزد یک کارگر دوازده هزارتومان بود کار می‌کردم تا الان ک ۲۷سالمه هرچی بود واسه نیاز احتیاج خرج شده خوب نیس بگم ولی دیدم کسایی ب پدرشون میگن بابایی پول تو جیبی میخام پونصدتومان میداد بهش کسایی دیدم هم توان پنج هزارتومان ک برای بنزین متور نیاز داره بره سرکار ندارن بدن .کجای مملکت تعادل هست که یک فرد بتونه تعال اینو داشته باشه یک فکر باز ب کار بگیره ‌.حرف شما میدونم ک خیلی خوبه خیلی هم مورد استفاده قرار میگیره ولی برای کسی ک دستش همه جاگیره بجز ب دست خداوند. انشالله ک خدا حق مارو بده ماهم صهم خودمون انجام میدیم.باتشکر ازتون محمدسعدی هستم از خوزستان

  3. کاربر سوخت جت اه می‌گوید

    سلام عالی بود
    بله سرآغاز همه چیز تفکراست که باید روشن شود

  4. کاربر سوخت جت اع می‌گوید

    هر روز میام ذهنم متحول کنم مرسی از همتون دمتون گرم

  5. کاربر سوخت جت یه می‌گوید

    سلام ،عالی بود
    ایمان به خود ایمان به خود ،ایمان به خود

  6. کاربر سوخت جت 3680 می‌گوید

    فقط میتونم بگم که دنیام و دارین متحول میکنین ممنونم ممنونم ممنونم

نظرتان را ارسال کنید

دیدگاه تان را با ما در میان بگذارید...

ما به دیدگاه شما احتیاج داریم؛ پس بیایید دیدگاه و نقطه نظرات مان را با همدیگر به اشتراک بگذاریم تا یک اجتماع موفق از افکار برنده با همدیگر بسازیم.

**‌به ازای هر یک دیدگاه سازنده، یک روز اشتراک رایگان پروژه سوخت جت دریافت کنید**