راز مهم جیمز آلن در کتاب تو همانی هستی که می اندیشی که فقط ۵ درصد خوانندگان درکش کردهاند
تو همانی که میاندیشی دومین کتاب جیمز آلن از مجموع 19 کتاب او در طول یک دهه فعالیت نویسندگیاش بود. مفهوم اصلی کتاب تو همانی هستی که میاندیشی این است:
بنابراین میتوان ادعا کرد این کتاب یک جستجوی عمیق در مورد خودیاری است.
جیمز آلن از منطقی استفاده کرد که همهی ما آن را میپذیریم، از آنجایی که ما روبات نیستیم میتوانیم افکارمان را کنترل کنیم و در نتیجه اشتباهاتی را که در افکارمان وجود دارند شناسایی کنیم.
بسیاری معتقدند که روح از جسم مادی جداست، بنابراین تصور میکنند که میتوان افکار را مخفی و ضعیف کرد؛ یعنی میتوانیم یک جور فکر و جور دیگری رفتار کنیم و ذهنمان ارتباطی به رفتارمان ندارد. با این حال جیمز آلن اعتقاد داشت که ذهن ناهوشیار هم به اندازهی ذهن هوشیار فعال است.
با توجه به این فرض و دانستن این نکته که ممکن است بتوانیم کنترل ذهن را از طریق ذهن هوشیاریمان در دست بگیریم، سؤالی که پیش میآید این است: «چرا نمیتوانیم خودمان را وادار کنیم که کار خاصی را انجام بدهیم و یا به هدف خاصی دست پیدا کنیم»؟
با توجه به این که اراده و اشتیاق و ارادهی انسان در صورت بروز افکاری که در جهت اراده و اشتیاقمان نیست بیتأثیر و غیرمفید خواهند بود، آلن به این نتیجهی غیرمنتظره میرسد که:
بلکه چیزهایی را به خودمان جذب میکنیم که در ذهنمان پرورش میدهیم».
رسیدن به هدف به این دلیل اتفاق میافتد که به عنوان یک فرد خصوصیات لازم را برای رسیدن به هدف مورد نظر در خودتان پرورش میدهید. شما موفق نمیشوید مگر اینکه ابتدا ذهنیت موفقیت در شما شکل بگیرد. هیچ فاصله و تفاوتی بین ذهنیت و عینیت وجود ندارد.
» ما حاصل افکارمان هستیم
کتاب جیمز آلن بر یک حقیقت انکارناپذیر استوار شده است: افکار خوب، یک انسان خوب را شکل میدهد و افکار منفی، یک انسان تیرهبخت را میسازند. آلن معتقد است انسانی که گرفتار افکار منفی باشد فکر میکند دنیا محیطی پُر از ترس و اضطراب است.
اما در مقابل برای کسی که بتواند افکار منفی و مضر را کنترل کند دنیا مهربان میشود و همیشه هستی آمادهی کمک به او برای رسیدن به اهداف و خواستههایش هستند. انسان فقط آرزوهایش را جذب نمیکند بلکه آنچه باعث ترس میشود نیز به سمت او میآید.
توضیح جیمز آلن در این مورد بسیار ساده است:
«افکاری که توجه انسان را جلب میکنند،
چه مثبت و چه منفی، به ذهن ناخودآگاه میروند تا وارد دنیای واقعی شوند».
خودمان شرایطمان را میسازیم:
بخشی از شهرت کتاب آلن به خاطر این است که در جایی از کتابش میگوید:
«شرایط انسان او را نمیسازد،
بلکه شرایط باعث میشوند تواناییهای انسان آشکار شوند»
این یک اظهار ناراحت کننده به نظر میرسد، توجیهی برای نادیده گرفتن کسانی که فقیر هستند. شاید هم توجیهی برای سوء استفاده و تأیید کسانی که در شرایط ایدهآل زندگی هستند در مقابل کسانی که موفقیتی کسب نمیکنند.
البته این اظهارنظرها در برابر گفتهی معروف آلن، سطحی و بدون فکر هستند زیرا واقعاً هر پیشامدی که برای ما رخ میدهد، حتی اتفاقات بد و ناگوار، فرصتی برای رشد و اعتلای ما هستند. اگر حوادث زندگی فقط موفقیت و شانس را برای انسانها رقم میزدند انسان هیچ وقت رشد نمیکرد. در این زمینه اکهارت تله نویسندهی معروف فرمولی دارد برای گذر از درد و رنجهای زندگی همراه با پیشرفت کردن که میتوانید در این مقاله بخوانید.
در واقع به نظر میرسید پیشامدهای زندگی برای این هستند که بهترین تواناییهای ما را به ظهور برسانند. اگر ما به این نتیجه برسیم که در حقمان ظلم شده غیرممکن است بتوانیم آگاهانه برای رهایی از یک وضعیت نامساعد تلاش کنیم.
به هر حال همانطور که هر زندگینامهنویسی میداند، سالهای ابتدای زندگی انسان و شرایطی که او در این سالها دارد، صرف نظر از خوب یا بد بودن این شرایط، اغلب بهترین موهبتی هستند که به یک فرد داده میشوند.
جنبهی تفکربرانگیز جیمز آلن این است که میگوید خودمان مسئول شرایط زندگیمان هستیم و میتوانیم دیگران را سرزنش کنیم. مهمترین نکته این است که همه چیز در زندگی به خودمان بستگی دارد. در حالیکه قبلاً فقط به محدودیتها و ترسهایمان فکر میکردیم، حالا به تواناییهایمان پی میبریم.
» با تغییر ذهنتان، دنیایتان را تغییر بدهید
البته جیمز آلن انکار نمیکند که ممکن است فقر و تنگدستی برای هر انسانی اتفاق بیافتد اما معتقد است واکنشهای پرخاش جویانه و غیر منطقی مثل متهم کردن دیگران فقط باعث افزایش مشکلات موجود میشوند.
آنچه که توانایی انسان را نشان میدهد این است که وقتی در شرایط سخت قرار میگیرد، چطور انگیزهای برای پیشرفت پیدا میکند. به طور خلاصه، یک انسان یا جامعه زمانی موفق شناخته میشوند که بتواند برخورد درستی با شکستهایش داشته باشد و دوباره در مسیر پیشرفت و موفقیت قرار بگیرد. برای رسیدن به این سطح از خوشبینی توصیه میکنم سری مقالهی تغییر زندگی با خوشبینی را بخوانید.
جیمز آلن معتقد است:
«انسان همیشه بیصبرانه میخواهد شرایط زندگیاش را بهتر کند اما اصلاً به فکر این نیست که خودش را اصلاح کند. به همین دلیل همیشه در یک نقطه میماند».
اگر همچنان در مسیر اشتباه گام برداریم، خوششانسی و موفقیت برایمان پیش نمیآید. انسان همیشه خودش به شکل ناخودآگاه، بخت و موفقیت خودش را رقم میزند.
» آرامش لازمهی موفقیت
تأثیر بودائیسم در افکار جیمز آلن علیالخصوص در جایی که به «تفکر درست» اشاره میکند یا میگوید که بهترین راه برای کسب موفقیت، داشتن ذهنی آرام است کاملاً مشخص میشود. انسان آرام و هدفمند در زندگی طوری رفتار میکند که گویی این ویژگیهای او ذاتی هستند. اما در واقع این حالتها نتیجهی خویشتنداری یک انسان هستند.
این افراد اطلاعات پیشرفتهای دربارهی کارکرد فکر دارند که ناشی از سالها تفکرشان دربارهی فکر است. به نظر آلن این انسانها جذابند چون با تندباد حوادث متلاطم نمیشوند و به همین دلیل به آنها توجه زیادی میشود چون خودشان سرنوشتشان را میسازند. افراد به هر جهت هم برای موفقیت میجنگند اما موفقیت از انسانهای ناپایدار دور میشود.
کتاب تو همانی هستی که میاندیشی پس از گذشت 100 سال از انتشارش همچنان مورد تمجید خوانندگان قرار میگیرد. نثر سادهی آن که به دور از اغراق است در حالیکه حاوی ادعاهایی بر پایهی احساسات است، همگی باعث میشوند این اثر، پُر رمز و رازتر و جذابتر شود.
در همین زمینه بیشتر بخوانید:
سلام و عرض ادب
درود بر شرف شما.جان کلام.مغز کلام.اصلا کلام و راه رسیدن به کلام هزینه.به قول ناپلئون هیل هر آنچه را که در زندگی تجسم کنید برکت میابد و اتفاق میافتد
به نظرم قوی ترین و بهترین و بزرگترین نیرویی که خداوند به انسان عطا کرده نیروی کنترل ذهن هست
به قول هیل انسان ها وقتی به این دنیا میان ۲ پاکت نامه در دست دارن
اولی روش نوشته پاداشهایی که نتیجه کنترل ذهن داره مثل سلامتی.روابط عالی.کار عالی . خوشبختی . ثروت . خوش شانسی
دومی جریمه های نادیده گرفتن کنترل ذهن مثل مریضی.دعوا.بدبختی.فقر.احساسات بد مثل حسادت و دروغ و..وبد شانشی
حالا عقل سالم کدومو انتخاب میکنه؟
به قول جیم ران ما دو نوع رنج داریم رنج نظم و انضباط یا رنج افسوس و پشیمانی
نظم امروز بهتره یا حسرت آینده؟
شاد و پیروز و سلامت باشید
بهترین هارا مینویسید ممنون
این مطالب که در بالا میخوانیم همگی خلاصه کتاب است یا برداشت و نقد خانم فاطمه فراهانی از کتاب؟ لطفا فقط خلاصه کتاب را بنویسید نه نقد و بررسی یک شخص در مورد کتاب
عالی
مرسی از شما
عالی بود…
ممنون
خواهش میکنم.
سپاس