تمام علم بازاریابی در این ۹ نکته خلاصه میشود
چیزهای زیادی وجود دارند که درک چیستیتان از چگونگیشان بسیار مهمتر است. این ماجرا چیزی شبیه به خوردن غذاهای جدید است. کمتر کسی پیدا میشود که بدون دانستن مواد تشکیل دهنده یک غذا، هوس امتحان کردن آن را به سرش راه بدهد!
در آن ولوشو برای شما اهمیتی ندارد که این غذا با چه روشی طبخ شده است. چون فقط میخواهید بدانید که چه چیزهایی دست به دست هم دادهاند و این شکل و شمایل جدید را با طعمی سوالبرانگیز پیش چشمانتان به نمایش گذاشتهاند.
تشخیص دادن نیاز یک طرف و دادن پاسخ به آن در طرف دیگری قرار دارد. با وجود آنکه خیلی دور از ذهن به نظر میرسد اما ما انسانها در تشخیص نیازهای خودمان و دادن پاسخهای درست به آنها بسیار بد عمل میکنیم.
یکی از دلیلهای این ماجرا نداشتن شناخت درستی از خودمان است. وقتی خودمان را به خوبی نمیشناسیم، دقیقا از چه راهی میخواهیم به نیازهای خودمان پی ببریم؟ علم بازاریابی با کمک روشها و ابزارهایی که در اختیار دارد، میتواند به نیازهایی که هنوز خودمان هم آنها را تشخیص ندادهایم پی ببرد و به آنها پاسخی درخور بدهد
نگاه به بازاریابی از پشت عینک پدر علم بازاریابی
از قدیم و ندیم، هر وقت صحبت از یادگیری میشد، فرد جویای دانش را به بهترین و خبرهترین استاد در آن زمینه حواله میکردند. چون تنها در آن صورت بود که نهال نازک دانش او درست و حسابی رشد میکرد و در آینده به درختی تنومند تبدیل میشد. در مورد بازاریابی و تعریف دقیق آن هم به سراغ کسی میرویم که وی را «پدر علم بازاریابی» میخوانند. او کسی نیست به جز «فیلیپ کاتلر». آقای کاتلر بازاریابی را اینگونه تعریف میکند:
«بازاریابی، دانش و هنر کشف، خلق و ارائهی ارزش، با هدف تامین نیازهای یک بازار هدف، همزمان با کسب سود است. بازاریابی، نیازها و خواستههای تامین نشده را تشخیص میدهد؛ بازارِ آنها را تعریف کرده، حجم این بازار را اندازهگیری و سود بالقوهاش را برآورد میکند. مشخص میکند که کدام بخش از بازار را میتواند بهتر تأمین کند و سپس محصولات و خدمات مناسب را طراحی و ترویج میسازد.»
از این تعریف میتوان نکتههای زیادی را برداشت کرد؛ بیایید آنها را با هم بشماریم:
1 – بازاریابی یک دانش است
یعنی چیزی نیست که بخواهیم فقط با تکیه بر تجربه در آن به موفقیت برسیم. هر چقدر که در مقوله خرید و فروش، دستی بر آتش داشته باشیم باز هم باید قلم و دفتر به دست به دنبال یادگیری روشها، نکتهها و قِلِقهایی باشیم که به این راحتیها در هر جایی پیدا نمیشوند.
2 – بازاریابی یک ارزش را به دیگران ارائه میدهد
در واقع، بازاریابی، پاسخ روشن به این پرسش است که: «چرا مردم باید پول عزیزشان را به ما بدهند و در عوض یک محصول، سرویس یا چیزهایی از این دست را بگیرند؟» تنها پاسخی که به عقل سلیم میرسد این است: «چون ارزشی که ما به دیگران ارائه میدهیم از پولی که در دستشان وجود دارد، قیمتیتر، خواستنیتر و گرهگشاتر است.»
3 – هدف اصلی در بازاریابی، دادن پاسخ درست به نیازهای موجود است
نیازها، موتور حرکت انسانها هستند. اگر انسان، تشنه، گرسنه، خسته یا بیحوصله نشود، اگر چیزهایی که دوست دارد، همیشه آماده و حاضر در دسترسش باشند، اگر امنیت او همیشه تامین باشد و اگر هرگز مرگ در پیاش حرکت نکند، دست به هیچ کار درست و درمانی نمیزند!
متاسفانه یا خوشبختانه، این بزرگترین و قدرتمندترین علت قدم برداشتن ما در تمام طول زندگیمان است. ما میخواهیم پاسخ مناسبی برای تمام نیازهای جسمی و روحی خودمان پیدا کنیم. بازاریابی، موهبتی است که دست ما را در دست پاسخهایی میگذارد که در به در به دنبالشان میگردیم.
4 – بازاریابی به جیب ما هم فکر میکند
همانطور که هیچ گربهای محض رضای خدا موش نمیگیرد، هیچ شرکت و ارائه دهنده محصول یا خدمتی هم وجود ندارد که صد در صد فقط برای رفع نیازهای دیگران آن هم بدون هیچ چشمداشتی به فعالیت مشغول شود.
چون در آن صورت، نیازهای خودش، خانوادهاش و همکارانش را نادیده گرفته است. بنابراین، بازاریابی واقعی، یک بازی بُرد-بُرد است که هم به جیب ما و هم به نیازهای کاربران میاندیشد.
5 – بازاریابی، نیازها را تشخیص میدهد
تشخیص دادن نیاز یک طرف و دادن پاسخ به آن در طرف دیگری قرار دارد. با وجود آنکه خیلی دور از ذهن به نظر میرسد اما ما انسانها در تشخیص نیازهای خودمان و دادن پاسخهای درست به آنها بسیار بد عمل میکنیم.
یکی از دلیلهای این ماجرا نداشتن شناخت درستی از خودمان است. وقتی خودمان را به خوبی نمیشناسیم، دقیقا از چه راهی میخواهیم به نیازهای خودمان پی ببریم؟ علم بازاریابی با کمک روشها و ابزارهایی که در اختیار دارد، میتواند به نیازهایی که هنوز خودمان هم آنها را تشخیص ندادهایم پی ببرد و به آنها پاسخی درخور بدهد.
6 – بازاریابی، حجم بازار را اندازهگیری میکند
آدمها نیازهای مشترک زیادی دارند. وقتی این نیازها در کنار هم قرار میگیرند یک «بازار» به وجود میآید. یکی از وظیفههای بازاریابی این است که متری کاردرست دستش بگیرد و ابعاد این بازار را اندازهگیری کند. آیا همه مردم چنین درد مشترکی دارند یا آنکه این ماجرا دغدغه قشر خاصی از جامعه است؟
اندازهگیری بازار به ما کمک میکند تا به هنگام تولید و عرضه محصولات یا خدماتمان تصمیمهای درستی بگیریم. این قضیه به شکلی تماشایی از هدر دادن زمان، تلاش و هزینه جلوگیری میکند.
7 – بازاریابی گنجهای پنهان در دل بازار را کشف میکند
بعد از تشخیص ابعاد بازار، حالا نوبت تخمین زدن سودهایی است که در صورت ورود به این بازار دست صاحبان کسب و کارهای کوچک و بزرگ را میگیرد.
8 – بازاریابی میان توان شما برای تولید و نیاز واقعی بازار، تعادل ایجاد میکند
گاهی وقتها نه حجم بازار مهم است و نه میزان سودی که در آن پنهان گشته است. چون نکته مهم، میزان توانایی شما برای تامین کالاها یا ارائه خدمات در آن بازار است. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنم. بازار چند تریلیون دلاری – چون دلار داغتر است آن را مثال زدم، شما در دلتان همان تومان هم در نظر بگیرید، کفایت میکند – تلفن همراه را در نظر بگیرید.
اگر خیلی خیلی کلی به آن نگاه کنیم و فاکتورهای ریز و درشت زیادی را قلم بگیریم، بدون شک این بازار، بسیار گسترده است و سودهای زیادی در آن وجود دارند؛ اما آیا شما به عنوان صاحب یک تولیدی کوچک قطعات کامپیوتری میتوانید وارد این بازار شوید، در طوفان رقابت با محصولات جهانی حرفی برای گفتن داشته باشید و خودتان را بالا بکشید؟ این همان حقیقتی است که بازاریابی پیش از هر چیزی به شما نشان میدهد.
مهم این نیست که ما میتوانیم «اپل» یا «سامسونگ» بعدی دنیا باشیم، مهم این است که منبع، دانش و مهارتهای کافی برای انجام این کار را در اختیار داریم یا نه؟ مهم این است که آیا اعتماد به نفس ورودی قدرتمند به این کارزار در وجودمان و قلب کسب و کارمان دیده میشود یا نه؟ اپل از یک گاراژ و سامسونگ از یک سبزی فروشی شروع شد. بازاریابی از ما سوال میپرسد: «آیا تو هم میتوانی یا میخواهی که شروعی جنجالی را آغاز کنی؟»
9 – بازاریابی مسیر درست طراحی و تولید محصولات را به شما نشان میدهد
چه معیاری برای انتخاب بهترین طراحی محصول وجود دارد؟ آیا میتوانیم پای سلیقه خودمان را وسط بکشیم و خدا خدا کنیم که شاید مشتری هم با ما همسلیقه باشد؟ بدون شک، پاسخ منفی است. برای کشف این گام هم میتوانیم به سراغ بازاریابی برویم و از این علم برای به دست آوردن پاسخ درست، کمک بگیریم.
نظر شما چیست؟
اگر قرار باشد بازاریابی را در یک جمله تعریف کنید، آن را چطور بیان خواهید کرد؟ برایمان بنویسید.
- مصاحبهی سوخت جت با یکی از بزرگان بازاریابی ایران را از دست ندهید:
ویدیوکست رنه سینانی و ژان بقوسیان، موفقترین مدرس بازاریابی اینترنتی ; شماره 90