وقتی که خواستید تسلیم شوید این پنج چیز اساسی یادتان باشد

شاید جالب باشد که بدانید دلیل استعفای بعضی از افراد از شرکت‌هایی که در آن‌ها مشغول به کار هستند، خستگی است. آن‌ها چندین و چند سال هر روز صبح زود از خواب برخاسته‌اند و قبل از ساعت 7 صبح، منزل را ترک کرده‌اند تا به سرویس شرکت برسند. تا ساعت 7 عصر به طور مداوم کار کرده‌اند و بعد دوباره با سرویس به منزل برگشته‌اند. آن‌ها این روند را به مدت 10 تا 15 سال انجام داده‌اند، به مرور زمان خسته شده‌اند و بعد تصمیم گرفته‌اند که دست‌های خود را به نشانه تسلیم بالا ببرند.

آن‌ها از شرکت قبلی خارج شده و به شرکت دیگری رفته‌اند و شاید باور نکنید که باز هم همین روند (شاید با کمی تغییرات) تکرار شده است. کسانی که یک وبلاگ قوی دارند و هر هفته مطالب جذابی در آن منتشر می‌کنند هم از این قاعده مستثنا نیستند. کسانی هستند که الان 10 سال است که هر هفته در وبلاگ خود مطلب منتشر می‌کنند.

شاید تصور کنید که ادامه دادن به یک روند منظم و مرتب، خیلی آسان است ولی باور کنید کسانی که کارشان را منظم انجام می‌دهند، اهل مبارزه هستند و  برای منظم بودن، از دل و جان مایه می‌گذارند.

اگر شما هم وبلاگ‌نویسی انجام داده باشید، احتمالاً با این مسئله آشنا هستید. گاهی اوقات ممکن است حوصله نشستن، فکر کردن و نوشتن را نداشته باشید. گاهی مواقع اصلاً دوست ندارید که به برنامه منظم خود پایبند باشید. ممکن است بعضی روزها هیچ موضوع جذابی به ذهنتان نرسد. حتی این امکان وجود دارد که این افکار و احساسات، شما را به سمت تسلیم شدن سوق بدهد و به خود بگویید: «انگار امروز دلم می‌خواهد تسلیم شوم.»

پژوهش‌های دانشگاه پنسیلوانیا نشان داده است: «خصوصیتی که بیشترین و نزدیک‌ترین ارتباط را با مفهوم موفقیت و پیروزی دارد، ثبات قدم و پشتکار است.»

زمانی که احساس می‌کنید می‌خواهید بی‌خیال همه چیز شوید و دست‌های خود را به نشانه تسلیم بالا ببرید، سعی کنید از ثبات قدم و پشتکاری که در درون‌تان نهفته، کمک بگیرید. زمانی که احساس می‌کنید که می‌خواهید تسلیم شوید، چند نکته زیر را  به خودتان یادآوری کنید. امید است که این نکات، تأثیرگذار باشد و نگرش شما را تغییر دهد:

1. ذهن شما یک موتور ارائه پیشنهاد است

هر فکری که به ذهنتان می‌رسد را به عنوان یک پیشنهاد (نه یک دستور) در نظر بگیرید. ممکن است ذهن‌تان به شما بگوید: «خیلی خسته و کلافه‌ شده‌ای.» در این حالت ذهن دارد به شما این پیشنهاد می‌دهد که تسلیم شوید. همچنین ذهن، این پیشنهاد را به شما می‌دهد که مسیر آسان‌تری را برای انجام کارهای خود انتخاب کنید.

این در حالی است که اگر لحظه‌ای مکث و فکر کنید، می‌توانید پیشنهادها و راهکارهای جدید مغز خود را کشف کنید. به عنوان مثال ذهن این پیشنهاد را مطرح می‌کند که اگر کارتان را به پایان برسانید، خیلی خوشحال می‌شوید. توجه داشته باشید: «زمانی که به برنامه‌ریزی خود پایبند هستید، به هویتی و شخصیتی که دارید برای خودتان می‌سازید احترام می‌گذارید.»

بنابراین شما همیشه توانایی انجام کار مورد نظر خود را دارید؛ حتی زمانی که اصلاً دلتان نمی‌خواهد آن کار را انجام دهید. همیشه توجه داشته باشید که هیچ‌ کدام از پیشنهادهای مغز شما، دستور نیستند؛ بلکه صرفاً گزینه‌هایی هستید که می‌توانید گزینه مورد علاقه خود را از بین آن‌ها انتخاب کنید.

2. سختی و ناراحتی، گذرا و موقتی است

انجام دادن یک سری از کارها واقعاً طاقت‌فرسا و نشدنی نیست. فرض کنید که می‌خواهید روزی یک مقاله 1000 کلمه‌ای برای بلاگ خود بنویسید. می‌توانید این مقاله را در عرض یک یا دو ساعت بنویسید و خودتان را راحت کنید. حتی اگر مجبور باشید برای نوشتن مقاله، سختی و ناراحتی بکشید، باز هم این سختی و رنج موقتی است و به پایان می‌رسد.

به این نکته توجه داشته باشید که «زندگی در حال حاضر، از هر دوره دیگری راحت‌تر شده است.» با همین دیدگاه ساده می‌توانیم زندگی را آسان بگیریم و با زحمت‌ها و ناراحتی‌های ناشی از کارهایمان روبرو شویم.

3. اگر کار درست را انجام دهید، مطمئن باشید که پشیمان نخواهید شد

تئودور روزولت، بیست و ششمین رئیس جمهور آمریکا می‌گوید: «بدون شک بهترین جایزه‌ای که زندگی برای ارائه دادن دارد، فرصت سخت‌کوشی برای کاری است که ارزش انجام دادن دارد.»

در اغلب موارد، به نظر می‌رسد که می‌خواهیم برای کاری که ارزش انجام دادن دارد، تلاش کنیم. همه ما می‌خواهیم کارمان مفید و قابل احترام باشد ولی حاضر نیستیم برای این کار قابل احترام، سختی و رنج بکشیم. می‌خواهیم وزن‌مان را پایین بیاوریم و به تناسب اندام برسیم ولی دوست نداریم چند بار در هفته ورزش کنیم و بدویم. ما فقط عاشق نتیجه نهایی هستیم ولی تلاش‌های ناموفق قبل از پیروزی را دوست نداریم.

همه مدال طلا را می‌خواهند ولی عده خیلی کمی حاضر هستند مثل یک فرد راه‌یافته به المپیک تمرین کنند.

درست است که خیلی از ما در برابر انجام کار درست مقاومت می‌کنیم ولی اگر آن کار را به پایان برسانید، مطمئن باشید که پشیمان نخواهید شد. در زندگی همه ما روزهایی هست که در آن‌ها، جدا شدن از تختخواب خیلی سخت و نشدنی به نظر می‌رسد ولی ارزشش را دارد که بلند شویم، فعالیت را شروع کنیم و کارهایمان را به پایان برسانیم. گاهی اوقات، ساده و آسان گرفتن کارها و داشتن شجاعت برای انجام آن‌ها،  خودش یک پیروزی تمام‌عیار است.

4. زندگی، همین است

زندگی، نقطه تعادل بین تسلیم شدن به سهولت حواس‌پرتی یا غلبه بر درد نظم و انضباط است. باید بدانیم که زندگی و هویت ما بر اساس این تعادل ظریف و حساس تعریف می‌شود. زندگی، حاصل صدها هزار جنگ روزانه و تصمیم‌گیری کوچک برای غلبه کردن یا تسلیم شدن است.

نمی‌توانید آن لحظاتی را که درآن‌ها حوصله انجام دادن یک کار را ندارید، از زندگی خود دور بیندازید. این لحظات هم بخشی از زندگی شما هستند. پس سعی کنید آن‌ها را صرف کارهایی کنید که ارزشمند و عالی باشند و  باعث افتخار شما شوند.

5. گاهی باید بگذارید جهان تصمیم خودش را بگیرد

گاهی اوقات به خاطر کمال گرایی، سراغ انجام کارهای خود نمی‌رویم؛ چون می‌ترسیم که نتوانیم کار خود را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم. اگر شما هم در دام کمال‌گرایی گرفتار هستید، باید بدانید که وظیفه شما انجام دادن کارهاست. گاهی مواقع باید تمام تلاش خود را بکنید و  سعی کنید که کار خود را به بهترین شکل انجام دهید ولی به قضاوت مردم فکر کنید. باید اجازه دهید که جهان، تصمیم خودش را برای نحوه قضاوت در مورد کار شما بگیرد.

منبع: James Clear