پنج دشمنی که با حذف کردنشان هر تیمی را قدرتمندتر از همیشه میکنید – قسمت 2
در قسمت قبل به سراغ دو دشمن کار تیمی رفتیم، از آنها بازجویی کردیم و علت پیدا شدن سروکلهشان به مرزهای تیممان را روشن کردیم. در این قسمت به سراغ دیگر دشمنان کار تیمی میرویم و تکلیف آنها را هم یکسره میکنیم. با ما همراه باشید.
دشمن سوم: تعهدهایی که در هوا معلق میمانند
دشمن بعدی که میتواند به سادگی آب خوردن، تمام تیم را از هم بپاشاند، عمل نکردن به تعهدها است. البته در این ماجرا مثل دو مشکل قبلی، انگشت اتهاممان را فقط به سمت مدیر تیم نمیگیریم. چون اعضای تیم هم میتوانند در ایجاد این مشکل سهم قابل توجهی داشته باشند. اجازه بدهید مثالی برایتان بزنم.
تصور کنید که شما مدیر یک تیم استارتآپ کوچک هستید. در طی جلسهای که برای اعضای تیمتان برگزار میکنید از بازخوردهای شش ماه گذشته محصولتان گزارشهایی را ارائه میدهید و از تیمتان میخواهید که روند انجام یک کار را به کلی تغییر دهند. چون این تنها راه بازگرداندن مشتریان به سمت محصولتان است.
در ظاهر، همه چیز خوب است. هیچ کس اعتراضی نمیکند و همه بر سر انجام کار به روش جدید توافق میکنند؛ اما وقتی از جلسه بیرون میروند، همه تعهدات خود را فراموش میکنند، هر کسی به ساز خودش میرقصد و هیچ چیزی تغییر نمیکند. انگار نه انگار که قرار بود مسیر تازهای در پیش گرفته شود. این ماجرا چند دلیل دارد:
- اعضای تیم به مدیرشان اعتماد ندارند. آنها باور ندارند که توصیههای مدیر تیم بتواند مسیر تازه و مفیدی را به سوی آنها باز کند
- تاریخ انقضای کار تیمی آنها مدتها است که گذشته است؛ یعنی آن افراد، دیگر خودشان را یک تیم نمیبینند، یک دل نیستند و پایبندی به دنبال کردن یک مسیر هماهنگ ندارند. چون فکر میکنند مسیری که تا به اکنون طی کردهاند درستتر و تخصصیتر است
- اعضای تیم به همدیگر و به مدیرشان اعتمادی ندارند. آنها نگران هستند که با دنبال کردن روند جدید و متعهد شدن به انجام آن برای خودشان دردسر بتراشند. تازه این امکان هم وجود دارد که با خراب شدن اوضاع، مدیر تیم پای خودش را کنار بکشد و تمام کاسه کوزهها بر سر اعضای تیم خورد شود!
تمام اینها یعنی بیاعتمادی، وجود سازهای مخالف و ترس از بیان کردن ایدهها یا نظرهایی که شاید کاملا با دیگران متفاوت باشند.
گذشته از این، باید تعهدات تکتک اعضای تیم را به شکلی روشن به آنها بفهماند. مدیر میتواند این ماجرا را در قالب پرسشی ساده مثل: «پس آقا/خانم فلانی، شما قرار شد تا فلان روز مسئولیت انجام چه کاری را بر عهده بگیرید؟» در این هنگام، آن عضو تیم به روشنی متوجه جدیت مدیر در انجام کارها و چهارچوب وظیفه خودش میشود. این قدم کوچک، کار را برای همه سادهتر میکند.
دشمن چهارم: شانه خالی کردن از مسئولیتها
در هر تیم، هر کدام از اعضا، مسئول انجام یک کار ویژه است. او صفر تا صد کاری که بر عهدهاش گذاشته شده را بهتر از هر کس دیگری میداند. با این حساب، هر کدام از اعضای تیم، نقش یک تکه از زنجیر را بازی میکنند.
دوچرخه کار تیمی یک مجموعه، زمانی به چرخش خود ادامه میدهد که تکتک قطعههای زنجیر، درست و مرتب به دنبال هم قرار گرفته باشند. در غیر این صورت، این دوچرخه، کارکرد خود را از دست میدهد.
به همین دلیل است که اعضای تیم باید در برابر کاری که انجام میدهند مسئولیت پذیر بوده و همین انتظار را هم از دیگر اعضای تیم داشته باشند.
مدیر تیم میتواند برای جلوگیری از این پیشامد چند ابتکار را به خرج دهد؛ مثلا به اعضای تیمش نه به عنوان یک فرد بلکه به عنوان یک گروه نگاه کند و پاداشهایی را برای تمام کردن عالی یک پروژه به تمام گروه بدهد. در این صورت، وقتی کسی کمکاری میکند یا مسئولیت کارش را نمیپذیرد، بقیه اعضای گروه به صورت خودجوش، او را وا میدارند تا کارش را درست انجام دهد و بقیه را از پاداش محروم نکند.
گذشته از این، مدیر باید تمام ارزیابیهای فردی را پنهان کند و در عوض، ارزیابیهای تیمی را به گروهش گزارش دهد. خلاصه اینکه مدیر باید هر آنچه در توان دارد را به کار بگیرد تا تیمش مثل یک آدمآهنی به هم چفت و بست شوند و هر قطعه درست سر جای خودش قرار بگیرد.
دشمن پنجم: منهایی که جای ما را میگیرند
گاهی کار تیمی با هوای مسموم «مَنگرایی» آکنده میشود. این در حالی است که اعضای تیم باید به جای من به ما فکر کنند و خودشان را بخشی اثرگذار از یک کل بزرگ ببینند. وقتی یک یا چند نفر در یک تیم، خودشان را برتر از دیگر اعضا میبینند، موفقیت تیم را به حساب مهارت خودشان میگذارند یا حاضر نیستند به خاطر تیمشان هیچ فداکاری انجام دهند، ماهیت کار تیمی به راحتی زیر سوال میرود.
اگر مدیر یک تیم، با چهار دشمنی که در طی این دو مقاله با هم گفتیم، به خوبی مبارزه کرده باشد، دیگر با این دشمن پنجم، چشم در چشم نمیشود.
[bs-quote quote=”اگر ما تیم خوبی باشیم و بدانیم که میخواهیم چه کار کنیم، یک نفر از ما میتواند ده نفر از آنها را شکست دهد.” style=”default” align=”left” color=”#dd9933″ author_name=”جک ما” author_job=”موسس علی بابا” author_avatar=”https://sookhtejet.com/wp-content/uploads/2018/12/جک-ما.jpg”][/bs-quote]
اما در هر حال، مدیری که با موج منگرایی در تیمش روبهرو شده است دو راه پیش رویش دارد؛ اول اینکه با افراد منگرای تیمش تک به تک جلسه بگذارد و آنها را در مورد ماهیت کار تیمی توجیه کند. راهحل دوم در صورتی فعال میشود که روش اول، کارگر نیفتد.
در این هنگام، چارهای جز جایگزینی آن افراد با نیروهای تازه وجود ندارد. چون آنها خودشان نمیخواهند زیر چتر یک تیم به فعالیت مشغول شوند.
کار تیمی یک مهارت است
کار کردن در قالب یک تیم، چیزی نیست که همه انسانها از عهده آن بر بیایند. چون این ماجرا به طور مستقیم از درون افراد ریشه میگیرد. برخی ساخته شدهاند تا به عنوان عضوی از یک تیم بزرگ هنرنمایی کنند و برخی دیگر وقتی میدرخشند که به تنهایی کارشان را پیش ببرند.
در هر صورت، نباید همیشه به کسانی که وصله ناجور یک تیم هستند خرده گرفت. چون باید این احتمال را هم در نظر بگیریم که شاید روحیات او با کار تیمی جور در نمیآید. البته ناگفته نماند که بخش بزرگی از ماجرای یادگیری مهارت کار تیمی روی دوش مدرسهها است. اگر آنها بتوانند دانشآموزان را با این مهارت سرنوشتساز آشنا کنند به خودشان، آن بچهها و حتی ایران، خدمت بزرگی خواهند کرد.
از تجربهتان برایمان بگویید
آیا تا به حال به عنوان بخشی از یک تیم کار کردهاید؟ کدامیک از پنج دشمنی که در این مقالهها دربارهشان با هم صحبت کردیم را به چشم دیدهاید؟ برایمان تعریف کنید.
در همین زمینه بیشتر بخوانید:
- هفت اصل مشارکت گروهی که راز قدرت بزرگترین تیمهای دنیاست
- چطور روحیه انتقاد پذیر داشته باشیم و مثل فولاد در برابر هر انتقادی بایستیم؟
- 6 راهکار رهبری برای تبدیل کردن هر تیمی به پیشتازان فضا
بسیار عالی وممنون