معرفی و خلاصه کامل کتاب «خودت باش دختر» – یک برای برای همیشه زندگی کنید
دنبال کتابی میگشتید که به یکباره از سردرگمیهایتان نجات پیدا کنید و زندگیای که میخواهید را بسازید؟ خوشبختانه کتاب خودت باش دختر از ریچل هالیس یکی از بهترین کتابهایی است که میتوانید برای این کار پیدا کنید.
اگر وقت ندارید این کتاب را بخوانید یا اگر آن را خواندهاید و میخواهید آن را مرور کنید اینجا خلاصه کاملی از کتاب خودت باش دختر را برایتان آماده کردهام. این خلاصه شامل مهمترین چیزهایی که در کتاب بحث شده است میشود.
در ضمن با دیدن اسم دختر در عنوان کتاب این طور فکر نکنید که کتاب به درد آقایان نمیخورد. کافی است این خلاصه را تا آخر بخوانید تا بدانید که با کتاب بینظیری طرف هستید که پر از درسهایی است که هر کدامشان میتواند زندگیتان را به کلی تغییر دهد.
این کتاب میتواند شروعی باشد
برای زندگیای که همیشه میخواستید
اما نمیدانستید چطور باید به آن برسید
» سرفصل های کتاب خودت باش دختر:
- فصل اول: دروغ: …. چیز دیگری مرا خوشحال خواهد کرد
- فصل دوم: دروغ: ….از فردا شروع میکنم
- فصل سوم: دروغ: ….من به اندازهی کافی خوب نیستم
- فصل چهارم: دروغ: ….من از تو بهترم
- فصل پنجم: دروغ: ….دوست داشتن او برای من بس است
- فصل ششم: دروغ: ….«نه» جواب نهایی است
- فصل هفتم: دروغ: ….من در روابط خصوصی با شریک زندگیام خوب عمل نمیکنم
- فصل هشتم: دروغ: ….مادر بودن را بلد نیستم
- فصل نهم: دروغ: ….من مادر خوبی نیستم
- فصل دهم: دروغ: ….الان باید خیلی جلوتر از اینها میبودم
- فصل یازدهم: دروغ: ….بچههای مردم خیلی منظمتر و مودبتر هستند
- فصل سیزدهم: دروغ: ….میخواهم با مت دیمون ازدواج کنم
- فصل چهاردهم: دروغ: ….من یک نویسندهی مزخرفم
- فصل پانزدهم: دروغ: ….هرگز نمیتوانم از این مرحله گذر کنم
- فصل شانزدهم: دروغ: ….نمیتوانم حقیقت را بگویم
- فصل هفدهم: دروغ: ….وزنم بیانگر شخصیتم است
- فصل هجدهم: دروغ: ….نیاز دارم از هر راه ممکن به بیخیالی بزنم
- فصل نوزدهم: دروغ: ….تنها یک راه درست برای زیستن وجود دارد
- فصل بیستم: دروغ: ….من به یک قهرمان نیاز دارم
» ریچل هالیس کیست؟
اینک وقت معرفی نویسنده رسیده است. ریچل هالیس در 9 ژانویه 1983 در آمریکا به دنیا آمد. او سخنران انگیزشی، وبلاگ نویس و نویسنده کتاب «خودت باش دختر» است. این کتاب بیش از هفده هفته در فهرست پرفروش ترین کتاب های نیویورکتایمز بوده است.
خلاصه کامل کتاب
ــــ خودت باش دختر ــــ
» مسئول زندگی من کیست؟
تو و فقط خود تو مسئول آدمی هستی که میشوی و همچنین مسئول میزان شادی و رضایتی که از زندگی داری. این مفهوم اصلی کتاب من است.
زندگی تو به خودت بستگی دارد.
تو خودت کنترل زندگیات را دست داری
تو تنها یکبار و فقط یکبار شانس زندگی کردن داری
و این زندگی دارد از دستت میرود.
خودت را دستکم نگیر و این اجازه را به دیگران هم نده. به کمتر از حقت قانع نشو. زندگیتان قرار است سفری از یک مکان منحصربهفرد به مکانی دیگر باشد. قرار نیست مثل یک چرخ و فلک باشد که شمارا به همان نقطه ی قبلی برگردانند. قرار نیست زندگیتان شبیه زندگی من باشد، اصلا زندگی شما نباید شبیه زندگی دیگران باشد، بلکه باید ساختهی دست خودتان و حاصل تلاش خودتان باشد.
» تو مسئول آیندهت هستی
اما اگر باور داشته باشید تنها کسی که زندگیتان را کنترل میکند، خودتان هستید آن وقت بلند شده و دوباره تلاش میکنید و به تلاش ادامه میدهید تا زمانی که حس کنترل داشتن بر زندگی، بر غیرقابلکنترل بودن آن برتری پیدا کند. این حس به روال زندگیتان تبدیل شده و شما نیز به آن آدمی که باید باشید تبدیل میشوید.
کرم ابریشم فوق العاده است، اما اگر فکر کند خوب بودن کافی است و تصمیم بگیرید همان شکلی بماند، آنوقت ما از دیدن موجود زیبایی که میتواند به آن تبدیلشود، محروم میشویم.
اما دوستان من بیش از هر چیزی امیدوارم به این باور برسید، که میتوانید تبدیل به هر کسی و هر چیزی که دوست دارید شوید در سختترین روزها به یاد داشته باشید که یک حرکت رو به جلو خواه به اندازهی یک اینچ و خواه به اندازهی یک مایل تنها چیزی است که نیاز دارید.
» هر روز یک بار متولد میشوی، چرا نمیفهمی؟!
هدیه زندگی این است که روز بعد شانس دوبارهای برای رسیدن به هدفمان خواهیم داشت. یعنی حتی اگر بعد از چند روز رژیمتان را شکستید اشکالی ندارد دوباره شروع کنید.
بلکه باید به معنای زندگی کردن باشد
شرایط و موقعیتها ممکن است به ناچار از کنترل شما خارج شوند. اما لحظاتی که احساس غرق شدن و شکست میکنید، باید کوتاه و زودگذر باشد نباید کل وجود هستی شما را فرابگیرید.
زندگی با ارزشی که به شما بخشیده شده مثل یک کشتی است که در حال عبور از اقیانوس است و شما باید ناخدای آن باشید. این زندگی شماست، شما باید قهرمان قصه خودتان باشید، این به معنی خودخواه بودن و دست کشیدن، از ایمان و باور به وجود نیروی برتر از خودتان نیست. بلکه به معنای پذیرش مسئولیت زندگی و خوشبختی خودتان است.
اگر بخواهم منظورم را به زبانی دیگر که کمی خشنتر و محکمتر است بگویم اینطوری میشود که اگر شما بدبخت هستید تقصیر خودتان است.
» آیا با تغییر مکان من هم عوض میشوم؟
جا بهجایی، سفر یا دور شدن؟ اینها فقط مفاهیم جغرافیایی هستند. جا بهجا شدن، آنچه که هستی را تغییر نمیدهد. بلکه فقط منظره بیرون پنجرهات را تغییر میدهد. تو باید انتخاب کنی که شاد، شکرگزار و راضی باشی.
اگر هر روز همین انتخاب را بکنی دیگر مهم نیست که کجا هستی یا چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. درهرصورت تو شاد خواهی بود. وقتی انتخاب میکنید که از زندگیتان لذت ببرید دیگر مهم نیست کجا هستید یا رک بگویم، دیگر مهم نیست چه حرفها و نظرات منفی در موردتان گفته میشود. در این صورت بازهم شادی و خوشبختی را پیدا میکنی چون شادی به اینکه کجا هستی ربطی ندارد، به کسی که هستی مربوط می شود.
» بهترین خانهتکانی زندگیات این است
ما در زندگیمان باید به دنبال راههایی باشیم که ما را خوشحال کنند، ما به زمان نیاز داریم تا بتوانیم چیزهایی که دوست داریم را پیدا کنیم و از آنها آرامش بگیریم.
در انتها رسیدن به اهدافمان میتواند بسیار مشکل باشد، یا سال ها طول بکشد، پس اجازه دهید همین اول کاری ناامیدتان کنم تا فکر نکنید امروز کاره موردعلاقهتان را پیدا کردید و فردا میتوانید در آن استاد شوید. اگر با وجود خواندن حقیقتی که گفتم بازهم میخواهید ادامه دهید و به هدفتان برسید باید به شما تبریک بگویم چون شما بسیار به آن نزدیک هستید.
» بیچاره ضمیر ناخودآگاهمان
یکی از جاهایی که از کتاب خودت باش دختر بسیار لذت بردم آنجایی بود که نویسنده میگوید: زمانی متوجه شدم چقدر برای خوشقول بودن با دیگران تلاش میکنم، اما وقتی نوبت به قول هایی که به خودم دادهام میرسد سریع آنها را زیر پا میگذارم «از فردا ورزش میکنم» یعنی به این زودیها ورزش را شروع نخواهم کرد .چون صادقانه بگویم:
اگر واقعا قرار باشد به عهدی که با خود بستهاید وفادار باشید،
همان لحظه شروع خواهید کرد.
ضمیر ناخودآگاهتان میداند که بعد از آن همه زیر قول زدنها و متوقف کردن برنامهها و دست برداشتن از اهدافتان، شما دیگر قابلاعتماد نیستید. وقتی واقعا چیزی را بخواهید راهی برای بهدست آوردنش پیدا خواهید کرد. اما وقتی از ته دل خواستار چیزی نباشید برایش بهانه جور میکنید. چطور ضمیر ناخودآگاهتان تفاوت بین آنچه را میخواهید و آنچه را که تظاهر به خواستنش میکنید تشخیص میدهد؟ به تاریخچهی رفتاری شما در موردی مشابه نگاه میکند. آیا سر قولتان ماندهاید؟
در مقالهی در استفاده از قدرت ضمیر ناخودآگاه به صورت کامل گفتیم که چطور میتوانید از این قدرت استفاده کنید به جای اینکه ضمیر ناخودآگاهتان از شما استفاده کند.
» قولهایمان را حفظ کنیم
قولهای ما مهم هستند و عمل کردن به آنها زندگیمان را شکل میدهند. اگر امروز تصمیم بگیرید که دیگر قولی را نشکنید، خودتان را مجبور میکنید که با برنامه عمل کنید. تا خودتان اراده نکنید نمیتوانید سر قول و عهد و هدفی که دارید بمانید.
اگر باور داشته باشید که قولها و کلماتی که استفاده میکنید دارای قدرت هستند و تعهداتی که میدهید وزن سنگینی را با خود حمل میکنند. آن قدر راحت به خودتان قول نمیدهید و عهد نمیبندید. از سرعت و تعداد قولهایتان بکاهید و عاقلانه فکر کنید.
در این صورت میدانید که درباره رسیدن به یک هدف فقط حرف نمیزنید بلکه برای چگونگی دستیابی به آن برنامهریزی میکنید. به خودتان راهی تازه را آموزش میدهید و استاندارد مشخصی را بر طبق کسی که واقعا هستید مشخص میکنید نه بر طبق کسی که آرزو دارید شوید.
» زندگی کردن حق تو است
این حقیقت که در زندگیمان کسی بهجای ما تصمیم نمیگیرد باید آویزهی گوشمان شود. تا دیگران هم به این باور برسند که اهداف و تصمیمهای ما، ارزشمند و مختص زندگی ما هستند، حتی زمانی که ازدواج میکنیم ما بازهم یک انسان هستیم که حق دارد تصمیم بگیرد و به تصمیماتش جامه عمل بپوشاند.
حتی اگر ما یک مادر باشیم و با چند بچهی قد و نیم قد سروکله میزنیم بازهم حق زندگی کردن داریم و باید برای اهدافمان تلاش کنیم «چه یک سانتیمتر چه یک کیلومتر». به پایان قسمت اول خلاصه کتاب خودت باش دختر رسیدیم. سرفصلهایش را مرور کرده و بخشهایش را مطالعه کردیم.
تا این قسمت کتاب، دست چند تا از دروغهای بزرگ برایمان رو شد. فصلهای جالب، رک و پوستکنده کتاب خودت باش دختر باعث میشود، کمی در زندگی روزمرهمان تعلل کنیم. نگاهی به اطرافمان انداخته و مقایسه کنیم که آیا این موارد در مورد ما هم صدق میکند. اینک مابقی دروغها را از قلم نویسنده بخوانیم.
چگونه به قولهایمان عمل کنیم؟
قولهای منطقی و با برنامه میتوانند به سرانجام برسند. برای شروع میتوانیم از قولهای بسیار کوچک شروع کنیم. «به عنوان مثال من به مدت یک هفته هرروز یک صفحه از این کتاب «کتاب موردعلاقهام» را میخوانم و سعی میکنم در هر شرایطی این کار را انجام دهم.» در این صورت کمکم عادت میکنیم به قولهایی که به خودمان میدهیم وفادار باشیم و کمی هم در مقابل ضمیر ناخودآگاهمان قابلاعتمادتر به نظر بیایم.
» قدرت شگفتانگیز واژهها که از آن خبر نداری
در کتاب خودت باش دختر نویسنده توجه ویژهای به قدرت کلام دارد و میگوید دانستن این نکته که هر کلمهای با خود نیرو و قدرتی دارد، حتی کلماتی که پشت دیگری پچپچ میکنید، راه اصلاح کردن رفتارتان است. زنها یکدیگر را قضاوت میکنند. قضاوت کردن همچنان از مضرترین و نفرتانگیزترین خصایصی است که داریم.
خانمها، باید قضاوت کردن را کنار بگذاریم و چشمهایمان را برای طرز لباس پوشیدن کسی گرد نکنیم، به بچهای که در سوپرمارکت بد رفتاری میکند اخم نکنیم و در مورد مادری که هرروز، وقتی به دنبال فرزندش به مدرسه میآید یک لباس میپوشد و نگران به نظر می رسد فرضیهسازی نکنیم.
قدرت کلام شما بسیار مهمتر از چیزی است که فکر میکنید اگر نمیدانید چطور از آن استفاده کنید مقاله استفاده از قدرت کلام برای جذب بهترینها در زندگی را از دست ندهید.
» کلمههای سیاه
کلمات به راحتی میتوانند قلب کسی را بشکنند و او را از ما دور کنند کلماتی که عمدتا با واژهی ترسناک «ببخشیدا» یا عبارت ترسناکتر «من یکم رکم» شروعشده و هرچه دلمان خواسته و به ما ربطی نداشته را گفتهایم و با عبارت «ناراحت که نشدی»تیر خلاص را زده و مراسم کفنودفن آن بیچاره را هم گرفتهایم.
باید یاد بگیریم بعضی چیزها ربطی به ما ندارند، میدانم سخت است عادت چندین و چندساله امان را کنار بگذاریم. اما بازهم میشود کمکم شروع کرد و این عادت زشت و ناپسند را از سرمان بیندازیم.
به عنوان نمونه: به ما ربطی ندارد که کسی چاق است. اگر به او بگوییم هم، او نمیتواند طبق خواست ما چربیهایش را همان لحظه از بین ببرد. شاید هم اصلا با چربیهایش دوست شده و دلش نمیخواهد از آنها جدا شود. درهر مورد به ما ربطی ندارد.
» «نه» جواب نهایی نیست
[bs-quote quote=”«نه» به معنای متوقف شدن نیست بلکه به معنای تغییر مسیر به سمت مقصد است.” style=”default” align=”left” color=”#d6a32c” author_name=”بریدهای از کتاب خودت باش دختر” author_avatar=”https://sookhtejet.com/wp-content/uploads/2019/12/ریچل-هالیس-نویسنده-کتاب-خودت-باش-دختر.jpg”][/bs-quote]
موفقیت من به سحرخیزیام، سختکوش بودنم، درخواست کمک کردن، بارها شکست خوردن و تلاش مداوم برای پیشرفت خودم و کارم مربوط میشود. بسیاری از افراد هم همین رویه را در پیش میگیرند اما چرا موفق نمیشوند؟ به این دلیل است که وقتی آنها به دنبال رویاهایشان رفتند و به مانع برخوردند، وقتی قبولشان نکردند یا به آنها نه گفته شد گوش کردند. من موفق شدم چون نه را بهعنوان جواب قبول نکردم و من موفق شدم چون هرگز باور نداشتم که رویاهای من توسط فرد دیگری به سرانجام میرسد.
قسمت باورنکردنی رویای شما این است: کسی نمیتواند به شما بگوید رویایتان چقدر بزرگ است. وقتی پای رویایتان وسط است، «نه» جواب محسوب نمیشود. کلمهی «نه» دلیل تسلیم شدن و کنار کشیدن محسوب نمیشود. بهجایش این «نه» را نشان یا یک تغییر مسیر یا مسیر فرعی در نظر بگیرید.
» نه را نشنیده بگیرید
زمانی که ما به دنبال رویاها و اهدافمان میرویم «نه» های زیادی میشنویم، آنقدر که ممکن است گوشهای نازنینمان درد بگیرند. اما همینکه باوجوداین «نه» ها بازهم به رویایمان عشق بدهیم و از راهی دیگر به دنبالش برویم میتوانیم مطمئن باشیم که موفقیت نیز به دنبال ما خواهد آمد.
اگر درراه رسیدن به رویاهایتان خسته شدید باید یاد بگیرید که برای خودتان یک فنجان چایی بریزید و با چاشنی شیرینی موردعلاقهتان و البته کمی هوای تازه استراحت کرده و دوباره شروع کنید.
رویاهایمان منتظر ما ایستادهاند، بگذارید فقط یکبار و فقط این بار باوجود تمام «نه» ها آغوشمان را به رویشان بازکنیم.
» صداهایی از اطراف که ناخواسته بر ما حکومت میکنند
بعضی افراد دست از رویایشان میکشند چون صدای مقتدری به آنها حکم میکند که این کار را بکنند. این صدای مقتدر ممکن است شکلهای مختلفی داشته باشد، شاید رئیس شما باشد که میگوید شما برای شغل رویاییتان مناسب نیستید و شما هم حرفش را باور میکنید. شاید یکی از والدینتان باشد که از روی عشق یا ترس یا احتیاط یا دلایل شخصی خودش به شما میگوید دست از تلاش بردارید. شاید این صدای مقتدر به شما بگوید که برای این کار مناسب نیستید. کسی که بگوید شما برای شرکت در ماراتن زیادی چاق هستید یا برای راهاندازی کسبوکار خودتان هنوز خیلی جوان هستید.
» ندای درونت مهمتر از چیزی است که فکر میکنی
شاید این صدای مقتدر خودتان باشید. شاید حرفهای منفی خودتان باشد که در کل زندگی مدام در ذهنتان تکرار میشود. دلیل دیگری که چرا مردم دست از رویاهایشان برمیدارند چیست؟ چون بهدست آوردنشان مشکل است و یا خیلی طول میکشد.
باید به درونتان مراجعه کنید و دلیل راهی را که شروع کردهاید را به یاد بیاورید. بهتر است انگیزهای برای ادامهی راه پیدا کنید. چون اگر این کار را نکنید به شما قول میدهم شخص دیگری این کار را انجام خواهد داد.
هیچچیز باارزشی بهسرعت بهدست نیامده.
دست آوردههای هیچکسی یک شبه نبوده
بلکه حاصل سالها تجربه بوده است.
برای اینکه بتوانید نداهای درونیتان را یک بار برای همیشه تغییر دهید توصیه میکنم که مقاله دگرگون کردن ندای درون را مطالعه کنید.
وقتی زندگی لیمو در دست شما میگذارد، آب آن را بگیرید و لیموناد درست کنید.
جک کنفیلد
» کسی که به آن تبدیل میشویم
«رویایتان ارزش جنگیدن دارد و درعینحال که نسبت به آنچه زندگی بر سرتان میآورد کنترل ندارید، اما کنترل جنگیدن با آن را در اختیاردارید».
دوستان، موضوع هدف یا رویایی که دارید نیست، موضوع آدمی است که درراه رسیدن به هدف تبدیل به آن میشوید. وقتی صدایی مقتدر به شما میگوید که خیلی طول کشید یا تو برای انجام این کار خیلی «چاق، پیر و خسته» هستی یا چون زن هستی نمیتوانی کاری را انجام بدهی یا اینکه سختیهایتان خیلی بزرگ است…. میدانید چه چیزی از شما میخواهند؟ جا زدن و تسلیم شدن.
از شنیدن این حرفها میترسید، خودتان و هدفتان را زیر سوال میبرید و وقتی کسی یا چیزی سراغتان میآید و دقیقا همین حرفها را به شما میزند، به خودتان میگویید: بله، خودم هم همین نظر رادارم. دست از تلاش برمیدارم.
» آیا اهدافتان واقعی هستند؟
توانایی من در تصور کردن رویاهایم با جزئیات کامل یکی از دلایل رسیدن من به آنها است. جدی میگویم. در مورد رویایتان عجله نکنید. بنشینید و به آن فکر کنید. یکی از دلایل اصلی موفقیت من در خیالپردازیهایم نهفته است. منظورم توانایی تمرکز کردن روی یک خیال است… حتی گاهی اوقات برای چند سال. در مسیر رسیدن به هدف، تصمیمگیری قدرت بسیار بالایی دارد اما کافی نیست.
باید زمانی را صرف تمرکز روی آن رویا بکنید. رویایتان چه شکلی است؟ چه حسی دارد؟ تا چه اندازه میتوانید روی جزئیاتش تمرکز کنید؟ تا چه اندازه میتوانید رویایتان را در ذهنتان زنده کنید؟ چون نکته اینجاست: اهداف من برایم واقعی هستند و حتی ذرهای شک ندارم که به آنها خواهم رسید.
واقعی نبودن اهدافتان یکی از چهار دلیلی است که هدفگذاریهایتان جواب نمیدهند و هر بار تسلیم میشوید. بقیهی دلایل شکست خوردن در هدفگذاری را در این مقاله بخوانید.
» چگونه اهداف خود را واقعی کنیم؟
برای واقعی کردن اهداف خود نیاز داریم که آنها را بشکافیم. برای آنها رنگ، مکان، زمان و معیار تعیین کنیم. اینکار دومین مبحث بعد از انتخاب نهایی اهداف است. باید اهدافمان را زندگی کنیم تا به واقعیت بپویندند. به عنوان مثال جمله: «من میخواهم لاغر شوم» بسیار مبهم است. اهداف مبهم نتیجه مبهم نیز دارند. باید اینگونه نوشته شوند: «من تا روز 5 مرداد سال 1399 ساعت 7 صبح چهل و پنج کیلو خواهم بود»، آلارم گوشی خود را تنظیم کرده و در آن ساعت روی وزنه بروید. خواهید دید که به وزن مورد علاقه خود رسیدهاید.
کلمات و واژههای نویسنده در زندگی تکتک ما جریان دارد. به راستی که پس از گذشت چندین قرن هنوز هم برای حرف حساب، جوابی پیدا نکردهاند. امید است که ما به تمام خواندههایمان عمل کنیم و زندگیمان را دستخوش تغییرات سودمند قرار دهیم.
اگر این کتاب را خواندهاید و یا میخوانید بخوانید خوشحال میشویم نظرات را برای من و بقیه دوستان بنویسید
این کتاب یکی از بهترین کتاب های بود که تا حال من خوانده ام واقعا از کسی که این کتاب نوشته وبه دستی مردم عزیزمان قرارداده سپاسگزارم
آفرین از این خلاصه ها زیاد بذارید
سلام بر شما
هرچند اسم کتاب دختر ،خودت با ش انتخاب شده ، مخاطب کتاب دختر و پسر ندارد و براي همه مي تواند مناسب و انگيزه بخش باشد و مسير موفقيت را نشان مي دهد. هرچند برخي موارد و نکات خطاب به ويژگي هاي خاصي است در مورد زنان صدق مي کند.
ممنون بابت تهیه کردن این مقاله
فوق العاده بود
هم خود کتاب عالی بود و هم خلاصه ای که شما اماده کردین
این کتاب وهنوز نخوندم درواقع این کتاب وبه زبان اصلی دارم وبعنوان یک خانم احساس میکنم کتاب موثری باشه وحس خوبی بهش دارم طبق خلاصه ی کتاب.وچیزی که فهمیدم اینه که ما نمیتونیم کسی رووادارکنیم به خوندن کتاب خاصی درواقع اون کتاب خودش صاحبش وخوانندشو جذبو پیدامی کنه که هنوز کتاب ترجمه شده منو پیدانکرده
دنبال کتابی میگشتید که به یکباره از بدبختی و سردرگمیهایتان نجات پیدا کنید و زندگیای که میخواهید را بسازید؟
این جمله ای نوشتید خیلی زشته و پر از انرژی منفی حتما عوضش کنین کسی که فک میکنه بدبخته اینجا نیست اینجا همه افکار مثبت دارن که با این جمله شما خرابش میکنین
موافقم تیتر انگیزشی ولی از نوع نامناسبشه