سه طرز فکر کاملا اشتباه در مورد موفقیت که مانعتان شده است + طرز فکر درست
خیلیها میپرسند:«آدمهای موفق به اندازهی ما زمان دارند؛ یعنی دقیقاً 24 ساعت و به اندازهی ما نیاز به خواب و استراحت و تفریح دارند و به اندازهی ما وقت برای کار و فعالیت؛ پس چرا از ما موفقترند؟».
دیدگاههای اول و دوم و سوم میگوید:
- 1- موفقها از خواب و استراحت خود میزنند و بیشتر کار میکنند.
- 2- موفقها سریعتر کار میکنند و به خودشان فشار میآورند تا در زمان کمتر، حجم و اندازهی بیشتری کار مفید تحویل دهند.
- 3- موفقها از ابزارها و فناوریها برای انجام کار بیشتر در واحد زمان استفاده میکنند.
این دیدگاههای سه گانه در نگاه اول منطقی به نظر میرسند و بد نیست بدانید که عدهی زیادی بر اساس همین سه پنجره، سبک زندگیشان را تغییر میدهند تا موفقیت بیشتری به دست آورند؛
به عنوان مثال:
1- به خودشان و خانوادهشان سخت میگیرند تا کار و اضافه کاری بیشتری انجام دهند و در واقع با اضافه کردن ساعات فعالیت و کاهش ساعات استراحت و تفریح و قربانی کردن زمانهایی که متعلق به عزیزانشان است، به منابع و امکانات بیشتری دست یابند؛ چیزهایی که بیشتر داشتن آنها را ملاک و معیار موفقیت میدانند.
حال آنکه موفقیت یک معادلهی چند متغیره و چند مجهولی است و به این شکل نیست که فقط با حداکثر کردن بعضی پارامترها و متغیرها این معادله را ماکزیمم کرده و بیشترین مقدار از آن را به دست آورید.
2- گروه دیگر عجله و شتاب در جنبههای مختلف زندگی را سرلوحه و شعار موفقیت خود میدانند و سعی میکنند با بالا بردن ریتم و سرعت فعالیتهای خود، به ظاهر حجم و مقدار بیشتری کار در واحد زمان انجام دهند. این افراد نمیدانند که سرعت و شتاب و عجلهی بیشتر به معنای اعمال فشار بیش از حالت طبیعی به ساختار روانی و ذهنی و جسمی است و میتواند در دراز مدت منجر به بروز بیماریهای جدی و از کارافتادگیهای اعضا و ارگانهای اصلی بدن شود.
قبلا به طور مفصل در مورد این توضیح دادیم که چطور عجله و شتاب میتواند همیشه نتیجه و بهرهوری را بدتر کند.
[bs-quote quote=”«هر که مهلتش به سرآمده، مهلتی میطلبد و به هر که مهلتی داده میشود، در انجام کار امروز و فردا میکند».” style=”style-21″ align=”left” color=”#463d5e” author_name=”حضرت علی(ع)”][/bs-quote]
عجله و شتاب همچنین عمق و دقت کارها و فعالیتهای انجام شده را زیر سؤال میبرد و باعث میشود تا تلاشهای انسان در جهت انجام سریع و سرسری امور متمرکز شود و در نتیجه در طول زمان، یادگیری و تجربهی کمتری اتفاق بیفتد و در دراز مدت میزان تسلط و مهارت فرد به آنچه انجام میدهد، با وجود انجام حجم ظاهری بیشتری، کمتر و کم عمقتر و سطحیتر به نظر آید.
3- برخی از افراد هم با استفاده از فناوری سعی میکنند که میزان کاری را که در واحد زمان انجام میدهند، بیشتر از انسانهای عادی کنند.
این استفاده از فناوریهای نوین شاید در نگاه اول برای سرعت بخشیدن به انجام کارهای وقت گیر قدیمی یک ترفند و شگرد مؤثر و کارساز به نظر آید، اما باید توجه داشت که فناوری با ورود خود، بخش زیادی از لذت کار و یادگیری و خلاقیتهایی را که در حین انجام کار اتفاق میافتد، حذف میکند و از طرفی فردی مجهز به فناوری معمولاً با حجم بالاتر و غیر مرسومتری از کارها و فعالیتهای مختلف رو به رو میشود.
در واقع هر چه فرد به فناوریهای بیشتری مسلط باشد، میزان و حجم کارهایی که به او سپرده میشود، حجیمتر و سنگینتر است. انگار که آشنایی و تسلط آدمها به فناوری سبب میشود که دیگران برای مجازات آنها کار و زحمت بیشتری را به سمتشان گسیل دارند و میزان آزادی و استراحت و راحتی را که به خاطر استفاده از ابزارها و فناوریهای نوین نصیبشان میشود، با کار و فعالیت بیشتر خنثی میکنند.
حال این سؤال پیش میآید که اگر این سه پنجره یا دیدگاه کلاسیک و مرسوم در جامعه کارآمد و مؤثر نیستند، پس موفقها از کدام پنجره برای نگاه کردن درست به کار و زندگی و محیط و روابط خود با دیگران و آشنایان و دوستان و غریبهها استفاده میکنند؟
پاسخ به این سؤال در پنجرهی چهارم نهفته است.
پنجرهی چهارم میگوید که
و اینکه چه اتفاقی برای این امور میافتد و چه کسانی از آنها سود میبرند و چه زیانهایی از نپرداختن به آنها نصیبتان میشود و خلاصه همهی نفع و ضرر این فعالیتهای حاشیهای و فرعی را کنار بگذارید و مستقیماً سراغ کارها و فعالیتهای اساسی بروید که شما را به سمت هدفهای اصلیتان میبرد.
این دقیقاً بر خلاف کاری است که اکثر انسانها انجام میدهند. اکثر ما آدمها وقت زیادی را برای رسیدگی و تعیین تکلیف و تمام کردن کارهایی میگذاریم که اتمام آنها نتیجه و فایدهی زیادی برای نزدیک کردن ما به اهدافمان ندارند.
کارهایی مثل غیبت کردن یا رقیب را از میدان به در کردن یا فضولی و سرک کشیدن در کار دوستان و آشنایان یا دخالت در امور شخصی بقیه یا قیافه گرفتن و به رخ کشیدن داشتنیها به دیگران و … همه و همه جنگهای کوچکی هستند که مشغول شدن به آنها باعث هدر رفتن انرژی و افت شدید توان مبارزهی ما برای رویارویی با مشکلات و سختیهای اصلی است.
کسانی که زمان زیادی از زندگی خود را برای پرداختن و حل و فصل مشکلات فرعی و حاشیهای تلف میکنند، اگر خوب دقت کنند، متوجه میشوند که انرژی و منابع حیاتی زیادی را صرف پرداختن به اموری میکنند که از لحاظ اهمیت هرگز هم سطح با اهداف اصلی زندگی آنها نبوده است.
آدمهای موفق نبردهای کوچک را به جنگجویان کوچک میسپارند و از چالش کردن با آدمهای دور و برشان و رد و تأیید نظرات آنها دست برمیدارند. اینکه نظر دیگران در مورد آنها و کارشان چیست، اصلاً برایشان مهم نیست و برای اثبات چیزی که درست میدانند به دیگران، هیچ تلاشی انجام نمیدهند.
موفقها به دنبال شاد کردن یا انتقام گرفتن از دیگران نیستند. دخالت در امور خصوصی دیگران برایشان مهم نیست و اخباری را که به آنها مربوط نیست، دنبال نمیکنند، هر چیزی را یاد نمیگیرند و به هر پست و نوشته و موزیک و فیلم و داستانی توجه نمیکنند.
پنجرهی چهارم میگوید:
«اگر میخواهید در زندگی موفق باشی. لازم نیست اضافه کاری یا عجله کنی با به ابزارهای پیچیده و گران و مدرن متوسل شوی؛ کافی است با همین بضاعت و تجهیزاتی که داری، کارهای زاید و حاشیهای را کنار گذاشته و مستقیماً وقت و همت و تلاش خود را روی کارها و فعالیتها و تلاشهایی معطوف کنی که موفق شدن در انجام آنها میتواند اهداف اصلی شما را در زمینههای مختلف برآورده کند».
پنجرهی چهارم میگوید که
این منابع محدود را برای نبردهایی که جزئی و بی اهمیتاند، هدر نده.
انرژی و قوا و منابع خودت را برای جنگهای واقعیات نگه دار. پیروزی و موفقیت نهایی تو بر اساس نتایج جنگهای بزرگت سنجیده میشود، نه پیروزیهای جزئی و بیاهمیت و کوچک.
به همین سادگی…
در همین زمینه میتوانید بخوانید:
سایتتون عالی هست من 2 روز با این سایت اشنا شدم و واقعا حس میکنم چند قدم جلوتر افتادم ممنون از مطالب فوق العادتون
در هر کاری پرهیز از حاشیه اصل اوله مثلا کنکور… بزارید بقیه کار خودشونو بکنن شما باید تمرکز روی هدف خودتون داشته باشید
سلام خسته نباشید خدمت اقای سینانی و مجموعه سوخت جت
بنظرم متن این مقاله یکم کسل کننده بود و مثل بقیه نبود
انچنان که باید مخاطب رو جذب نمیکنه و خیلی بهتر میشه اگه اصلاح کنید.
بعضی مقاله هاتون انچنان من رو جذب میکنه که نگم ولی این مقاله با وجود محتوای خیلی خوب قدرت جذب کمتری داره.
خوراک ذهنتون رو کنترل کنید. با دنبال کردن اخبار افزایش دلار و خبر اختلاس و قیمت تخم مرغ ذهنتون رو آشفته نکنید. انرژیتون رو صرف رسیدن به اهدافتان کنید
واقعا عالی بود. در تکمیل این متن کاربردی میتونم بگم تیمسازی خیلی میتونه به انسان کمک بکنه. برای هر هدف تیم مخصوص به خودش رو ایجاد کنیم و سعی کنیم کارها رو به خوبی توی تیم تقسیم کنیم.
جمله اخر اصلا قبول نداشتم همیشه پیروزی های بزرگ از پیروزی های کوچیک میاد و عمل کوچک موفق انگیز دهنده انجام اعمال بزرگتر به طور کلی نباید مطرح میکرد اصلا اون جنگ های جزیی جنگ نیست اگرم جنگ باشه جنگ برای شکسته به هر حال همه جیز از اتفاق های کوچکمثبت شروع میشه
بسیار متشکرم از بابت این مقاله… واقعاً اصلی ترین دغدغه من همین بود… ولی شناسایی کارهای اصلی از حاشیه بعضی وقتا مشکل میشه
با تمام وجود میگم اگر نگرش و دیدتان به همین روش که گفته شده باشد بخش بزرگی از موفقیت را در زندگی چشیده اید .
بسیار عالی!
دقیقا که همینطوره .. مسائل حاشیه ای گاها چنان آدمو درگیر خودشون میکنن که از مسیر اصلی و هدف اصلی و کار اصلی غفلت میشه.. من خودم به این مورد یعنی حذف موارد حاشیه ای برای موفقیت موافقم و تلاش میکردم و تلاش میکنم بر همین اساس پیش برم .. این مسئله واقعا نکته مهمی هست .. فکر میکنم کسانی که مثل من که در گذشته درگیر این نکته بوده ام الان درگیرش باشن و در نتیجه از مسیر شون منحرف و یا گاها بیخیال بشن، اینکه فکر نکنن اگه به یه سری مسائل نپردازن از خیلی چیزا عقب میمونن! نه!
مسیری که ما میریم و برنامه ای که ما دنبال میکنیم لزوما مورد تایید و تشویق همه نیست خصوصا اطرافیان ما!
اما ما از اینکه همرنگ بقیه نیستیم و مثل بقیه فکر نمیکنیم و یا تاییدیه ای از اطرافیان دریافت نمیکنیم نباید دلسرد و یا بیخیال بشیم نباید بترسیم نباید تحت تاثیر موج منفی های دیگران قرار بگیریم بلکه باید بگیم اونا مسیرشون با مسیر من یکی نیست! پس نیازی هم نیست به اونها گوش بدم بلکه راه خودمو میرم و پرقدرت ادامه میدم و فقط برای دلگرمی و انگیزه بیشتر گرفتن و برای پرقدرت تر پیش رفتن با کسانی هم صحبت هم مسیر هم کلام و هم گروه میشم که من رو در رسوندن به خواسته هام کمک میکنن و باعث پیشروی بیشتر من میشن .. همین.
پس اگه بقیه به کارهای حاشیه ای میپردازن و من نمیپردازم دلیلی برای عقب موندن من از یه سری کارها نیست! بلکه در حقیقت من دارم به این ترتیب نیرو و انرژی مو نگه میدارم تا در مسیر درستش و در موارد مهم و اصل استفاده کنم.
دقیقا من این مطلب رو درک کردم.. باید هوشمندانه کار کرد.. کارهای مهم رو خودت انجام بدی و کارهای جزئی رو به افراد بسپاری.. بجای اینکه از 100درصد توان خودت استفاده کنی. از 1درصد توان 100نفر استفاده کن.. من موفق شدم این روند رو تو زندگیم بکار بگیرم.. و آزادی و حق انتخابهای بیشتری داشته باشم