مواجهه با اتفاقات بد به سبک قویترین انسانها
مواجهه با اتفاقات بد از طبیعت زندگی انسان ها است. ما نمیتوانیم این حقیقت را انکار کنیم و انتظار داشته باشیم که فقط اتفاقات خوب برای ما پیش بیاید. به عنوان مثال، ما میدانیم مرگ یک چرخه طبیعی است و بدون شک غم از دست دادن اطرافیان را همه ما تجربه کردیم. یا اتفاقاتی مثل سیل، زلزله، فراگیر شدن برخی بیماریها مثل کرونا و اتفاقات مشابه دیگر بدون هیچ خبر قبلی رخ میدهند. حتی ممکن است رابطه ما با بهترین دوست یا شریک عاطفیمان بهم بخورد.
اما مساله مهم این است که ما برای مواجه با این اتفاقات از چه روشهایی استفاده میکنیم؟
انکار میکنیم؟ سالها غصه میخوریم؟ دچار اضطراب میشویم؟ یا روش بهتری را انتخاب میکنیم؟
من در ادامه دوست دارم درباره روشهایی صحبت کنم که
۴ اصل انسانهای قوی
برای مواجهه با اتفاقات بد زندگی
اصل اول مواجهه با اتفاقات بد :
پذیرش اولین قدم است
از روزی که سر و کله کرونا به طور ناگهانی در زندگی ما پیدا شد، بیش از یک سال میگذرد. یادم میآید در روزهای اول که این ویروس آمده بود، برخی از مردم سعی در انکار این حقیقت داشتند حتی برای اینکه ثابت کنند حق با آنهاست و این بیماری وجود ندارد، دست به کارهای عجیب و غریب میزدند.
همچنین، من شخصی را میشناسم که بعد از یکسال از فوت مادرش، نمیخواهد با این حقیقت رو به رو شود و همیشه اصرار دارد که این خبر دروغ است و من میدانم مادرم زنده ست! به حدی او از پذیرش حقیقت زندگیاش سر باز زذه که هرروز حال روحی و جسمیاش در حال بدتر شدن است.
شما هم حتما مثالهای مشابه را دیدید یا شنیدید. به هرحال انکار واقعیت کاری است که برخی افراد در شرایط سخت آن را انجام میدهند. اما این کار نه تنها دردی را دوا نمیکند بلکه باعث آشفتگی و پریشانی فرد میشود و گاهی ممکن است عواقب جبران ناپذیری در پی داشته باشد.
باید با حقیقت رو به رو شویم.
اتفاقات تلخ و ناگهانی جزئی از زندگی
انسانها از اول تاریخ بوده و هست.
وقتی موضوع خود را میپذیرید و سعی در انکار یا فرار از آن مساله ندارید، راحتتر میتوانید با آن کنار بیایید.
اصل دوم مواجهه با اتفاقات بد :
به خودمان فرصت کافی بدهیم
وقتی دستمان زخم میشود، اگر از صبح تا شب هم بشینیم و تند تند تکرار کنیم: من میدونم الان این زخم درست میشه. هیچی نیست. دیگه روی دستم نمیبینمش و …
باز هم ردپای آن زخم را میتوانیم روی دست خود ببینیم. زیرا برای اینکه کامل خوب شود نیاز به زمان داریم.
خب دقیقا وقتی با یک مشکلی رو به رو میشویم که کنترل آن در دست ما نیست، بعد از اینکه حقیقت را پذیرفتیم، باید به خود فرصت کافی بدهیم و عجله نکنیم.
وقتی خودتان را تحت فشار قرار میدهید
که زودتر حال روحیتان خوب شود،
ممکن است اوضاع را بدتر کنید.
با حقیقت رو به رو شوید و حتی کمی به خودتان زمان بدهید تا دردتان التیام پیدا کند. اشکال ندارید گاهی برای اتفاقی گریه کنیم. اشکال ندارد یک یا چند روز در تخت خواب بمانیم تا دلمان آرام بگیرد و دوباره سر حال شویم. اما موضوعی که اشکال دارد این است که بیش از حد در این موضوع باقی بمانیم و زیاده روی کنیم.
اصل سوم مواجهه با اتفاقات بد :
کنترل ذهنتان را در دست بگیرید
باز هم میخواهم یک مثال کرونایی بزنم. بعد از اینکه بیماری کرونا در ایران رواج پیدا کرد، بعضی از اطرافیان من کنترل ذهن خودشان را از دست داده بودند و با ترس شدیدی زندگی میکردند. چند ماه گذاشت و من میدیدم نه تنها ترس آنها کمتر نشده بلکه روز به روز هم شدیدتر میشد. حتی متاسفانه برخی از آنها هم نه از شدت بیماری فقط به خاطر ترس از بیماری فوت شدند.
این موضوع را فراموش نکنید که تا وقتی شما کنترل ذهن خود را به دست نگیرید، اوضاع روز به روز بدتر میشود.
با حقیقت رو به رو شوید، یک زمان کوتاه برای پذیرش کامل این مساله به خود بدهید و بعد کم کم کنترل ذهنتان را در دست بگیرید.
من برای کنترل ذهنم از این روش استفاده میکنم که سراغ انجام کارهای مختلف میرفتم تا سرم گرم شود. یا تغییر حالت میدهم. مثلا آبی به دست و صورتم میزنم. آهنگ شادی پلی میکنم و موارد شبیه اینها.
کنترل ذهن یک مبحث بسیار مفصل است که در مقالات مخصوص آن میتوانیم این کار را به بهترین نحو یاد بگیریم.
اصل چهارم مواجهه با اتفاقات بد :
در همه حال زندگی جریان دارد
بیایید قبل از مرگمان فرصت درست زندگی کردن را از خودمان نگیریم. هیچ اتفاق تلخی نمیتواند کشنده باشد مگر اینکه ما انتخاب کنیم که این اتفاق ما را از پا دربیاورد.
من همیشه اعتقاد دارم روح افرادی که کنار ما نیستند با غصه خوردن ما بیشتر عذاب میکشند. به خاطر عزیزانی که از دست دادیم باید شاد و درست زندگی کنیم، تا آنها هم این انرژی ما را دریافت کنند و از خوشحال و موفقیت ما شاد شوند. تا به حال سابقه نداشته که غصه و گریه کسی باعث زنده شدن عزیزان آن شخص شود. پس تا زندهایم، زندگی کنیم.
یا اگر بیماری مثل کرونا وجود دارد ترس، انکار، وحشت و ناامیدی هیچ کمکی به دور کردن این بیماری از ما نمیکنند. فقط باعث سختتر شدن شرایط میشوند. در هر شرایط مشابهی اگر ما کارهای لازم و درست را انجام داده و با اعتماد به نفس و امید به زندگی خود ادامه دهیم، میتوانیم راحتتر از آن شرایط عبور کنیم.
اما انتخاب با ماست که به سختی از این روزها بگذریم یا با آسانی.
نکتهای که قصد دارم در پایان مقاله به آن اشاره کنم این است که واکنش ما به اتفاقات، سرنوشت ساز است. در حقیقت ما در هر اتفاقی دو انتخاب داریم. میتوانیم با ترس، ناراحتی، سرزنش، غصه خوردن و نبخشیدن زندگی را تلخ کنیم یا اینکه اوضاع را بپذیریم و به خودمان کمک کنیم تا بتوانیم از روزهای سخت عبور کرده و به حال خوب برسیم.
من در نهایت اندوه و سردرگمی بودم اما با خواندن این مطلب حالم خوب شد.
چشمها را باید شست جور دیگری باید دید .
سلام
اولین باره که متنی رو درج میکنم
واقعیت اینه تو کارم و زندگیم مثل هر کس دیگه ای با شکستهای متفاوتی روبرو شدم همینطور تو زندگیم
الان که نگاه میکنم پذیرش هر چند تلخ اون اتفاقات باعث شدن از دل جهنمی عبور کنم که به رشد من بیشتر کمک کرد و تنها چیزی که همیشه از خالقم میخوام اینه خدایا کمکم کن به حدی بوی بشم که از دل سخت ترین جالشها بسلامتی عبور کنم کمک کن بهترین انتخاب رو در نظر بگیرم و اجرا کنم کمکم کن قویتر بشم