تمام زبان بدن در این ۳ نکته خلاصه میشود!
نکات زبان بدن
مفهوم «زبان» چیزی نیست که بتوانیم آن را به دو مثقال گوشتی که در دهانمان وول میخورد گره بزنیم. بیشتر وقتها تمام جسم ما با حداکثر توانی که دارد میخواهد یک موضوع را به دیگران انتقال دهد. به همین دلیل است که باید برای داشتن ارتباطی هوشمندانه و بهتر با دیگران یکبار هم که شده نگاهی به ماجرای زبان بدن بیندازیم و چند کتاب در موردش بخوانیم.
با این حساب از چیستی و چرایی زبان بدن رد میشوم و فرصت واژههای این گفتار را برای نوشتن در مورد 3 نکته طلایی زبان بدن، کنار میگذارم. با من همراه باشید.
نکات زبان بدن
نکته اول: نمیتوان با زبان بدن، راست را از دروغ تشخیص داد
عده بسیاری هستند که فکر میکنند با تشخیص زبان بدن میتوانند توانایی تشخیص افراد راستگو از دروغگو را به دست بیاورند. حتی برخی از نویسندگان، این مورد را به صورت گام به گام در کتابهایشان توضیح دادهاند. این در حالی است که چنین ماجرایی با حقیقت، فرسنگها فاصله دارد. در واقع ماجرا از این قرار است که آنها نشانههای مبارزه بدن با شرایط ترسناک و نگران کننده را به پای دروغگویی آن فرد میگذارند.
کسی که از این راز پرده برداشت، یک روانشناس معروف به نام «پل اکمن» است که به دلیل 60 سال تحقیق در مورد «دروغ» و «فریب» میتوانیم او را یک دروغسنج متحرک صدا بزنیم. اکمن، تحقیق مفصلی در این زمینه انجام داد و فهمید که حتی خبرهترین استادان زبان بدن هم فقط در 50 درصد موارد میتوانند فرد راستگو را از دروغگو را تشخیص بدهند؛
یعنی کسی که هیچ اطلاعی از زبان بدن ندارد هم میتواند با انداختن سکه، خودش را به حد مهارت آنها برساند! با این حساب اگر کسی به شما گفت که میتواند با دانش زبان بدن، راست و دروغ را از هم تمیز دهد، حق دارید که چپچپ به او نگاه کنید.
نکته دوم: انسان، پیچیدهتر از آن است که در یک کتاب بگنجد
مشکل کتابها و آموزشهای زبان بدن این است که بیش از اندازه قطعی هستند؛ مثلا اگر در مقابل کسی که دو سه کتاب در مورد زبان خوانده است دست به سینه بنشیند یا انگشتهایتان را در هم قفل کنید، او بدون تردید اینطور برداشت میکند که شما در حال گارد گرفتن هستید و میخواهید با چیزی مخالفت کنید.
این در حالی است که چنین حرکتی میتواند چندین و چند دلیل داشته باشد؛ مثلا چند سال پیش، دستم دچار آسیب شد. با وجود آنکه در ظاهر هیچ مشکلی نداشتم اما اگر بیشتر از 5 دقیقه دستم آویزان میماند آه از نهادم بلند میشد! به همین دلیل تا فرصتی گیرم میآمد دست به سینه مینشستم یا میایستادم.
موارد دیگری هم مانند حس و حال آن لحظه افراد، میزان سرما یا گرمای محیط، نبودن دسته صندلی برای تکیه دادن دست، وجود باورهای مختلف و موارد بسیاری از این دست هستند که میتوانند در عمل، خودشان را به صورت دست به سینه نشستن نشان دهند.
پس، هوشمندی خودتان را از یاد نبردید و یادتان باشد که انسانها موجوداتی چند بُعدی و غیرقابل پیشبینی هستند. با این حساب، وقتی میخواهید از تکنیکهای زبان بدن برای ترجمه رفتارهای یک نفر استفاده کنید، دورنمایی از او، موقعیتش، محیطی که در آن بوده یا اکنون هست و … را هم در نظر بگیرید.
نکته سوم: زبان بدن در مورد خودتان هم اجرا میشود
وقتی به سراغ یادگیری زبان بدن میرویم با خودمان فکر میکنیم که باید طرف مقابلمان را زیر نظر بگیریم و به دنبال ترجمه رفتار او بگردیم. این در حالی است که اصل قضیه، خودمان هستیم نه طرف مقابلمان. در واقع، ما همیشه با زبان بدنمان به خودمان پیام میدهیم. البته این را هم بگویم که در 99 درصد وقتها، این کار را بدون فکر کردن و به صورت ناخودآگاه انجام میدهیم. اجازه بدهید چند مورد را برایتان مثال بزنم:
- وقتی استرس داریم، مدام با چشمانمان مقصدهای توقفی کوتاه به وجود میآوریم؛ یعنی برای چند صدم ثانیه به یک جا نگاه میکنیم سپس نگاهمان را از آنجا برمیداریم و باز برای چند صدم ثانیه به یک جای دیگر خیره میشویم. چون از شدت نگرانی، توانایی تمرکز کردن نداریم.
- وقتی عصبانی هستیم، نمیتوانیم یک جا بند شویم، گامهایمان را محکم و با سر و صدا بر میداریم انگار که زمین زیرپایمان مقصر ماجرایی بوده که برایمان اتفاق افتاده است.
- وقتی خوشحال هستیم، بیخود و بیجهت لبخند میزنیم، شاد و شنگول قدم برمیداریم و با انرژی سخن میگوییم.
چیزهایی که گفتم، زیره به کرمان بردن بودند. چون شما در طول سالهای زندگیتان تکتک این احساسها – حتی بیشتر – را تجربه کردهاید. اما به من بگویید، چه میشد اگر ما رفتارمان با خودمان را مهندسی میکردیم؟ شاید جالب باشد که بدانید این موضوع جالب در «NLP» اصلا چیز جدیدی نیست. (اگر با NLP آشنایی ندارید اینجا را حتما بخوانید) اگر بخواهم تمام فرایند پیچیده این ماجرا را در یک جمله ساده برایتان توضیح بدهم چنین چیزی از آب در میآید: «همانطوری که دوست دارید باشید، رفتار کنید.» اجازه بدهید بیشتر برایتان توضیح بدهم.
چگونه رفتار خودمان را مهندسی کنیم؟
بیشتر ما موقع رفتار کردن یا واکنش نشان دادن، مَته بر خشخاش میگذاریم و همهچیز را بسیار بدتر یا بهتر از چیزی که هست نشان میدهیم. مهندسی رفتار به ما میگوید که بدتر و بهتر را رها کنیم و فقط مثل کسی که دوست داریم باشیم واکنش نشان دهیم؛ مثلا اگر اوضاع مالیمان چندان خوب نیست و حتی به شکلی فقیر محسوب میشویم، مثل افراد فقیر رفتار نکنیم. البته منظورم این نیست که راه بروید و پولهای نداشته خودتان را خرج کنید. منظور من تفکر و رفتار است.
فقر و ثروت قبل از اینکه در دستانمان قرار بگیرند در ذهنمان متولد میشوند. مثل یک انسان ثروتمند رفتار کردن یعنی احساس شدید نیاز به پول را در وجودتان به بینیازی تغییر بدهید. کاری که به شما گفتم سخت است. اما برای صاف کردن مسیر سنگلاخی که با تفکر محدود آن را به وجود آوردهاید چارهای جز این وجود ندارد.
یکی از بهترین، سادهترین و رایگانترین کارهایی که میتوانید انجام دهید، استفاده کردن از «بازی ثروت استر هیکس» است.
استر هیکس؛ بانویی که او را مادر قانون جذب صدا میزنند
اپلیکیشن ایرانی این بازی ساخته شده است و شما میتوانید آن را به راحتی دانلود کنید. در طول این بازی، هر روز یک بودجه مشخص را دریافت میکنید. سپس تنها کاری که باید انجام دهید، خرج کردن آن پول تا قِران آخر است. اگر موفق به این کار شوید، در روزهای بعد، پولی که دریافت میکنید چند برابر میشود.
البته این بازی چند قانون هم وجود دارد؛ مثلا اینکه حق ندارید این پول را پسانداز کرده یا آن را سرمایه گذاری کنید. هدف این بازی، سیراب کردن ذهن تشنه ما است. خوشبختانه ذهن ما فرق میان تصور و واقعیت را درک نمیکند. با این حساب وقتی پول داخل بازی را برای خرید ماشین آخرین سیستم آلبالویی خودتان خرج میکنید، ذهنتان واقعا احساس میکند که چنین کاری را کردهاید. این قدم کوچک که توسط میلیونها نفر امتحان خود را پس داده است، مسیر ورود پول را به زندگیتان باز میکند.
برایمان تعریف کنید
آیا خاطره بامزهای از ترجمه اشتباه زبان بدن دیگران دارید؟ لطفا آن را برایمان تعریف کنید.
در مورد زبان بدن بیشتر بخوانید:
سلام، مقاله خوبی بود و چیزهای جدیدی ازش یاد گرفتم، ممنونم ازتون، و یه سوال اسم بازی رو هم گفتید میتونید بگید؟