تحقق اهداف، پشتکار و تسلیم نشدن با 6 کلید طلایی از فردوسی بزرگ
وقتی چند بار برای رسیدن به اهدافت تلاش میگیری، صد خودت را میگذاری و تهش به هدفی که داری نمیرسی، شُل میشوی و امید و توانی که داشتی، کاهش مییابد یا بهتمامی از کفت میرود…
در چنین مواقعی باید چیزی باشد تا دستت را بگیرد، کمکت کند که دوباره از جایت برخیزی، خاک لباسهایت را بتکانی و یکبار دیگر برای رسیدن به هدفی که عشقش را در دل داری، تلاش و کوشش کنی.
دوستی دارم که چند سال پیش تمام تلاشش را میکرد تا یک کسب و کار نانوآبدار راهاندازی کند و آرزوها و اهدافی که در خزانهی سینهاش نگه داشته، محقق سازد.
خیلی تلاش میکرد ولی هربار شکست میخورد.
زمان و سرمایهاش به فنا میرفت ولی چیز یاد میگرفت و تجربه میاندوخت. یک روز با من تماس گرفت و از خستگی، درماندگی و بریدن گفت. قرار گذاشتم و هم را دیدیم. تنها کاری که از دست من برمیآمد، امید دادن و گرما بخشیدن به دل نازنینش بود.
مدتی بعد از سر سرگرمی با شاهنامه آشنا شد و با کنجکاوی ادامهاش داد. در قرار بعدیمان توی کافه، از انرژی مضاعفی گفت که شاهنامه به او داده و باعث شده یکبار دیگر از جا برخیزد و برای تحقق اهدافش تلاش کند.
خوشبختانه بعد از چند بار تلاش موفق شد یک کسبوکار خلاقانه در زمینهی تولید و فروش دونات راهاندازی کند و در حال حاضر دارد کارهای راهاندازی شعبهی دوم فروشگاهش را میکند.
با مشاهدهی این تجربهی ارزشمند تصمیم گرفتم سری به شاهنامه بزنم و چند مورد از آموزههای ارزنده که برای جدیت، تسلیم نشدن، پشتکار و تحقق اهداف در این شاهکار کهن پارسی آمده است، پیدا کنم و در اختیار شما بگذارم. در صورتی که شما هم به چنین آموزههایی علاقه دارید، این مقاله برایتان مفید و انگیزهبخش خواهد بود.
کلید طلایی اول فردوسی:
🔑 اگر چند باشد شب دیریاز، برو تیرگی هم نماند دراز
یکی از بیتهای جذابی که در شاهنامهی فردوسی خواندم و به دلم نشست، این بیت است:
«اگر چند باشد شب دیریاز / برو تیرگی هم نماند دراز
شود روز چون چشمه روشن شود / جهان چون نگین بدخشان شود»
در بیت نخست، جناب فردوسی میگوید که حتا اگر شب، دراز و طولانی باشد، بالاخره سپیده سر میزند، خورشید طلوع میکند و همهجا را با نور زیبای خود روشن و درخشان مینماید. کار خورشید این است که به همه جا نور و روشنی ببخشد و تاریکیها را از بین ببرد.
یکی از آموزههای این بیت برای همهی کسانی که شیفتهی موفقیت، ثروت و کارآفرینی هستند این است:
که اگر به تلاش خود ادامه دهید، بالاخره شبهای شکست شما به پایان میرسد و خورشید پیروزی شما طلوع میکند.»
این بیت شعر فقط در مورد شکستهای کاری صدق نمیکند؛ بلکه انسان را در همهی سختیها و ناکامیهای زندگی به صبوری، کوشش دوباره و تسلیم نشدن فرامیخواند. بزرگترین مشکل روزگار سخت و شکستهای پیاپی این است که انسان را دلسرد میکنند و او را به سوی تسلیم شدن و توقف تلاش، رهنمون میشوند.
تفاوت انسانهای برنده با سایر افراد این است که انسانهای ثابتقدم، عزم خود را در هر شرایطی حفظ میکنند
و با تمام وجود به تلاش و کوشش خود ادامه میدهند.
همین ادامه دادن و کوشش مستمر است که زمینهساز موفقیت افراد میشود
و راه را برای موفقیتهای بعدی، هموار میکند.
دومین کلید طلایی فردوسی:
🔑 تن آسانی و کاهلی دور کن، بکوش و ز رنج تنت سور کن
یکی از مشکلاتی که گریبان برخی از آدمها جهان امروز را گرفته و رها هم نمیکند، میل به تنآسانی و کاهلی و تنبلی است. بدون تلاش و کوشش، آیا میتوان به موفقیت رسید؟
شاید عدهی کمی از مردم از طریق میراث خانوادگی یا ازدواج با یک آدم پولدار به آرزوها و اهدافی که دارند برسند؛
ولی واقعاً مگر چند درصد مردم میتوانند از این راه به آرزوهای خود جامهی عمل بپوشانند؟ آیا این روشها در دسترس همهی افراد جامعه قرار دارد؟
به همین دلیل است که باید در جستجوی راهی منطقی برای ثروتمند شدن باشیم؛ راهی که علاوه بر دستیابی به منابع مالی سرشار، عادتهای خوب و جذاب را هم در ما به وجود بیاورد!
برای رسیدن به موفقیت، ثروت و تحقق اهداف، گریزی از تلاش و کوشش نداریم و برای کوشش، باید بتوانیم بر میل به تنبلی و تنآسانی غلبه کنیم. فردوسی در اشعار خود چند بیت ناب دارد که در آن، ما را به دوری از شادیهای زودگذر، پرهیز از تنبلی و کاهلی و قدم نهادن در راه درست و کار اساسی ترغیب میکند.
در ادامه، این سه بیت از جناب فردوسی را آوردهایم:
« ز شادی که فرجام او غم بود / خردمند را ارز وی کم بود
تن آسانی و کاهلی دور کن / بکوش و ز رنج تنت سور کن
که ایدر تو را سود بیرنج نیست / چنان هم که بیپاسبان گنج نیست»
فردوسی در این سه بیت، نکات مهمی را بهسادگی و روشنی بیان میکند؛ نکاتی که اگر بنشینیم و به شکلی عمیق به آنها بیندیشیم، متوجه میشویم که اصل و اساس موفقیتند و خیلی از افرادی که خانهخراب و خاکسترنشین شدند، آسیب رعایت نکردن نکات همین چند بیت را خوردند.
در این سه بیت، نکاتی آمده است که به صورت مختصر و مفید در ادامه بیان میکنم:
- همهی شادیها سرانجام خوشی ندارد. شادیهای بسیاری در این جهان هست که به غم و ناراحتی و رنج ختم میشود. اویی که در مهمانیها، نوشیدنیهای مختلف مصرف میکند یا دودی به کام میکشد که لحظاتی از رنج آزاد شود، پس از چند ساعت به حالت عادی بازمیگردد و باید دوباره با مشکلاتش روبرو شود؛ با این تفاوت که با مصرف مواد یا نوشیدنیهای مختلف، به جسمش هم آسیب زده است. انسان خردمند برای رهایی از غمها و مشکلاتش، دستبهدامان این راهکارها نمیشود و میکوشد شجاعانه با مسائلش روبرو شود، آنها را بفهمد و برای مشکلاتش چارهاندیشی کند.
- فردوسی بر این باور است که برای رسیدن به شادی، لازم است انسان، تنبلی و کاهلی را کنار بگذارد، تن به کار دهد و اهدافش را یکی پس از دیگری محقق کند. با این تکنیک میتوان به خاطر تحقق اهداف و دستیابی به دستآوردهای واقعی شاد بود و این شادی را میتوان نوعی شادی واقعی تلقی کرد. چنین انسانی علاوه بر رسیدن به اهدافش، میتواند به دیگران هم کمک کند که به خواستههایشان برسند و از این راه است که میتواند شادی بیشتر و ارزندهتری را در زندگیاش تجربه کند. به همین دلیل است که فردوسی از دیگران میخواهد که تلاش کنند، خواستههای خود را محقق کنند و پس از آن به جشن و شادمانی بپردازند.
- فرودسی بزرگ در بیت سوم میگوید: «آدمها در این جهان، بدون رنج بردن نمیتوانند به دستآوردی برسند؛ همانطور که در این جهان، برای نگهبانی از هر گنجی، پاسبانی گماشتهاند.» دلیل تلاش و کوشش از نگاه فردوسی این است که ما از طریق تلاش است که میتوانیم خواستههای خود را محقق کنیم و هیچ دستآورد دندانگیر و ارزندهای نیست که بشود بدون کوشش به آن رسید.
سومین کلید طلایی از فردوسی:
🔑 جایگاه نیکو و شایسته، متعلق به عدهی خاصی نیست!
یکی از افکاری که از دیرباز در ذهن مردمان کشور ما آشیانه کرده و به این زودیها هم امکان پر کشیدن و کنار زدن ندارد، «تقدس بخشیدن به یک سری افراد و پایین آوردن خود از جایگاه واقعی» است.
ما گاهی تصور میکنیم که اگر فلان شخص به جایگاه ویژهای رسید، به خاطر این است که نظرکردهی خداست و فقط به واسطهی این توجه ویژه توانسته به چنین وضعیتی برسد. پس ما نمیتوانیم به آن جایگاه یا حتا جایگاهی بهتر برسیم؛ چون نظرکرده و بندهی ویژهی خداوند نیستیم!!
این طرز فکر در جایجای جامعهی ما دیده میشود؛ ولی ما اگر دنبال تحقق اهداف و رسیدن به وضعیتی متعالی و شایسته هستیم، باید با این طرز فکر مقابله کنیم و آن را در وجود خودمان دگرگون کنیم.
به دستآوردهای محبوب خود برسیم و به شخصیتی یاریگر و مفید برای جامعهی انسانی تبدیل شویم.
جناب فردوسی در شاهنامه، سه بیت ارزشمند در اختیار ما میگذارد تا به ما نشان دهد که تقدس بخشیدن به آدمها کاری است اشتباه و جاهلانه؛ انسانها در هر جایگاهی که باشند با کار خوب و تلاش میتوانند به شخصیتی برجسته تبدیل شوند. این سه بیت را در ادامه آوردهایم:
« فریدون فرخ، فرشته نبود / ز مشک و ز عنبر سرشته بود
به داد و دهش یافت آن نیکویی / تو داد و دهش کن، فریدون تویی
فریدون ز کاری که کرد ایزدی / نخستین جهان را بشست از بدی»
در این سه بیت یاد میگیریم که فریدون که شخصیتی محبوب و ستودنی در شاهنامه است، اصلاً فرشتهای پاک و معصوم نبوده و انسانی عادی بوده مثل همهی ما؛ منتها این آدم، اهل عدالت و بخشش و سخاوت بوده است و به واسطهی همین عدالتورزی و بخشندگی، نزد دیگران محبوب شده و به جایگاه و پایگاهی والا رسیده است.
او تلاشش همواره این بود که با بدیها مقابله کند، عرصه را برای زشتکاری تنگ کند و در عوض، فضا را برای کارهای خوب و نیکو فراهم نماید.
با همین سه بیت، میبینیم که فردوسی، هیچکس را انسانی مقدس نمیشمارد و همه را به یک چشم میبیند. او معتقد است هر کس به جایگاهی شایسته و برجسته دست یافته، به علت کارها، افکار و احساسات نیکو و ارزندهاش رسیده است.
چهارمین کلید طلایی از کلیدهای طلایی فردوسی:
🔑 توانگر شود هر که خرسند گشت
یکی دیگر از آموزههای اساسی جناب فردوسی برای موفقیت در زندگی و مقاومت در برابر شکستها، «قناعت و خرسندی به داشتهها» است. کسی که قناعت ندارد و از داشتههایش در زندگی خرسند نیست، صبر و قرار از کف میدهد و برای رسیدن به آرزوهایش، دست به ریسکهای بزرگ میزند و همین ریسکها باعث میشود که همین دارایی اندکش هم نابود شود.
حکیم ابوالقاسم فردوسی در یکی از اشعارش بیتی دارد که میتواند کلاس درسی برای دوستداران موفقیت و پیشرفت باشد:
« توانگر شود هر که خرسند گشت / گل نوبهارش برومند گشت»
منظور از جناب فردوسی در این بیت از «خرسند»، همان «راضی و قانع» است. خرسندی به انسان، شجاعت و توانایی میدهد؛ ولی انسانی که قناعت ندارد، نمیتواند آنطور که باید و شاید برای خواستههایش بجنگد و به موفقیت برسد.
کسی را در نظر بگیرید که میخواهد کسب و کار شخصیاش را داشته باشد؛ ولی حاضر نیست دست کم در شرکتی که اکنون در آن کار میکند، کمتر اضافهکاری بایستد تا بتواند زمان بیشتری صرف آموزش و سامان دادن به کسب و کار جدیدش کند.
خُب با این وضعیت، آیا این شخص میتواند به آرزویش که داشتن بیزینسی شخصی و جدید است، جامهی عمل بپوشاند؟!!
🔑 زمانی میاسای ز آموختن، اگر جان همیخواهی افروختن؛
پنجمین کلید طلایی
حکیم ابوالقاسم منصور بن حسن توسی (متخلص به فردوسی)، شیفتهی دانش آموختن و اندیشه و خرد بود و این نکته در بخشهای مختلفی از شاهنامه هویداست. او در یکی از بیتهای زیبای شاهنامه میسراید:
« زمانی میاسای ز آموختن / اگر جان همیخواهی افروختن»
جناب فردوسی در این بیت، ما را به دانشاندوزی مداوم و بیوقفه ترغیب میکند و دانش را مقدمهای برای آگاهی و آگاهی را پیشزمینهی روشن شدن جان آدمی میشمارد. انسانی که آموزش میبیند، رفتهرفته ایدههای جدیدی به ذهنش خطور میکند و همین ایدههای نو، سرآغازی برای رشد، پیشرفت، تابآوری، تسلیم نشدن و دوام آوردن در برابر شکستهای پیاپی است.
ششمین کلید طلایی فردوسی:
🔑 پایبندی به اخلاق و ضرورت اخلاق برای موفقیت
این شاعر حماسهسرای یگانه، در یکی از اشعار شاهنامه، چند نکته را به مخاطب خود گوشزد میکند که از نگاه من، لازمهی تحقق اهداف هستند. این نکات، بیشتر از آنکه به کسب و کار مربوط شوند، نکات اخلاقی هستند و میتوانند زندگی شخصی هر آدمی را هم به باغی آباد و دلپذیر تبدیل کنند. در ادامه این نکات اخلاقی را از ابیات جناب فردوسی میآورم و سپس به توضیح آنها میپردازم:
« دل آرام دارید بر چار چیز / کزو خوبی و سودمندیست نیز
یکی بیم و آزرم و شرم خدای / که باشد تو را یاور و رهنمای
دگر داد دادن تن خویش را / نگه داشتن دامن خویش را
سه دیگر که پیدا کنی راستی / به دور افگنی کژی و کاستی
چهارم که از رای شاه جهان / نپیچی دلت آشکار و نهان»
فردوسی بزرگ در این پنج بیت، به ما چهار نکتهی اخلاقی میآموزد و بر این باور است که این نکات، از نظر مالی و مادی هم برای ما مفید و سودمند هستند.
اولین نکته، شرم داشتن از خداوند و پایمال نکردن حق بندگان است.
فردوسی بر این باور است که انسانهای پرهیزکار و باتقوا، از شرم خداوند، دست به خیلی از کارهای اشتباه نمیزنند و همین شرم و بیم، نجاتشان میدهد.
نکتهی دوم اخلاقی، پاکدامنی است که از نگاه این شاعر توانا، راهی برای موفقیت در زندگی و کسب و کار است.
یکی از دامهایی که در مسیر صاحبان کسب و کار و کارآفرینان، گسترده میشود، مسائل جنسی است که باید با تمام توان از آن بپرهیزند تا بتوانند جلوی سایر غرایز خود هم بایستند و زمینه را برای موفقیت خود فراهم کنند.
سومین نکتهی اخلاقی جناب فردوسی، صداقت و دوری از ناراستی است.
صداقت داشتن با خود و دیگران، باعث میشود که انسان، عیوب خودش را آشکارا ببیند و در پی اصلاح آنها روان شود. وقتی با خودمان صادق نباشیم، بهتدریج عیبهای خودمان را نمیبینیم و همین ناراستی باعث ایجاد چالشهای گوناگون در زندگی شخصی و کاریمان میشود.
نکتهی پایانی هم، ایجاد ارتباط عمیق و دوستانه با خداوند و پیروی از دستورات معنوی اوست.
او از ما میخواهد که انسانی نیکو و خیرخواه باشیم و با خودمان، سایر انسانها و او، از در دوستی وارد شویم. همین ارتباط عمیق با خداوند که مالک هستی است، زمینهساز آرامش و عبور از بحرانهای مالی و عاطفی است و سبب افزایش پشتکار، تسلیم نشدن و تحقق اهداف میشود.
برای تحقق اهداف، شخصیتی قدرتمند میخواهیم و نگرشی که اهل تسلیم شدن نباشد
در این مقاله کوشیدیم چند مورد از آموزههای گرانبها و ارزشمندی را در کنار هم مرور و بررسی کنیم که از فردوسی بزرگ برای ما و مردم جهان به یادگار مانده است.
با در نظر گرفتن این آموزهها میتوانیم شجاعت خود را برای رویارویی با شکستها و مشکلات افزایش دهیم، پشتکار را در وجود خود تقویت کنیم و با این شکیبایی و قابلیت تسلیم نشدن، اهداف خود را یکی پس از دیگری تحقق ببخشیم.
برای تحقق اهداف و تسلیم نشدن در برابر ناگواریها، تلخکامیها و فراز و فرودهای مسیر، نیاز به شخصیتی آگاه و قدرتمند داریم. همچنین باید نگرشی را در خود به وجود بیاوریم که اهل تسلیم و جا زدن نباشد. ما باید ابتدا بنشینیم و به درستی یا نادرستی مسیری که میخواهیم در آن قدم بگذاریم، فکر کنیم.
اگر به این نتیجه رسیدیم که قرار است در مسیر درستی گام برداریم، باید بیامان به پیش بتازیم و از مسیر منحرف نشویم. برای منحرف نشدن از مسیر، باید شخصیتی قدرتمند و توانا در خودمان پدید آوریم.
چندی پیش مقالهای درباره آموزههای عطار نیشابوری دربارهی خودشناسی و ساختن شخصیتی قدرتمند نوشتیم. در صورتی که شما هم میخواهید انگیزهی تسلیم نشدن و رفتار شجاعانه را بیاموزید، میتوانید مقالهی 7 درس عطار نیشابوری برای عزت نفس، خودشناسی و ساختن شخصیت قویتر را مطالعه کنید. علاوه بر این مطلب، مقالهای هم از آموزههای سعدی در مورد طرز فکر و نگرش آماده کردهایم که خواندن آن هم برایتان امیدبخش و انگیزهزا خواهد بود. مقالهی ۶ داستان باورنکردنی از گلستان سعدی که طرز فکرتان را زیرورو میکند، همان مقالهای است که چند آموزهی ناب از سعدی را در آن گرد آوردهایم.
شما برای افزایش انگیزه و جلوی از میل به تسلیم شدن و جا زدن چه میکنید؟
چگونه روحیهی مقاومت و جنگندگی را در خود زنده نگه میدارید؟ لطفاً راهکارها و عواملی که در هنگام شکست خوردن و ناامیدی از آنها یاری میگیرید را با ما و سایر همراهان مجموعهی سوخت جت در بخش دیدگاهها (زیر همین مقاله) با ما و سایر همراهان در میان بگذارید.


موضوعات
دستهبندی
محتوای رایگان
اشتراک توربو
فروشگاه
حساب کاربری