سه مرحلهی فوقالعاده ساده برای غلبه بر هر فکر منفی در چند ثانیه
آیا متوجه شدهاید که اغلب افکار منفی با این جمله شروع میشوند:«اگر فلان اتفاق بیفتد چه میشود؟».
هر فکری که پُر از اضطراب و نگرانی باشد افکار مضطرب دیگر را جذب میکند تا جایی که مارپیچی از نگرانی و اضطراب به وجود میآید.وقتی این اتفاق میافتد احتمالاً شما مدام به خودتان میگویید اگر فلان اتفاق بیفتد چه میشود…
تکرار«اگر فلان اتفاق بیفتد، چه میشود؟» چه نوع ذهنیتی را نشان میدهد؟
این ذهنیت هنگامی به وجود میآید که نگاه شما به آینده منفی باشد و معمولاً با پرسیدن این سؤال شروع میشود: «اگر فلان اتفاق بیفتد چه میشود؟».
فردی را در نظر بگیرید به عنوان «الف».
«الف» برای رفتن به سر کار چند دقیقه تأخیر کرده است. اولین فکری که به ذهنش میرسد موضوع جلسهای است که ساعت 9 باید در آن شرکت کند و از خودش بپرسد اگر نتوانم در این جلسه شرکت کنم چه خواهد شد؟
البته افکار منفی او به همین جا ختم نمیشود، افکار منفی دیگری هم با سرعت به ذهنش میرسند:
- اگر دیر وارد محل کارم شوم همه به من نگاه خواهند کرد؟
- اگر عصبی شوم، شُر شُر عرق بریزم و خجالت بکشم چه اتفاقی میافتد؟
- اگر رئیسم بفهمد که نمیتوانم اوضاع را کنترل کنم و اخراجم کند چه خواهد شد؟
جسم او به شکلهای مختلفی عکس العمل نشان میدهد. مثلاً: تپش قلب، تنگی نفس و…
همانطور که میبینید این ذهنیت باعث میشود که یک پیش بینی منفی به پیش بینی منفی دیگری منجر شود و این زنجیره ادامه پیدا میکند. این زنجیرهی منفی شدت پیدا میکند و باعث ایجاد اضطراب، از دست دادن کنترل و عوارض جسمی میشود.
» در مقابل این افکار منفی چه باید بکنیم؟
شما توانایی تغییر دادن افکارتان را دارید و مطالعات نشان دادهاند که تغییر افکار باعث تغییرات شیمیایی در مغز میشود و این تغییر شیمیایی به نوبهی خود عکس العمل جسم و ذهنتان را تحت تأثیر قرار میدهد.
به عبارت دیگر اگر طرز فکرتان را تغییر دهید کل وجودتان تغییر خواهد کرد!
در چهار مرحله میتوانید این ذهنیت منفی را تغییر دهید:
1 » شناخت:
یک عدد کاغذ یادداشت بردارید. هر وقت متوجه شدید که دارید با خودتان میگویید اگر فلان طور شود چه میشود، آن مورد را یادداشت کنید. نوشتن به شما کمک میکند جریان افکار منفی را کُند کرده و ماهیتشان را کاملاً تشخیص دهید. اگر وقتی را به نوشتن افکار منفیتان اختصاص ندهید، متوجه وجوشان نخواهید شد زیرا به این نوع فکر کردن عادت کردهاید.
با استفاده از تکنیک زیر میتوانید لایه به لایه افکار منفی را کنار زده و به هستهی اصلی باور منفیتان برسید.
نام این تکنیک«تکنیک پیازی است»، چرا؟ چون مثل پوست کندن لایههای پیاز است که سرانجام به مغز یا هستهی پیاز میرسید. وقتی از آرامش روحی کامل برخوردارید دفتر یادداشتتان را بردارید و صفحهای را که در آن اولین فکر منفی را یادداشت کردهاید باز کنید. پس از خواندن آن از خودتان سؤال کنید:
- اگر این اتفاق میافتاد چه میشد؟
- و بعد از اتفاق اول چه اتفاقی میافتاد؟
- بعد از اتفاق دوم چطور؟
به پرسیدن این سؤالها ادامه دهید
بعد از چند لایه به هستهی فکر منفیتان میرسید یعنی فکری که ترسهای شما در آن ریشه دارد. هستهی فکر منفی «الف» این است که او از اینکه نتواند خانوادهاش را تأمین کند میترسد زیرا در این صورت همسر و فرزندانش ناراحت خواهند شد و حتی ممکن است او را تنها بگذارند. این همان ترس واقعی اوست: ترس از این که اگر کسانی را که دوست دارد از خودش ناامید کند آنها دیگر او را در جمع خودشان نپذیرند، مورد بی مهری قرار بگیرند و تنها بماند.
«الف» برای از بین بردن این ذهنیت منفی باید آن را با فکر دیگری جایگزین کند. وقتی با هستهی اصلی ترسش مستقیماً برخورد کند دیگر به خاطر چند دقیقه دیر رسیدن نگران نخواهد شد.
در ضمن مقالهی هشت تکنیک خارقالعاده برای غلبه بر ترسها برای کسانی که منشا بیشتر افکار منفیشان ترس است میتواند بسیار مفید باشد
2 » جایگزینی:
وقتی که هستهی باور منفیتان را تشخیص دادید باور جدیدی را جایگزین آن کنید. باور منفیتان را به شکلی تغییر دهید که باعث راحتی حالتان شود و نشان دهندهی کاری باشد که میخواهید انجام دهید وقتی که خواستید طرز فکر جدیدی را جایگزین فکر منفیتان کنید حتماً باید جملهای که میسازید به زمان حال باشد و در آن از کلمهی «من» استفاده کنید.
مثلاً بگویید: من برای همیشه شغلم را حفظ خواهم کرد.
روی چیزهایی تمرکز کنید که میخواهید و روی چیزهایی که نمیخواهید تمرکز نکنید.
مثلاً «الف» میتواند از این جملهها به عنوان جایگزین باورهای قبلیاش استفاده کند:
من سزاوار دوست داشته شدن هستم حتی اگر رفتارم باعث نارضایتی اطرافیانم شود.
دیگران مرا به خاطر خودم دوست دارند نه میزان درآمدم.
من خانوادهام را دوست دارم و ما در کنار هم مشکلات زندگیمان را حل خواهیم کرد.
من مثل بقیه، آدم هستم و ممکن است هر چند وقت یک بار کسانی را که دوست دارم از خود برنجانم.
ولی با وجود عیب و ایرادهایی که دارم هنوز هم لیاقت دارم که آنها دوستم داشته باشند.
وقتی متوجه میشوید که گرفتار ذهنیت منفی شدهاید و مرتب از خودتان میپرسید: اگر فلان طور شود چه میشود، اجازه ندهید این فکرتان ادامه پیدا کند. اگر در ذهنتان کلمهی «نه» یا «توقف» را با حروفی درشت و قرمز رنگ تجسم کنید. تأثیر بیشتری خواهد داشتبا این کار جلوی افکار منفیتان را خواهید گرفت.
سپس بدون مکث همهی حواستان را متوجه فکر تازه و سالمتری کنید که میخواهید جایگزین فکر منفیتان شود.
3 » تقویت:
وقتی طرز فکر و باور جدیدتان را انتخاب کردید روزی چند بار آن را تقویت کنید. برای تقویت باور جدیدتان با احساسی شدیداً مثبت آن را تکرار کنید. حتی برای یک لحظه هم شده باور کنید که اعتقاد جدیدتان حقیقت دارد. به آن فکر کنید، آن را بلند بلند تکرار کنید، روی کاغذ یادداشت کنید.
حتی میتوانید وقتی در حال تکرار باور جدیدتان هستید صدای خودتان را ضبط کنید و هر شب قبل از خواب به آن گوش کنید. درست مثل سایر عادتها هر چه بیشتر تمرین کنید طرز فکر جدید سریعتر به بخشی از شخصیتتان تبدیل میشود و به آن عادت میکنید.
برای اینکه یک طرز فکر جدید را در زندگیتان بپذیرید باید وقت بگذارید و مرتب تمرین کنید ولی نتیجهای که به دست میآورد ارزش وقت گذاشتن و تمرین کردن را خواهد داشت. زیرا با این کار از افسردگی و عوارض جسمی ناشی از ذهنیت منفیتان رها میشوید و مهمتر اینکه نگاهتان به زندگی تغییر خواهد کرد.
در همین زمینه مقالههای بیشتری بخوانید:
خیلی خوب بود
عالی
نوشتن معجزه میکنه
بنظر من اگر ماانسانها قدرت نوشتن وتمرین وتکرار را درکش کنیم بجزخداوند دیگرنیازی به هیچ کس وهیچ چیز را نخواهیم داشت تازندگیمان را تغییر دهیم وآنطوری که میخواهیم برنامه ریزیش کنیم
عالی