پنج دشمنی که با حذف کردنشان هر تیمی را قدرتمندتر از همیشه میکنید – قسمت 1
کارهای بزرگ نه به دست یک نفر بلکه به دست یک تیم به ثمر میرسند. هیچ کس نمیتواند ادعا کند که بله! من خودم به تنهایی فلان محصول را اختراع کردم یا من خودم تک و تنها فلان استارتآپ را به راه انداختم. از قدیم و ندیم هم میگفتند که یک دست صدا ندارد. پس برای تجربه طعم موفقیتهای بزرگ باید تیمی از افراد کاردرست را در کنار هم جمع کنیم و با کمک آنها به هدفهای بزرگمان برسیم. در این میان، گاهی ماجرای تیمسازی ما آنطور که باید و شاید جواب نمیدهد. هر چقدر هم که قضیه را بالا و پایین میکنیم باز هم نمیتوانیم سر از کار این ماجرا در بیاوریم.
دشمن اول: خالی بودن جای اعتماد میان اعضای تیم
اعضای یک تیم، چیزی در مایههای انگشتان یک دست هستند که میخواهند انگشت به انگشت در کنار هم قرار بگیرند و جعبه سنگینی به اسم «هدف کسب و کارشان» را بلند کرده و آن را به جای درست و درمانی برسانند. وقتی انگشتهای دست به هم اعتماد نداشته باشند، سریال حدس و گمانهای کسب و کار سوز! شروع میشود:
- نکنه سنگینی کار رو انداخته رو دوش من و خودش داره ادا در میاره؟
- نکنه از نقطه ضعف من علیه خودم استفاده کنه؟
- نکنه بخواد زیرآب من رو بزنه؟
- نکنه تقصیرها رو بندازه گردن من؟
- و …
این فهرست، تمامی ندارد. چون همیشه میتوان با اندکی تفکر و بد نگاه کردن به ماجرا بر تعداد آن اضافه کرد. شاید بپرسید: «چرا اعتماد کردن در میان اعضای تیم، موضوع مهمی است؟ مگر قرار نیست هر کسی سرش گرم کار خودش باشد؟ پس چرا من باید به همکارم اعتماد کنم؟» در پاسخ باید بگویم که چون، همه شما در قالب یک تیم به دنبال رسیدن به یک هدف مشترک هستید.
اگر اعتمادی در میان شما و همکارانتان وجود نداشته باشد، هیچکس قدمی برای بهتر شدن وضعیت کار تیمی برنمیدارد چون یکی از سادهترین سناریوهایی که پیش چشمانشان قدمرو میرود، گذاشته شدن این پیروزی به حساب دیگران است. ا
وقتی در یک تیم، خبری از اعتماد نباشد:
- هیچکس در مورد نقطه ضعفهای کاریاش حرفی نمیزند. بنابراین، راهی برای پیشرفت و برطرف شدن آنها باز نمیشود
- هیچکس زیر بار اشتباههای خود نمیرود. چون فکر میکند با این کار گزک به دست دیگران میدهد
- همه اعضای تیم، تودار هستند و هیچکدام جرات نمیکنند در مورد خواستهها، آرزوها یا اهدافشان با بقیه حرف بزنند. چون فکر میکنند یا مسخره میگردند یا ایدههایشان ربوده میشوند!
راه چاره چیست؟
یک فروشگاه را در نظر بگیرید. هدف اصلی هر فروشگاهی، رسیدن به حد نصاب فروش ماهانه و حتی شکستن این رکورد است. وقتی یک مدیر به اندازه کافی روی شرایط فروشگاهش تسلط ندارد، فکری به حال استراتژی فروشش نکرده است و کُمیت مدیریتش از صد جا میلنگد، برای جبران این ماجرا یک مسابقه فروش را میان اعضای تیمش به راه میاندازد.
او با این کار، افرادی که همکار و کمک حال هم هستند را به رقیبانی جدی و قَدَر قدرت برای یکدیگر تبدیل میکند. خودتان را جای یکی از اعضای این تیم بگذارید.
وقتی بدانید که همکارتان میتواند با چند فروش بیشتر، دو برابر شما حقوق بگیرد آیا به او اعتماد میکنید و از راه و روشهای جدید فروش برایش حرف میزنید؟ اگر در آن لحظه هوش و حواستان سر جایش باشد، صد سال سیاه هم این کار را نمیکنید!
پس، اولین و آخرین کسی که میتواند بذر اعتماد کردن را در یک مجموعه برویاند، مدیر آن تیم است. تنها پس از این ماجرا است که اعضای تیم میتوانند همچون طبیعت که بدون دخالت انسان، خودش را ترمیم میکند، مسیری برای برقراری ارتباطهایی سازنده میان خودشان بسازند.
قانون نانوشته تیمسازی ; اگر با دیدن شرکتهای بزرگ غبطه میخورید این پادکست رو حتما با دقت گوش کنید !
دشمن دوم: ترس از زدن ساز مخالف
[bs-quote quote=”اگر قوت قلب مردم خود را از آنها سلب کنی، دیگر هرگز نمیتوانی احترام و اعتماد آنها را به دست آوری.” style=”style-7″ align=”left” author_name=”آبراهام لینکلن” author_avatar=”https://sookhtejet.com/wp-content/uploads/2019/12/آبراهام-لینکلن.jpg”][/bs-quote]وقتی در مورد کار تیمی حرف میزنیم، ناخواسته پای انسانهایی را وسط میکشیم که با وجود تفاوتهای زیادی که دارند سعی میکنند در کنار هم به یک هدف مشترک برسند. در این میان، طبیعیترین ماجرایی که ممکن است با آن روبهرو شویم، شنیدن نظرهای متفاوت و حتی مخالف است.
اگر بستر کار تیمی – یعنی شرکت یا حال و هوای تیم – به گونهای باشد که کسی جرات نکند نظر مخالف خود را در چهارچوب اخلاق و اعتماد به گوش دیگران برساند، رفتهرفته باید فاتحه این کار تیمی را خواند. چون در آن صورت:
- افراد تیم یاد میگیرند که نظراتشان را برای خودشان نگه دارند. در آن صورت، دیگر کسی علاقهای به مطرح کردن ایدههای جدید و خلاقانه نخواهد داشت
- برگزاری جلسه چیزی شبیه به برگزاری مراسم ختم خواهد شد. چون اعضای تیم به اجبار در آن حضور خواهد یافت و تمام مدت جلسه، چهار چشمی مراقب خواهند بود تا با زدن حرفی اشتباه، خودشان را به دردسر نیندازند
- به دیگران اجازه نمیدهند که در مورد نظر آنها حدس و گمان بزنند و راهی به سوی ذهن آنها پیدا کنند
- گوشه و کنایه زدن جای حرفهای رک و راست، محترمانه و حرفهای را میگیرد
- بحث در مورد کارها و پروژهها به جای مطرح شدن علنی در جلسه کار به صحبتهای خصوصی تبدیل میشود که پس از جلسه میان اعضا و مدیر رد و بدل میشوند
- مسیر شفاف کاری به مسیری غیر شفاف تبدیل میشود
یک مدیر چگونه میتواند ترس از بیان ایدههای مخالف را در تیمش بخشکاند؟
پرسش به جایی بود. چون باز هم انگشت اتهامها به سمت مدیر تیم نشانه میرود. به احتمال زیاد، افراد تیم او از ابتدا چنین رویهای را در پیش نگرفته بودند؛ اما در اثر تجربهای که خودشان از سر گذراندند یا دیگران به آن گرفتار شدند، مُهر خاموشی بر لبانشان زدند تا به قول معروف با زبان سرخشان، سر سبز خود را بر باد ندهند!
مدیر تیم میتواند با عوض کردن سیاستهای کاری و اعلام آن به اعضای گروه به شکلی عملی این ماجرا را تغییر دهد. البته نمیتوان امیدوار بود که فقط با گفتن اینکه: «دوستان! ما از این به بعد، حرفها و ایدههای جدید شما را میشنویم؛ حتی اگر ساز مخالف باشند!» موج بیاعتمادی و هراس عمیقی که از حرف زدن در دل اعضای تیم ایجاد شده است را بر طرف کرد.
مدیر چنین تیمی راه درازی را باید هموار کند. او باید در عمل از کسانی که شجاعت به خرج میدهند و نظر خود را بیان میکنند قدردانی کند و رفتاری مناسب با صداهای مخالف داشته باشد.
این را هم بگوییم که معمولا در تیمهای بزرگ، این اعتماد به مدیری که سابقه ذهنی بدی پیش اعضای تیم دارد، خیلی سخت ترمیم میشود و ماجرا تنها هنگامی تغییر میکند که یک مدیر جدید، رهبری گروه را بر عهده بگیرد.
بنابراین، بهترین و عاقلانهترین کار این است که از همان ابتدا، حال و هوای کار تیمی را از خفقان دور نگه داریم تا اعضای تیم بتوانند در هوای پر از اکسیژن تیمشان، ایدهها، نظرها و راهکارهایی خلاقانه را به نمایش بگذارند.
هنوز کار ما با سه عامل دیگر، باقی مانده است. لطفا برای مطالعه ادامه این مقاله، پیگیر قسمت بعد باشید. تا آن زمان از تجربه خودتان برایمان بگویید.
آیا شما در تیمی کار کردهاید که با این دو مشکل یعنی «بیاعتمادی میان اعضای تیم» و «سرکوب کردن صداهای مخالف» دست و پنجه نرم کند؟ لطفا تجربه خودتان را با ما به اشتراک بگذارید.
مقاله ای بسیار جذاب و مفید بود ، جمله ها واقعا خوب بودن و باعث میشد عمق مطلب به جان مخاطب بشیند
اگر با کسی شراکت دارید یا تیم ساختهاند سعی کنید بدون هیچ چشم داشتی تا پنج سال فقط تلاش کنید و به غیر از تلاش به هیچ چیزی فکر نکنید بعد از پنج سال متوجه خواهید شد کار درست در مدار پیشرفت قرارگرفته و فقط باید هوشمندانه مدیریت شود