چطور فریب حقه های ذهنی را نخوریم؟ 8 حقه ای که مغز برای فریب دادن ما استفاده میکند

چطور فریب حقه های ذهنی را نخوریم؟
8 حقه ای که مغز برای فریب دادن ما استفاده میکند

اکثر مردم تصور میکنند دلیل واقعی واکنش ها و باورهایشان را میدانند. آنها تصور میکنند کارهایی که انجام میدهند باعث تحقق اهداف کوتاه مدت یا بلند مدت شان میشود، تصور میکنند باورها و تفکراتشان را با توجه به شواهد و مدارک موجود اتخاذ کردند… اما متاسفانه هرآنچه را تصور میکنید میدانید، چیزی جزء حقه های روانشناسی ذهن برای فریب دادن شما نیست.

بله، مغز شما، بزرگترین دروغگویی است که در زندگیتان خواهید شناخت.
تمام اعمال و افکار شما، تنها نتیجه راحت ترین راه برای کمتر فکر کردن اتخاذ شده اند. اغلب اوقات کمتر به دلایل منطقی و واقعی رفتار و افکارمان توجه میکنیم. دلایلی که از اعماق وجود ضمیرناخودآگاه ما وجود دارد…

شما در این سری مقالات 8 حقیقت محض از حقه های ذهن را خواهید خواند. شاید این حقایق برای شما شگفت انگیز، گیج کننده و یا باورنکردنی برسند، اما واقعیت این است که هر روز با آنها سر و کار دارید. پس شناخت آنها میتواند به شما کمک کند بهتر تصمیم بگیرید، بهتر عمل کنید و نتایج بهتری بدست آورید.

هرکدام از8 حقه کاملا شرح داده شده، برای هرکدام مثالی زده شده، تحقیقاتی که از آن نتیجه گرفته شده را نیز برای هر حقه به تفصیل شرح داده شده و برای هر حقه، راه مقابله و گریزی از دام ذهنی نیز آموزش داده شده.

شما بعد از خواندن این مقاله، دیدگاهتان نسبت به فعالیت مغزتان تغییر خواهد کرد، زیرا فعالیت آنرا شناختید و خواهید توانست بهتر و به نفع خودتان از آن استفاده کنید.

8 حقه ی روانشناسی ذهن :

1. شما تمایل بیشتری به دوست داشتن چیزی دارید که پول بیشتری بابت آن پرداخت کرده اید

فرض کنید شما و دوستتان تصمیم گرفتید جمعه شب به شهر بازی بروید، شما 100 هزار خرج کردید و دوستتان با یک بن تخفیف تنها 50 هزار خرج کرده، هنگام برگشت از شهر بازی، به نظر شما کدام یک از شما بیشتر از تفریح و شهربازی لذت برده؟ بله، شما.

دلیل این امر پدیده روانشناسی ای به نام “اختلالات شناختی” است.
برای کشف این پدیده تحقیقات جالبی صورت گرفت :
به دو گروه از دانشجویان، که هر گروه شامل 10 نفر میشده، تک تک وارد اتاقی میشده اند و به آنها وظیفه سختی داده میشده تا انجام دهند (مانند پاک کردن زمین، رنگ کردن تخته سیاه و …)، بعد از انجام آن، به دسته اول از دانشجویان 1$ پول داده میشده و به آنها گفته میشده هنگام بیرون رفتن به نفر بعد بگویند کار خوشایندی بود و به دسته دوم 20$ داده میشده و آنها را نیز به چنین کاری تشویق میکرده اند.

نتایج فوق العاده جالبی بدست آمد.
دسته اول که 1$ دریافت کرده بودند، تصور کرده بودند ارزش کاری که انجام داده بودند 1$ بود و به نفر بعدی چنین گفته بودند “کار خسته کننده ای بود اما جالب بود”

دسته دوم که 20$ دریافت کرده بودند، تصور کرده بودند ارزش کارش که انجام داده بودند 20$ بود و به نفر بعدی چنین گفته بودند “کار کمی خسته کننده بود… اما فوق العاده جالب بود خیلی خوش گذشت.”

افرادی که 1$ دریافت کرده بودند، توانست به راحتی از دام اختلالات شناختی بگریزند؛ واقع بین تر باشند. اما گروه دوم، کاملا خودشان را قانع کرده بودند که کار جالبی انجام داده بودند و ارزشش را داشت.

به همین منظور است که شرکت های بزرگ برای بعضی از محصولات خود قیمت های نجومی تعیین میکنند. زیرا مشتری ،بعد از خرید، حتی بهتر از فروشنده ،خود را قانع میکند که کالایی که خریده ارزشش را داشته.

عضویت و مشاهده کاملورود برای اعضا

اطلاعات خود را جهت ثبت نام وارد کنید:

اشتراک خود را انتخاب کنید:

• یـک سالـه / 365 هزار تومان /

وارد به حساب کاربری تان شوید اگر قبلا حساب کاربری ساختید.

Apply معتبر نامعتبر

بازگشت