۴ حقهی جالب ذهنی برای تبدیل کردن هر ذهن منفیبافی به موتور مثبتاندیشی
واقعیت این است که شما همیشه با افکاری منفی سرو کار خواهید داشت و نمیتوانید صرفاً با اتکا به قدرت اراده بر یک سیر تکاملی چند میلیون ساله پیروز شوید. همانطور که دکتر راس هریس میگوید:
با این حال میتوانید این رنج را با رفتاری فعالانهتر و کنترل آنچه به ذهنتان خطور میکند، مدیریت کنید. به وجود آوردن وقفه در تفکر منفی، فقط به بخشی از فرآیند باز پس گیری مغز و یادگیری جدا ماندن از افکار منفی است. ذهن از خلأ متنفر است. پس باید این خلأ را با افکار سازنده پُر کنید تا ذهنتان دوباره سراغ الگوهای قدیمی فکری نرود.
به چهار روش برای انجام این کار توجه کنید.
1 » فکرتان را به چالش بکشید و جایگزینش کنید
شاید توجه کرده باشید که خیلی از افکارتان به شدت اغراق شده هستند. آنها واقعیت ندارند یا حداقل، تمام واقعیت نیستند. شاید فکر کنید:«من یک بازندهام، هیچ وقت نمیتوانم کاری را درست انجام دهم:. در آن لحظه قطعاً احساسی مثل احساس یک بازنده دارید، ولی اگر آن فکر را بررسی کنید، متوجه میشوید که کاملاً حقیقت ندارد؛ چون شما کارهای زیادی را هم به خوبی انجام دادهاید و در خیلی از شرایط موفق بودهاید.
به جای این که به فکر«یا این یا هیچی»تان پر و بال بدهید، سعی کنید هر بار که این افکار را داشتید، به چالششان بکشید. این یعنی مثالی ملموس برای خودتان بیاورید که مخالفت فکری باشد که به ذهنتان خطور کرده است و یک اتفاق مثبت یا موفقیتی را که در گذشته به دست آوردهاید، به خودتان یادآوری کنید.
مثلاً فرض میکنیم شما نویسندهای هستید که انتقاداتی در مورد کتاب اخیرتان مطرح شده است. اولین فکری که به ذهنتان میرسد، شاید این باشد: «من نویسندهی افتضاحی هستم. همه از نوشتههایم متنفرند» ولی اگر وقت بگذارید و کل نظرات را به صورت کامل بخوانید، متوجه خواهید شد که اغلب خوانندگان کتابتان، به آن علاقه داشتهاند.
شاید اوایل، یادآوری چیزهای مثبت، کار عجیبی باشد، ولی در نهایت، خودتان را عادت میدهید که چرخهی افکار منفی را قطع کنید. این عادت، کمکتان میکند تا واقعیت زندگیتان را در دست بگیرید و جلوی جریان پایانناپذیر افکار مخرب، مانعی بگذارید.
2 » پذیرفتن را تمرین کنید
سؤالی که شاید داشته باشید این است که«در مورد آن دسته از افکار منفی که واقعیت دارند، چه کار کنیم؟» در واقع، وقتی دلیلی منطقی برای داشتن افکار منفی داریم، چه کاری از ما ساخته است؟
واقعیت این است که زمانهایی پیش خواهد آمد که احساس میکنید حفظ نگرش مثبتتان کار سختی است. با این حال این هم واقعیت دارد که افکار و احساسات مربوط به این موقعیتهای چالش برانگیز، اغلب شدیدتر از خود آن موقعیت هستند.
شما نمیتوانید در دوران سختی به صورت کامل، افکار مشوشتان را ریشه کن کنید؛ ولی میتوانید از طریق پذیرش، شدتشان را کم کنید. وقتی با واقعیت یک شرایط بد، کلنجار بروید، لایهی دیگری از درد و رنج را به ضمیر ناخودآگاهتان اضافه میکنید. از طریق نگرانی و احساس گناه نمیتوانید راه حلی بچینید. در عوض باید ذهنی صاف و فکری آرام داشته باشید.
وقتی خودتان را در حال کلنجار رفتن با افکار و اندیشههایتان میبینید، یک لحظه صبر کنید و فقط بگویید:«من این موقعیت پیش آمده را میپذیرم:. یک نفس عمیق بکشید (تکنیک تنفس بینظیر روزانه را از اینجا بخوانید) و سعی کنید وقفهای در جنگ ذهنیتان با آن مسأله به وجود آورید. وقتی کم کم مشکل پیش رو را میپذیرید، میتوانید…
- راهکارهایی برای بهبود یا برطرف کردن مسأله، مشخص کنید.
- حین تحمل کردن آن مسأله، روشهایی برای پشتیبانی و حمایت پیدا کنید.
پذیرش و قبول کردن یک موقعیت به معنی دوری کردن از آن نیست؛ به این معناست که کورکورانه با آن شرایط نمیجنگید و برای فرار از آن به هر چیزی متوسل نمیشوید. خودتان را در شرایطی ذهنی قرار میدهید که به شما اجازه میدهد راهکاری درست و مفید در پیش بگیرید.
3 » انجام عملی درست و منطقی
تفکر پیش از حد معمولاً کار بی فایدهای است، پس چرا آن انرژی را صرف فکر در مورد یک راهکار درست نکنیم؟
وقتی فکرتان به هم ریخته است، یک کار مثبت انجام دهید که شما را از افکار منفیتان دور کند. هر کاری که به کمی فعالیت ذهنی و تمرکز احتیاج داشته باشد، خوب است! ولی پیشنهاد میکنیم کارهایی منطقی انجام دهید که روی ارزشها، اهداف و اولویتهایتان متمرکز شده باشند.
یک روش سریع برای انجام این کار این است که اهدافتان را مشخص کنید؛ در واقع، یکی از اولین فعالیتهای منطقی که میتوانید در پیش بگیرید این است که ارزشها و اولویتهایتان را برای سال بعد مشخص کنید.
بعضی از ایدههای دیگری که میتوانید امتحانش کنید، اینها هستند:
- نوشتن
- تمرین ساز
- ساختن کاردستی
- نقاشی یا طراحی
- تلاش برای حل یک مسألهی پیچیده
- درس خواندن
- حفظ کردن یک چیز
- تمرین کردن سخنرانی
- طراحی چیزی از اول
تمام این فعالیتها به تمرکز و سطحی از چالش ذهنی احتیاج دارند که کمکتان میکنند از تفکر بیش از حد یا نگرانی دور شوید.
4 » ساعتی را برای فکر کردن به نگرانیها بگذارید:
شما نمیتوانید کلاً عادت فکر کردن به مسائل نگران کننده را از بین ببرید. زمانهایی وجود خواهد داشت که سیلی از افکار نگران کننده به ذهنتان خطور خواهند کرد و هیچ چیز نمیتواند حواستان را از آن پرت کند.
ولی حتی در طول این اوقات هم لزومی ندارد غرق این افکار شوید. میتوانید زمان فکر کردن به این مسائل را محدود کنید تا آنقدر غرق نشوید که دیگر نشود نجاتتان داد.
تایمری به مدت 10 تا 15 دقیقه بگذارید و به خودتان اجازه دهید تا به هر چیزی که وارد ذهنتان میشود، فکر کنید. به همهشان فکر کنید. از این زمان استفاده کنید و تمام احساسات و افکارتان را بیرون بریزید.
در واقع شاید حتی در طول این «زمان فکر کردن به مسائل نگران کننده» بخواهید افکارتان را در دفترچهی خاطراتتان بنویسید. نوشتن با دست، کمکتان میکند تا افکارتان را پردازش کنید و در اغلب مواقع، راه حل خلاقانهای برای مشکلتان پیدا کنید.
وقتی تایمرتان زنگ خورد، بلند شوید و کاری انجام دهید(از جمله کارهایی که در استراتژی قبلی معرفی شدند) تا حواستان از نگرانیها پرت شود. اگر متوجه شدید روزی یک بار فکر کردن به مسائل نگران کننده کافی نیست، یک بار صبح و یک بار عصر این کار را انجام دهید، مدت زمان هر جلسهی فکری که تمام شد، به خودتان یادآوری کنید که برای فکر کردن مجدد در آن مورد، باید تا جلسهی بعدی صبر کنید.
خودتان خواهید فهمید که کدام یک از این تمرینها برای شما و افکاری که اغلب، ذهنتان را به هم میریزند، بهترین نتیجه را دارد و اگر دیدید باز هم به رویهی سابق برگشتید، ناامید نشوید. باید هر رفتار جدیدی را به صورت مرتب تمرین کنید تا موقعی برسد که آن را به صورت خودکار انجام دهید. شما میتوانید به ذهن آرام دست پیدا کنید کافی است بخواهید و تمرین کنید.
در همین زمینه توصیه میکنیم مقالههای زیر را هم بخوانید:
* ابتدا اهداف را بشناسید و سپس تا زمان در آغوش گرفتن موفقیت، با حفظ قابلیت انعطاف پذري آن را دنبال كنید. رفتار آدمي تحت كنترل دو نیرو است، به عبارت دیگر دو نیروي كششي ما را در مسیر زندگي به جلو یا عقب ميبرند:فرار از ناراحتي و اشتیاق رسیدن به خوشی. این دو نیرو عامل اصلي حركت هر بشري در این دنیاست اگر كاري نميكنیم به این دلیل است كه تصور ميكنیم شروع تلاش، ناخوشایندتر از انجام ندادن است، به عبارت دیگر معتقدیم با بیكار نشستن، درد و ناراحت كمتري به سراغمان خواهد آمد شاید بگویید: » نه ، این طور نیست من ميدانم اگر این كار را شروع یا تكمیل كنم از خوشي حاصل از موفقیت در آن بهره مند خواهم شد«بله، مسلماً اما در ناخودآگاه شما ثبت شده است براي این كه كاري را انجام دهید، باید ناراحتي زیادي تحمل كنید و اكنون، این ناراحتي براي شما به مراتب ملموستر است. در حالیكه شاید خوشي ناشي از موفقیت هیچ گاه به حقیقت نپیوندد این طور نیست؟ میل به خوشي و فرار از ناراحتي مكانیسمي طبیعي است كه تنها در كنترل مغز قرار دارد هر گاه بخواهید كاري انجام دهید كه معتقدید درد و ناراحتي به دنبال خواهد داشت مغز سر در گم ميشود و نميتواند سر سوزني به شما كمك كند تنها چیزي كه از این تلاش به دست ميآورید یاس و ناامیدي است. خوب پس چه باید كرد؟ همه ميدانیم جهت ایجاد یك تغییر مهم در زندگي نباید وقت را تلف كردبنابر این تنها یك راه باقي است براي ایجاد تغییرات دائمي باید حتماً نحوهي شكل گیري احساس لذت و ناراحتي را تغییر داد .
سلام خانم فراهانی ، ممنون از مقاله هایی که مینویسید ، ولی لطفا از تعداد مقاله ها کم و به کیفیت محتوی اضافه کنید ، اقای قادر پور معمولا محتوی های با کیفیتی تولید میکنند ، شاید حوضه ای که شما تحقیق میکنید باعث همچین اتفاقی شده ، به هر حال مقاله های شما برام یک چیز روتین شده و جذابیت قبلی رو ندارند