ماجرای والت دیزنی و حفظ انگیزه و نجات از شکستهای زندگی
زندگی فقیرانه و پر از شکست و ناملایمات والت دیزنی
در سال 1964 در اولین نمایش مری پاپینز والت دیزنی به اوج حرفه خود رسید.
فقط در سال 1966 یعنی یک سال بعد مرگ والت دیزنی، 240 میلیون نفر یک فیلم دیزنی را تماشا کردند.، و هر هفته بیش از 100 میلیون نفر یک برنامه تلویزیونی دیزنی را تماشا میکردند، 80 میلیون نفر کتاب دیزنی را خوانند و 80 میلیون نفر دیگر کالاهای دیزنی را خریداری کردند و حدود 7 میلیون نفر از دیزنیلند بازدید کردند.
والت دیزنی در طول حیات خود پیشگام صنعت انیمیشن بود و با پارک دیزنیلند نوع تفریحات آمریکایی را تغییر داد، فیلم سینمایی را به تلویزیون معرفی کرد و اولین شرکت چندرسانهای مدرن را ساخت.
تا به امروز؛ رکورد بیشترین جایزه اسکار به دیزنی تعلق دارد:
22 جایزه اسکار در مجموع.
با این حال؛ بزرگترین میراث او تاثیری ست که بر فرهنگ گذاشت: هیچ شخصیتی به اندازه والت دیزنی فرهنگ عامه آمریکا را شکل نداده است.
دیزنی شخصیتهای نمادینی را خلق کرد که دوران کودکی چندین نسل را رقم زد. شخصیتهایی مثل میکیموس، سفید برفی و هفت کوتوله، پینوکیو، فانتزیا، دامبو، سیندرلا و بامبی.
اما دیزنی قبل از اینکه به چنین موفقیتهایی برسد و فیلمهای افسانهای مثل «زندگی خوب و خوشِ ابدی» را بسازد، زندگیای داشت که چندان ویژه نبود.
زندگی فقیرانه و پر از شکست و ناملایمات
کودکی دزدیده شده
دیزنی در سن 9 سالگی هفت روزِ هفته را برای روزنامه پدرش کار میکرد و روزنامهها رو به دست مردم میرساند.
برخلاف سایر بچههای هم سن و سالش، دیزنی هر روز ساعت 3:30 صبح از خواب بیدار میشد و قبل از رفتن به مدرسه روزنامهها را به در خانه مردم میبرد و به آنها تحویل میداد. بعد از مدرسه هم مستقیم به سرکار میرفت.
کارش در زمستانها به شدت طاقتفرسا میشد اغلب اوقات خوابش میبرد و برای گرمای بیشتر توی یک کیسه روزنامه در خودش جمع میشد . با نورِ خورشید بیدار میشد و با عجله به دنبال اتمام کارش میرفت.
برای اینکه نخم به زخمتان بپاشیم باید اضافه کنیم که والت هیچ پولی برای خودش دریافت نمیکرد. زیرا پدرش الیاس تمام پولی که والت دیزنی درمیآورد را برای خود برمیداشت.
دیزنی این روال خستهکننده و جانفرسا را شش سال ادامه داد.
در زندگینامه والت دیزنی، نیل گابلرِ مورخ به مصاحبهای اشاره میکند که در آن والت دیزنی گفت:
«من همیشه کار میکردم
و هرگز زمانی برای بازی نداشتم.»
درحالیکه بقیه بچههای عادی اوقات فراغتشان را صرف ورزش و بازی با همسن و سالهایشان میکردند، تنها دلخوشی دیزنی این بود که وقتی روزنامهها را به مردم تحویل میدهد، اسباببازیهایی که در ایوان خانهها بود را تماشا کند.
و از همه بدتر اینکه والت با پدرش الیاس رابطه چندان خوبی نداشت.
الیاس دیزنی مردی سختگیر و سرد بود. اصلا اهل تفریح نبود و به خودش افتخار میکرد که اقتدار خودش را به عنوان رئیس خانه و خانواده به فرزندانش تحمیل میکند.
مهمتر از همه؛ خلقوخوی الیاس دیزنی مانند آتشفشان بود و با بزرگتر شدن والت و شکستهای پیدرپی الیاس در کسب و کارهای مختلف، والت هدف اصلی عصبانیت الیاس و کتکهای او شد.
کودکی والت دیزنی به قدری درناک بود که بعد از گذشت 40 سال او باز هم کابوس این را میدید که نتوانسته روزنامهها را به مشتریان تحویل دهد و پدرش با عصبانیت منتظر گزارش کار او بود.
و بعدها در زندگی، رابطه والت با پدرش به قدری شکرآب شده بود که والت حاضر نشد از سفر کاریاش زودتر برگردد و به مراسم خاکسپاری پدرش برسد.
با این همه؛ والت دیزنی علیرغم کودکی سختی که داشت، همچنان به رویای خود برای ساخت یک شرکت کارتون و انیمیشن پایبند ماند.
شکستهای پیدرپی
در اوایل سال 1921، دیزنی اولین شرکت خود به نام استدیو Laugh-O-Gram را ساخت و برای ساخت 6 انیمیشن قرارداد بست.
با این حال؛ کمی بعد کسبوکارش پول کافی برای سرپا ماندن را نداشت و دیزنی سعی کرد شرکتش را از طریق ساخت انیمیشن آلیس در سرزمین عجایب نجات دهد. یک فیلم انمیمشنی کوتاه که رفتارهای انسانی در قالب انیمیشن به تصویر میکشد.
دیزنی شبها کف استدیو میخوابید، در ایستگاه قطار دوش میگرفت و شام و ناهارش کنسرو لوبیا بود. اما باز هم علیرغم همه تلاشهایش ورشکست شد و دیزنی به زندگی فقیرانه خودش برگشت.
دیزنی دلشکسته و خسته بود. از اینکه دوستانش، خانوادهاش و سرمایهگذارانی که به او اعتماد کرده بودند را نامید کرده بود، شرمسار بود.
او قسم خورد که جبران کند و به هالیوود سفر که کارگردان شود.
او چند ماه دنبال کار گشت اما سرانجام شکستش را پذیرفت. این یکی هم ضربه سنگینی به اعتماد به نفسش وارد کرد. یک شکست دیگر به رزومهاش اضافه شده بود.
به نظر میرسید که نفرین زندگی ناکام پدرش، در زندگی والت در حال تکرار بود.
با این حال؛ دیزنی حاضر نشد تسلیم شود. او دوباره سرپا شد و یک بار دیگر با توزیعکنندگان فیلم تماس گرفت تا انیمیشنش را به نمایش بگذارد: آلیس در سرزمین عجایب.
این بار بخت با او یار بود.
مارگرت وینکلر توزیعکنند فیلم در نیویورک به دیزنی بازگشت و برای 6 فیلم کمدی آلیس، 1500 دلار پیشنهاد داد. استقبال از این انیمیشن خوب بود و توزیعکننده انیمیشنهای بیشتری سفارش داد.
اندکی بعد، دیزنی و برادرش روی، استدیو برادران دیزنی را تاسیس کردند که بعدها به شرکت والت دیزنی تبدیل شد.
بقیه داستان را حتما میدانید شرکت دیزنی در تاریخ ثبت شد.
داستان زندگی والت دیزنی نمونهای الهامبخش از کسی ست که در شرایطی نه چندان ایدهآل بزرگ شد، با شکستها و ناملایمات زیادی رو به رو شد با این حال به موفقیتهای خارقالعادهای رسید.
ما اینجا برای شما 5 درسی که میتوانید از والت دیزنی بگیرید را برایتان آمده کردهایم تا انگیزهتان را حفظ کنید و بعد از هر شکست بتوانید باز هم به زندگی برگردید.
5 درس برای حفظ انگیزه و برگشتن به زندگی، بعد از هر شکست
1. به ندای قلبتان گوش دهید
مسیر موفقیت به خودی خود سخت هست. اما وقتی مسیر، چیزی نباشد که از آن لذت ببرید، سختتر هم میشود.
اغلب ما سعی میکنیم انرژی و انگیزهمان را صرف هدفی کنیم که خودمان در اعماق قلبمان میدانیم چیزی نیست که واقعا آن را بخواهیم و بعد وقتی مصیب سر میرسد انگیزهمان را از دست میدهیم و جا میزنیم.
برخلاف بسیاری از مردمِ آن زمان، دیزنی کار در کارخانه پدرش را ادامه داد و بعد به ندای قلبش گوش داد تا رویا حرفهای خود در انیمیشن را دنبال کند. باوجود اینکه صنعت جدیدی بود به اندازه امروز سودآوری نداشت.
پدرش اغلب رویاهای او را دست میانداخت و میگفت که هرگز موفق نمیشود. اما والت نهتنها اجازه نداد که این حرفها نظرش را عوض کند، بلکه حتی او را بیشتر پیش برد تا جایی که هربار که با شکست مواجه میشد، میتوانست به عقب برگردد و راه خودش را ادامه دهد.
و از اهدافی که با روحیاتتان سازگاری ندارد، دست بکشید.
-
قدردان هر شکست باشید و به راه خود ادامه دهید.
«تمام ناملایماتی که در زندگی داشتهام، همه مشکلات و موانعم مرا قویتر کردهاند.. ممکن است همان موقع متوجه این موضوع نشوید. اما بعدها متوجه میشوید که لگدی که به دندانتان خورده، بهترین اتفاقی بوده که برایتان افتاده.»
والت دیزنی – خالق کمپانی دیزنی و برنده 22 جایزه اسکار
ما در دنیایی زندگی میکنیم که دیوانه موفقیت است و مدام راز موفقیت آدمهای موفق را به ما یادآوری میکند.
ما هر کاری از دستمان برمیآید را انجام میدهیم که در کار و در زندگی شکست نخوریم. با این همه؛ پشت داستانِ زندگی هر آدم موفقی کوهی از شکستها نهفته است.
دیزنی به جای اینکه از شکست فرار کند، به سمت آن دوید و ناملایمات را که دشمن او بودند، با خود متحد کرد!
او خود را بخاطر اشتباهاتش بخشید و از هر شکستش درس گرفت و شکستش را به پلی برای موفقیت تبدیل کرد.
«ما زیاد به عقب نگاه نمیکنیم و حرکت رو به جلو را ادامه میدهیم،
درهای جدیدی را باز میکنیم و کارهای جدیدی انجام میدهیم
زیرا کنجکاویم.. کنجکاوی ما را به جلو هدایت میکند.»
-
تمام وجودتان را پای کار بگذارید:
در بازی پوکر؛ وقتی میگویند یکی از بازیکنان همهچیزش را وارد بازی میکند یعنی آن بازیکن همه پولش را وسط گذاشته و آماده از دست دادن همهچیز است.
به همین ترتیب؛ دیزنی هم ریسک کرد و برای رسیدن به رویاهایش همه زندگیاش را ریسک کرد.
در یکی از مصاحبههایش دیزنی گفته بود:
«انسان باید هرچه زودتر اهداف خود را تعیین کند و تمام انرژی و استعدادش را صرف رسیدن به آن هدف کند. یا با تلاش کافی به هدفش میرسد و یا چیزی را مییابد که حتی از هدفش هم مفیدتر و بهتر است. با همه اینها، چه به نتیجه برسد و چه نرسد، این مسیر به او حس زندگی میدهد.»
وقتی برای فردای روزِ شکست برنامهای داشته باشیم، نصفه نیمه تلاش میکنیم و راحت جا میزنیم. اما وقتی با همه وجود وارد میدان میشویم، راه دیگری نداریم و غریزه بقا ما به کار میفتد و دنبال اهدافمان میرویم.
اگر به فردای روزِ شکست فکر میکنید
و برای آن آمادهاید مطمئن باشید که احتمال شکستتان بالاتر میرود.
تصمیمتان را بگیرید: تماما پای کار هستید؟ یا نه؟
4.روی دانش سرمایهگذاری کنید.
«گنج موجود درکتابها از تمام گنجهایی که دزدان دریایی در جزیره گنج غارت کردهاند، بیشتر است.. و از همه بهتر اینکه میتوانید هر روز از این ثروت لذت ببرید.»
والت دیزنی – خالق کمپانی دیزنی و برنده 22 جایزه اسکار
دیزنی دانشآموز مشتاقی بود. اغلب واقات بعدازظهرهای خود را با تماشای انیمیشن و مطالعه کتابها میگذراند.
وقتی کتاب میخواند، از شکستهایش درس میگرفت و اعتماد به نفسش بیشتر میشد و شکستهای تصادفیاش کمتر میشد.
این تصادفی نیست.
اعتماد به نفس و دانش همیشه دست به دست هم میدهند.
هرچه درمورد چیزی، دانش بیشتری داشته باشید، در انجام آن کار مهارت بیشتری نیز به دست خواهید آورد. هرچه صلاحیتتان بیشتر باشد، اعتماد به نفستان نیز بیشتر میشود و احتمال موفقیتتان بیشتر میشود.
و وقتی از نتیجه موفقیتتان لذت میبرید، اعتماد به نفس و انگیزه بیشتری برای ادامه دادن پیدا میکنید. و این چرخه تا ابد ادامه پیدا میکند.
5. توهمهایتان را با آغوش باز بپذیرید.
در مقطعی از این سفر، همه آدمهای موفق برچسب «متوهم بودن» را خوردهاند. همیشه کسانی بودهاند که رویا آنها را دست بیاندازند. اما وقتی که رویایشان به واقعیت تبدیل شد، ناگهان همه به آنها برچسب «آدم موفق» را اهدا میکنند!
توهم و موفقیت دو روی یک سکه هستند. برای انجام به کاری که هیچکس تا به حال آن سراغ آن نرفته، باید به چیزهایی باور داشته باشید هیچکس به آنها باور ندارد.
والت دیزنی هم آدم متوهمی بود! او معتقد بود که رویاهای دیوانهوارش روزی محقق میشوند. با وجود اینکه زندگی امروزش چیزی غیر از این را میگفت.
با این همه؛ ما امروزه از محصولِ این توهم و میراثی که والت دیزنی از خود به جا گذاشت لذت میبریم. همه ما عاشق دیدن شخصیتهای دیزنی، دنیای دیزنی، فیلمهای دیزنی و خیلی چیزهای دیگر هستیم.
درس اخلاقی داستان اینکه: اگر احساس میکنید تنها کسی هستیدکه به یک رویای دیوانهوار ایمان دارد، احتمالا در مسیر درستی قرار گرفتهاید.
مطمئن باشید که اگر کس دیگری به این کار باور داشت، قبل از شما انجامش میداد.
در مسیر خود کاوش کنید، توهمهایتان را در آغوش بگیرید و به قول والت دیزنی:
بدون هیچگونه شک و تردیدی به آن اعتقاد داشته باشید.»
سلام خسته نباشید
زندگی نامه رنه لاکست
زندگی نامه رنه لاکوست