تله حسادت: چرا خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم و چطور این رفتار را کنار بگذاریم؟
در سال 2011، مینا سیکارا، روانشناس اجتماعی از دانشگاه هاروارد 18 نفر از طرفداران دو تیم ساکس و یانکیها در بیسبال را به کار گرفت. بیسبال یکی از پرحرارتترین ورزشهای آمریکایی ست.
سیکارا به شدت مشتاق این بود که بداند که وقتی تیم رقیب شکست میخورد یا برنده میشود، کدام مناطق مغز درگیر و فعال میشوند.
وقتی شرکتکنندگان این آزمایش به آزمایشگاه رسیدند، از آنها خواسته شد که زیر دستگاه آم آر آی دراز بکشند و همزمان کلیپهای مسابقات بیسبال را تماشا کنند.
بعد از هر بازی که تماشا میکردند، از آنها سوال میشد:
چه حسی دارید؟ خوب یا بد؟
بعد از اینکه سیکارا و همکارانش مغز شرکتکنندگان را اسکن کردند، یافتههای خود را جمعبندی کردند.
اسکنهای مغزی نشان میداد که شرکتکنندگان نهتنها وقتی تیم محبوب خودشان، تیم رقیب را شکست میداد، احساس لذت فراوانی را تجربه میکردند، بلکه وقتی میدیدند که تیم رقیب در برابر تیمی جز تیم محبوبشان شکست میخورد هم سرشار از احساس شادی میشدند.
اسکنهای ام آی آر نشان میدادند که کسانی که بیشتر از بقیه از دیدن شکست تیم رقیب لذت برده برده بودند، میزان فعالیت را در جسم مخطط (بخش کوچکی از مغز) نیز بیشتر از بقیه بود.
دو هفته بعد از انجام این آزمایش؛ از شرکتکنندگان خواسته شد که در یک نظرسنجیِ آنلاین شرکت کنند. محققان سعی داشتند از این طریق به متوجه شوند که چقدر احتمال دارد این افراد نسبت به تیم رقیب رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان دهند. رفتارهایی مثل ضربه زدن، طعنه زدن، پرتاب کردن نوشیدنی یا غذا به زمین مسابقه.
محققان از نتایج شگفتزده شدند!
شرکتکنندگانی که از پیروزی تیم خود و شکست تیم رقیب بیشتر از همه خوشحال میشدند همان کسانی بودند که به احتمال زیاد هواداران تیم رقیب را تهدید میکردند و به آنها آسیب میرساندند.
مطالعه سیکارا خطرات پنهان رقابت را به خوبی روشن میکند اما سوالات بزرگتری را نیز به مطرح میکند.
چرا ما خودمان را با دیگران مقایسه میکنیم و چطور میتوانیم این رفتار را کنار بگذاریم؟
عکس بالا مربوط به اسکنها مغزی مذکور هستند که فعالیت مغز و میزان لذت یا درد را نشان میدهد. تصویر a مغز و نمودار لذت بردن از پیروزی تیمِ خود و شکست تیم رقیب را نشان میدهد. و تصویر b مغز و نمودار پراکندگی درد و میزان ناراحتی گزارش شده از شکست تیم خود و پیروزی تیم رقیب را نشان میدهد.
بررسی حسادت از دیدگاه روانشناسی تکاملی
کلمه آلمانی Schadenfreude در سال 1852 برای اولین بار در متون انگلیسی دیده شد. این کلمه به معنای «آسیب-شادی» میباشد که یعنی لذت بردن از بدبختی دیگران.
ریچارد اسمیت روانشناس اجتماعی در کتاب لذت درد؛ آسیب-شادی و نیمه تاریک طبیعت انسان مینویسد که: آسیب-شادی یک احساس طبیعی انسانی ست. او میگوید:
رقابت در حقیقت نوعی فرآیند مقایسه است.
اسمیت برای اثبات نظر خود به روانشناسان تکاملی سارا هیل و دیوید باس استناد میکند. این دو نفر به خوبی توضیح دادهاند که حسادت به ما هشدار میدهد که کدام قسمت از زندگیمان را پایینتر از دیگران میدانیم و دقیقا باید همه بخش را بهبود ببخشیم.
این ایدهها قبلا در نظریه مقایسه اجتماعیِ مشهور (1954) مورد بررسی قرار گرفته بود: نظریهای که لئون فستینگر روانشناس معروف ارائه داده بود، نشان میداد که
آدمها از دیگران به عنوان معیاری برای سنجش تواناییهای خود استفاده میکنند.
نظریه مقایسه اجتماعی نشان میدهد که ما تمایل داریم خود را با افرادی که در دایره اجتماعی ما هستند، مقایسه کنیم و به آنها حسادت کنیم.
همین نظریه به خوبی توضیح میده که چرا وقتی فردی در یک گروه اجتماعی مشابه عملکردی بهتر از ما دارد، ما به او حسادت میکنیم: موفقیت آنها باعث میشود احساس حقارت، بیعرضگی و ناامنی کنیم.
و در مقابل؛ وقتی عملکردشان به خوبی ما نیست،
احساس خوبی پیدا میکنیم و عزت نفسمان بالا میرود.
میدانیم که نیاز به مقایسه و رقابت یک نیاز تکاملی در انسان است و تقربیا در تمام جنبههای جامعه مدرن وجود دارد:
دانشآموزانی که بالاترین نمره را کسب میکنند و در معتبرترین دانشگاههای دنیا تحصیل میکنند، از کسانی که نمرات پایینتری دارند، برتر هستند.
کسانی که مهارتهای بیشتری دارند، بیشترین حقوق و دستمزد را دریافت میکنند و برای بزرگترین شرکتها کار میکنند، از کسانی که درآمد کمتری دارند و در شرکتهای کمتر شناخته شده کار میکنند موفقتر هستند.
کارآفرینانی که بیشترین سرمایه را دارند، کسب و کار خود را سریعتر گسترش میدهند و بیشترین سودآوری را دارند، از کسانی که کسبوکارهای کوچک دارند و سود کمتری دارند، موفقتر هستند.
اما همهچیز به اینجا محدود نمیشود
ما جذابیتمان، ظاهر بدنمان، ماشینمان، حیوان خانگیمان، همسر و فرزندانمان را با سایرین مقایسه میکنیم…
شبکههای اجتماعی هم که همهچیز را از این هم بدتر میکنند. انگار اوضاع به اندازه کافی بد نیست! شبکههای اجتماعی باعث میشوند که موفقیت همسن و سالانمان را بیشتر ببینیم و بیش از پیش درگیر مقایسه اجتماعی شویم.
عجیب نیست که مطالعات اخیر نشان داده است که کسانی که از فیسبوک استفاده میکنند احتمال اینکه مشکلات سلامت روان، تنهایی و احساس ناراحتی را تجربه کنند، بیشتر است.اما هنوز هم امیدی هست ..
چطور خودمان را از تله حسادت بیرون بکشیم؟
در سال 1987؛ گروهی از محققان روی 663 نفر که به سرطان لنفوم و سینه دچار بودند مطالعاتی انجام دادند تا تاثیرات حالِ خوبی که بیماران سرطانی (که با هم در تعامل بودند) به روی یک دیگر میگذارند را بررسی کنند.
با توجه به مطالعات قبلی درمورد مقایسه اجتماعی، انتظار میرفت که بیماران سرطانی که وضعیت بدتری از سایرین دارند، به کسانی که شرایط جسمانی بهتری دارند حسادت کنند. اما نتایج تحقیق تمام محققان را شوکه کرد.
آنها متوجه شدند که تماس منظم با سایر بیماران سرطانی باعث میشود که حس ناامنیشان کاهش پیدا کند و خلقخویشان بهتر شود. بهعلاوه؛ عزت نفس کسانی تحت دوره دوم درمان قرار گرفتند، هم به طرز قابل توجهی افزایش پیدا کرده بود.
حالا پیامد این یافتهها چیست؟
میتوانیم از موفقیت آنها برای ایجاد امید و انگیزه برای رسیدن به اهدافمان استفاده کنیم.
میتوانیم از اشتباهات آنها درس بگیریم و کارهایی که آنها قبلا انجام دادهاند را این بار ما بهتر انجام دهیم.
نیچه فیلسوف توضیح میدهد که:
«ماری که ما را نیش میزند، به ما آسیب میزند و از این کار خوشحال میشود. پستترین حیوان میتواند درد دیگران را تصور کند اما تصور شادی دیگران و خوشحالی از شادی دیگران والاترین برتری ست.»
نیچه (فیلسوف، جامعهشناس، آلمانی)
مقایسه کردن را در آغوش بگیرید.
ما تمایل داریم که خود را با دیگران مقایسه کنیم چون این کار به ما کمک میکند که تواناییمان برای بقا را در یک سلسله مراتب اجتماعی اندازهگیری کنیم.
که به ما درباره وضعیت فعلیمان هشدار میدهد.
اما وقتی بیش از حد خود را با دیگران مقایسه میکنیم احساس حقارت و بیعرضگی میکنیم.
برای ما خیلی دشوار است که خودمان را آنگونه که هستیم بپذیریم. طبیعی هم هست. چراکه اگر خودمان را به همین صورت بپذیریم هرگز بهتر نخواهیم شد.
حسادت وقتی تبدیل به بدخواهی شود به خشم و کینه منجر میشود و باعث میشود که فرد از شکست و ناراحتی دیگران لذت ببرد.
تنها راه فرار از دام حسادت این است که مقایسه سالم را بپذیریم نه اینکه به هر قیمتی شده از آن اجتناب کنیم.
وقتی به همسالانمان که از ما بهتر هستند، نگاه کنیم میتوانیم کمالگرایی را رهاکنیم و موفقیت آنها را الهامبخش خود بدانیم و در نتیجه احتمال رسیدن به اهدافمان نیز بیشتر خواهد شد.
If we change jealousy to competition it be a better way to look in our feelings and it help us to improve ourselves rather than hating others and wishing bad for succesful others in our community / society.
Jealousy causing bad feeling , our brain as a human brain undrestand that wishing bad for others is not a human mannor, therfore causing us bad feeling related to ourselves, so we get angry and trying to revenge with others even our loved-ones.
حسادت در جامعه امروز هست ، بعضی ها به همه چیز حسادت می کنند اما واقعیت اینکه ما ادمها شبیه بهم نیستیم ، هر کدام خوبی ها ، استعدادها وتوانایی های داریم ، پس بجای حسادت روی چیزی که داریم سرمایه گذاری کنیم ، اگر هوش اشپزی داریم ، اگر هوش ریاضی داریم ، رو همان سرمایه گذاری کنیم
عالی بود
درود
من کاملا مخالفم ,؛ اولا ما از کجا بدونیم طرف مقابل کجاها شکست خورده تا آنرا تکرار نکنیم و یا اصلا طرف مقابل همکاری میکند.
به نظر من باید برای خودمان اهداف کوچک در راستای رسیدن به اهداف بزرگ تعریف کنیم و آنقدر روی خودمان و کارهای که باید در لحظه انجام بدیم متمرکز باشیم تا تعریف یا انتقاد دیگران ما را سست نکند و در مسیر ثابت قدم باشیم آنقدر روی خودمان زوم کنیم تا دیگران دیده نشوند تا فرصت مقایسه خودمان با دیگران پیش نیاید.
عااااالییییی
مطلب به درد بخوری نبود …
خیلی عالیه واقعا دمتون گرم