سوالهای مهمی که باعث میشوند معنا و هدف زندگیتان را پیدا کنید
دسامبر سال 1959 بود که اعلام شد افسر اطلاعاتی ارتش ژاپن (هیرو اونودا) از دنیا رفته است.
15 سال قبل اونودا در جزیره کوچک لوبانگ در فلیپین مستقر شده بود که مانع حملات دشمن (ایالات متحده) شود.
در اوایل سال 1959 وزارت بهداشت و رفاه ژاپن 6 ماه را صرف جستجوی اونودا کرد اما هیچ اثری از او نبود. دنیا به این نتیجه رسید که او در جریان تیراندازی نیروهای فیلیپین جان خود را از دست داده است.
اونودا به یک اسطوره و قهرمان در ژاپن تبدیل شد.
در سال 1972 یک شهروند ژاپنی به نام نوریو سوزوکی که درس و دانشگاه را رها کرده بود و با یک کوله و با پای پیاده به 50 کشور در آسیا، خاورمیانه و آفریقا سفر کرده بود، ژاپن را ترک کرد و به دوستان و خانوادهاش گفت که میخواهد سه چیز را پیدا کند:
یک پاندا، یک غول برقی ( موجود آدم نما و پشمالویی که گفته میشود در کوه های هیمالیا زندگی میکند.) و ستوان اونودا!
با وجود اینکه گروههای جستجوی دولت ژاپن، دولت آمریکا و فیلیپین 30 سال آزگار به دنبال ستوان اونودا گشته بودند، اما سوزوکی مطمئن بود که او کسیست که بالاخره ستوان اونودا را پیدا میکند و به خانه میآورد.
ظرف چهار روز سوزوکی توانست اونودا را پیدا کند.
در مارس سال 1974 (یعنی 24 سال بعد از به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم) ستوان اونودا اسطوره ژاپنی از مرگ برگشت.
او از جنگل جزیره لوبانگ بیرون آمد به شهر آمد و با مردم ژاپن مثل یک قهرمان از او استقبال کردند. برایش رژه برگزار شد و همه به او خوش آمد میگفتند.
اما چرا اونودا تا 30 سال پس از پایان جنگ، به جنگیدن ادامه داد؟ چرا سوزوکی درس و دانشگاه را رها میکند که دور دنیا را بگردد و به دنبال یک پاندا، غول برفی و ستوان اونودا بگردد؟
و مهمتر از همه؛
از داستان زندگی این آدمها چه چیزی میتوانیم یاد بگیریم که باعث شود هدف و معنای زندگیمان را بیابیم؟
مرگ در راه هدف
در تابستان سال 1945؛ ایالات متحده دو شهر هیروشیما و ناکازاکیِ ژاپن را بمباران اتمی کرد و ژاپن مجبور شد در خونینترین جنگ تاریخِ بشیریت تسلیم شود.
با این حال چند سرباز ژاپنی (ستوان اونودا و چند نفر از افرادش) در جزایر پنهان شدند و اطلاع نداشتند که جنگ به پایان رسیده است.
اونودا و افرادش به جنگ چریکیشان علیه ایالات متحده ادامه دادند و اغلب به ساکنان جزیره حمله میکردند و ساکنین هم میترسیدند و مکانهای مخفی آنان را لو دهند.
برای کنترل این هرج و مرج ارتش ژاپن، آمریکا و فیلیپین هزاران اعلامیه منتشر کردند و عکسها و یادداشتهایی از خانوادهاش برایش ارسال کردند که به اونودا و افرادش اطلاع دهند جنگ تمام شده و آنها باید تسلیم شوند.
یکی از سربازانش تسلیم شد اما اونودا حاضر به این کار نشد.
اونودا و دو نفر از افرادش در جزیره باقی ماندند و به مردم عادیِ جزیره حمله میکردند، مزارع آنها را آتش میزدند و نظم جامعه را برهم میزدند.
مردم محلی لوبانگ که از دست این شیاطین کوهستانی خسته شده بودند، خودشان دست به اسلحه شدند و یکی دیگر از افراد او را کشتند.
چند سال بعد هم در جریان تیراندازی پلیس جزیره، کوزوکا، سرباز دستِ راست اونودا هم کشته شد و اونودا تنها ماند.
5 سال دیگر هم گذشت. با وجود اینکه اونودا همرزمانش را از دست داده بود، مبارزه را ادامه داد و تسلیم نشد.
اونودا در کتاب خاطراتش (تسلیم ناشدنی: جنگ 30 ساله من) توضیح میدهد که چرا هرگز تسلیم نشد.
«من وقتی سرباز شدم، اهداف کشورم را پذیرفتم. من قول دادم که برای رسیدن به این اهداف هرکاری که در توانم هست را انجام دهم. وقتی برادرم تادائو برای دیدنم به آنجا آمد، پرسید که آیا حاضرم برای کشورم بمیرم؟ و من گفتم: بله که حاضرم. من 15 سال تمام به عهدی که بسته بودم، پایبند ماندم.»
اونودا – افسر ژاپنی نویسنده کتاب جنگ 30 ساله من
اونودا حاضر بود برای کشورش بمیرد و تن به تسلیم نداد. تا اینکه همان ژنرالی که به او دستور جنگیدن داده بود، اونودا را اخراج کرد.
سوزوکی هم همینطور بود. او هم حاضر بود در راه ماموریتش برای پیدا کردن اونودا، پاندا و غول برفی بمیرد.
انگار که سرنوشت جوری نوشته شده بود که سوزوکی و اونودا وقتی به دنبال یافتن جواب مهمترین سوال زندگیشان بودند، به هم برسند.
سوال زندگیشان هم این بود که:
حاضری برای چه چیزی بمیری؟
چطور اصلیترین معنا و هدف زندگیمان را پیدا کنیم؟!
رهبران مذهبی جهان مثل عیسی مسیح، رهبران حقوق مدنی مثل مارتین لوتر کینگ، دانشمندانی مثل گالیله، همه این انسانهای بزرگ کسانی بودند که تاریخ را تغییر دادند (چه خوب چه بد) همه این آدمها یک ویژگی مشترک دارند: همه آنها با چیزی زندگی میکردند که حاضر بودند به خاطرش بمیرند.
انسانها دنیای امروز بیشتر از هرچیزی برای لذتهای زودگذر و خوشبختی زندگی میکنند.
اما واقعیت این است که هدف زندگی، رنج و مرگ است.
اونودا برای هدفی که حاضر بود در راهش بمیرد، رنج کشید و 30 سال در جنگل جنگید بدون اینکه لباس یا غذای کافی داشته باشد.
وقتی اونودا به توکیو برگشت، دیگر دلیلی برای مردن نداشت و در حسرت روزهایی زندگی میکرد که در جنگلهای لوبانگ میجنگید. او میگفت:
«من بسیار خوشبخت بودم که توانستم سالهای جوانی و پرنشاطم را وقف انجام وظیفه کنم.»
اونودا در خانهاش احساس غریبی میکرد. مصرفگرایی افراطی و از دست رفتن سنتهای ژاپنی او را شوکه کرده بود:
«ساختمانهای بلند و اتومبیلهای زیادی در توکیو وجود دارند.
درست است که تکنولوژی زندگی را راحت کرده اما تاثیری روی زندگی من ندارد.»
راحتی و شهرت اونودا را اذیت میکرد بنابراین تصمیم گرفت که ژاپن را ترک کند و به برزیل برود و در آنجا به دامداری مشغول شود.
در همین حال بود که سوزوکی به دنبال پیدا کردن پاندا و غول برفی مشغول بود.
او توانست یک پاندا وحشی پیدا کند و کمی بعد هم ازدواج کرد اما بیخیال ماموریتش نشد و همچنان به دنبال غول برفی بود.
نوامبر سال 1986 بود که سوزوکی وقتی در هیمالیا در جستجوی غول برفی بود، بر اثر سقوط بهمن از دنیا رفت.
با این همه؛ هم اونودا و هم سوزوکی هر دو هدف زندگیشان را کشف کرده بودند. آنها به دنبال چیزی نبودند که خوشبختشان کند بلکه چیزی میخواستند که حاضر باشند بخاطرش رنج بکشند و بمیرند.
هروقت که به هدف زندگیتان شک کردید، این سوال را از خودتان بپرسید:
حاضرم برای چه چیزی بمیرم؟!
شما حاضرید برای چه چیزی بمیرید؟! اگر پاسخ به این سوال را نمیدانید، بیشتر فکر کنید. حتما میتوانید چیزی را پیدا کنید که حاضر باشید به خاطرش بمیرید! اگر هم آن ارزش را در زندگی تان پیدا کردهاید، آن را با ما در میان بگذارید
من حاضرم برای رسیدن به هدفم و موفقیت بمیرم
برای رفاه خانواده
سلام و درود
شاد باش و تبریک سال نو
اولاً از خانم کوثر گل یاری سپاسگزارم بخاطر به اشتراک گذاری این مقاله
دوماً، من حاضرم برای اهدافم بميرم و معنای زندگی را در تحقق اهدافم میبینم و هر بار و هر سال این اهداف رو ارتقاء و جلا و والایی میبخشم تا معنا پیدا کند زندگی ام، بنابراین زندگی را تلاش میکنم با بالاترین کیفیت زیست کنم و والاترین ها را رقم زنم و اینگونه است که زندگی نزیسته نداشته باشم و خدمتم را به جهان و رسالت ام را به جهانیان به کمال درجه رسانم.
شاد، سلامت و ثروتمند باشید الحمدلله
من برايکشور عزیم ايران و آزادگی که از امام حسین یاد گرفتم و خانواده حاضرم بمیرم البته قبلش سعي میکنم خوب زندگی کنم ولی اگر نیاز بود جانم را فدا خواهم کرد.
مثل هزاران شهید کشورم.
درود بر شما. نوشتار بسیار جالبی بود. سپاس از این که خوانده ها و اندیشه های خویش را با ما شریک گشته اید.
امام حسین علیه السلام زندگی را معنا کرده است معنایی که تا قیامت خواهد درخشید
زندگی و مرگ فقط برای عشق الهی خالق بزرگ