چگونه راحت نه بگویید و کنترل زندگیتان را به دست بگیرید – قسمت 2
باید بدانیم که نه فقط یک کلمه نیست، نه گفتن یک جواب کامل است. برای اینکه بتوانید از آن به عنوان یک جواب کامل به خوبی استفاده کنید، پنج مورد از کارهایی را که قبول کردهاید ولی آرزو میکردید که ای کاش جواب منفی داده بودید، لیست کنید. حالا پنج دلیلی را که باعث شد در آن لحظه «بله» بگویید در حالی که دوست داشتید «نه» بگویید، لیست کنید، وقتی نداهای درونی شما میگویند که بیش از اندازه به درخواستهای دیگران «بله» میگویید، بهتر است به آن توجه کنید.
وقتی از شما خواسته میشود کاری را انجام دهید، به طور منتقدانه، ارتباطش با کار و رشد و فعالیتهای مثمرثمر خودتان را مورد پرسش قرار دهید. آیا این کار به شما ربطی دارد یا فقط یک نفر دوست دارد بار مسئولیت خود را بر دوش دیگران بیندازد؟
اگر بتوانید از تلف شدن وقت خود جلوگیری کنید در این صورت زمان زیادی برای انجام کارهای مفید و اساسی خواهید داشت، زمانی برای ایجاد تغییرات مثبت روی کار و زندگی خود و مردمی که به ایشان اهمیت قائل هستید.
«نه» گفتن به درخواستهای کوچک را تمرین کنید. باید بدانید که با «نه» گفتن، دنیا به آخر نمیرسد. اگر بخواهید هر وقت کاری را که از شما میخواهند، قبول کنید، در نهایت به آدمی تبدیل خواهید شد که دارد فشار زیادی به خودش میآورد ولی هیچ بازدهی مشخصی ندارد و هیچ کاری را به درستی انجام نمیدهد.
اگر مطمئن نیستید که پاسخ درخواستی که از شما شده، مثبت است یا منفی، کمی زمان برای خود بخرید: «اجازه دهید این کار را با برنامهی کاری خود مطابقت بدهم بعد به شما خبر خواهم داد…کارهای فعلی من عبارت اند از الف-ب-پ-ت…خوب حالا برای انجام این کار باید کدام یک از آنها را به تعویق بیندازم؟».
این فرمول زمانی که در حال راه اندازی یک کسب و کار جدید هستید نیز صدق میکند. به این معنا که لازم نیست«برای همه کس همه چیز»باشید. به جای این کار تمرکزتان را روی یک مسأله که همان کسب و کارتان است بگذارید. کار دقیق شما چیست؟ کدام مشکل است که محصول شما، سرویس شما، راه حلی برای آن فراهم میکند؟
به هر حال شما باید برای خودتان زندگی کنید، نه برای همه. در غیر این صورت مدام در حال دوندگی خواهید بود و همهی ساعات شبانهروز را در حال کار سپری خواهید کرد تا بتوانید به خواستهها و تقاضاهای همهی اطرافیان پاسخ مثبت بدهید. ضمن اینکه همیشه احساس خواهید کرد مسائل هیچ وقت درست نخواهند شد.
هیچ کس صمیمیتر از خود شما و هیچ کس بهتر از خودتان، دوست شما نیست.
در این زمینه بخوانید: راهنمای عملی تاثیرگذاری در دیگران با تغییر رفتار خودمان; قسمت اول: تیپ و فلسفه
آیا میخواهید به صمیمیترین دوست خود اجازه دهید که بیخود و بیجهت با کارهای اضافه خودش را به در و دیوار بکوبد؟ بنابراین به حرف دل و ندای درون خود گوش فرا دهید و نقش بهترین مشاور را برای خود ایفا کنید. تصمیم بگیرید تمام چیزهایی را که در بهتر شدن زندگی شما نقش ندارند به کناری بگذارید. چیزهایی که شما را شادابتر، خرسندتر و یا پولدارتر نمیکند. به این وسیله میتوانید برای آن چیزهایی که این کیفیتها را میتوانند وارد زندگی شما کنند، جا باز کنید.
دربارهی تمام رفتارهایی که تا این لحظه به آنها شرطی شدهاید، بازنگری کنید.
فهرست «بله» – «خیر».
بله بگویید اگر: | نه بگویید اگر: |
لازم است که انجام شود. | هدفش معلوم نیست. |
ارزشش را دارد. | در دراز مدت به نفع هیج کس نیست. |
تواناییاش را دارید. | فرد دیگری مثل شما یا بهتر انجام میدهد. |
دوست دارید انجامش دهید. | مشوق شما برای پذیرفتن ترس است از اینکه ممکن است چطور به نظر برسید، ممکن است پشت سرتان چه چیزی بگویند، ممکن است ناراحت شوند یا به آنها بر بخورد. |
عقل و قلبتان مایل به انجامش هستند. | عقل و قلبتان دوست ندارند. |
اگر فقط توانایی این را داشته باشید که فقط 20 درصد از خواستههایی که دیگران از شما دارند، جواب مثبت بدهید، مهمترینشان چه خواهند بود؟ کدام یک از آن کارها لذت بیشتری برای شما به همراه خواهد داشت؟ مؤثرترین و نتیجه بخشترینشان کداماند؟
» غربال کنید.
اگر همین حالا میخواهید این مدل الگوی فکری و رفتاری را سرلوحهی کار و زندگی خود قرار دهید، تا برای چیزهای مهم زندگی وقت و انرژی بگذارید، مهمترین مسأله این است که در آن واحد نمیتوانید روی سه چیز تمرکز کنید، بنابراین لازم است در یک لحظه روی یک چیز مشخص تمرکز کنید. چه در زمینهی ایجاد ایدهای جدید برای انجام کاری جدید، چه تمرکز روی انجام یک پروژهی جاری، چه توجه بیشتر به خانواده و دگرگونی در استایل و روش زندگی…در تمام این موارد، تمرکز روی یک کار در یک زمان واحد الزامی است.
بهترین قدم این است که تمام آن افکار و نظرات گریزان و پراکنده را روی کاغذ بیاوریم تا بتوانیم نظم و ترتیبی به آن داده و منطق و سروسامانی به آنها بدهیم.
افکار مثل چرخ و فلک هستند که اطراف سر ما میچرخند و تقریباً حق تقدم و اولویتبندی خاصی ندارند. ایدههای پیش پا افتاده درست به اندازهی ایدههای مهم در ذهن ما جا اشغال میکنند. مگر این که توانایی ارزشگذاری به آنها را داشته باشید، درست همانطور که هستند. وقتی فعالانه ایدههای مد نظرتان را از ذهن بیرون میآورید، میتوانید ساختار و ترکیب جدیدی به آنها بدهید. آن موقع است که حسی از شفافیت و آگاهی نسبت به کار بعدی شما به دست میدهد.
راستی میدانستید که واقعا میتوانید با کنترل افکارتان کنترل دیگران را در این زمینهها به دست بگیرید؟
راهنمای کامل را اینجا بخوانید
شجاع باشید و به خود بقبولانید که ایدهها را محدود کنید و تا زمان حصول نتیجه روی یکی از ایدهها محدود شوید. در گذر زمان ممکن است همهی ایدهها را تک به تک دنبال کنید و به انجام برسانید. مخصوصاً اگر با هم در ارتباط باشند و به درد کار و رندگی شما بخورند، ولی حتماً در یک زمان مشخص فقط روی یک چیز تمرکز داشته باشید.
راحتترین مسیر این است که دنبالهروی واکنشهای طبیعی و غریزیمان در زندگی باشیم. از شاخهای به شاخهی دیگر بپریم تا آنجا که گاهی اوقات اصلاً یادمان نیاید که از همان اول دنبال چه کاری بودیم.
یکی از راههایی که در این باره به شما کمک میکند پرسیدن سؤالاتی از خودتان است که در بخش بعدی به آنها خواهیم پرداخت…
قسمت سوم به زودی منتشر میشود
بسیار عالی بود
سلام سپاس گزارم بابت همه زحماتتون عالی بود