چرخه زندگی، قاتلی که شما را آرام آرام میکشد اگر به فکرش نباشید
میخواهم مطلب امروز را با یک مثال واضح شروع کنم. شاید شما Edge of Tomorrow را دیده باشید. کسی که مدام یک روز از زندگیاش تکرار میشود و در واقع درون یک چرخه گیر کرده است. در ابتدا وقتی فیلم را میدیدم احساس میکردم چقدر خوب است که بتوانی روزت را تکرار کنی و اشتباهات گذشته را عوض کنی. اما بعد از چند بار تکرار فهمیدم که چقدر بد میشود زمانی که بخواهد مدام یک روز انسان تکرار شود.
وقتی فیلم تمام شود شما فکر میکنید که خب این داستان تخیلی بوده و هیچ وقت به واقعیت تبدیل نمیشود. اما اگر نگاهی دقیقتر به زندگی خودمان و حتی اطرافیانمان بی اندازیم میبینیم که نه خیر. اتفاقاً این فیلم واقعیترین فیلمی بوده که دیدهاید.
چرخه زندگی، قاتلی که ما را آرام آرام میکشد
شاید روزها در روی تقویم پیش میروند اما همه ما درگیر یک چرخه تکراری و همیشگی زندگی هستیم:
- از خواب بیدار شوید
- صبحانه بخور
- برو به سرکار
- ناهار خورد
- بیا خان
- از شریک زندگی خود بپرسید که روز او چطور بوده است
- بازی با بچهها (اگر آنها را داشته باشید)
- منتظر آخر هفته باشید
- برو بخواب
این چرخه زندگی سالهای سال اکثر ماست، به اعتقاد من برخی مرگها هستند که انسان را سریع میکشند و برخی در طول زمان و با زجر فراوان. هرچند که زندگی شیرین است اما گیر کردن در چنین چرخهای مثل یک مرگ با زمان طولانی میماند. اگر قرار است زندگی ما این چنین باشد چه فرقی میکند 1 سال زنده باشیم یا 10 سال یا 50 سال؟
» چه چیزی را گم کردهایم که زندگی ما اینطور شده است؟
اما شده تا به حال به طور جدی از خود تا بپرسید که چرا کار شما به اینجا کشید؟
به جایی که زندگی تکراری گریبان شمارا هم بگیرد؟ چه چیزی را این وسط از دست دادهایم.
خوب دقت کنید. دنیا دزد زمان است. آرزوهای شمارا کم کم از ذهن شما محو میکند. هرچقدر که بزرگتر میشوید محتاطتر میشوید. هرچقدر که سن شما زیاد میشود راضیتر به شرایط کنونی میشوید. جهان پیرامون و در ظاهر عاقل اطراف شما دائماً به شما میگوید که ریسک نکن! و به زندگی عادی که داری ادامه بده. اما حقیقت این است که چه چیز خاصی در این زندگی عادی وجود دارد؟ چه جذابیتی؟
شاید بیشتر شما هنوز متوجه نشده باشید که این زندگی عادی چه بلایی سرتان آورده است. پس یک کار جالب را انجام دهید. بر روی یک کاغذ از آرزوهای گذشته خود بنویسید. از چیزهایی که میخواستید و آنها را رها کرده یا فراموش کردهاید. اگر شروع به نوشتن کنید بعد از 1 ساعت میبینید که آن کاغذ دیگر جا ندارد!
بله تازه خواهید فهمید که وای! من تمام چیزی که واقعاً بودم را رها کردم و خودم را در یک چرخه روتین زندگی شبیه کسی درآوردم که گویی از جهانش هیچ مطالبهای ندارد. مانند همه مردم جهان.
» لزوم تغییر چرخه چرا احساس میشود؟
شاید بهترین مثال برای لزوم شکستن چرخه تکرار اگر خردهای اهل فوتبال باشید انتقال کریستیانو رونالدو از رئال به یوونتوس باشد. این بازیکن بزرگ تاریخ فوتبال جهان با اینکه موقعیت خوبی در تیم خودش داشت و در واقع در اوج خود بود اما میدانست که نیاز به یک انگیزه نو دارد. نیاز به چالشی جدید تا خودش را از چرخه تکرار خارج کند. برای همین ریسک رفتن به یک باشگاه جدید را به جان خرید.
یا ایلان ماسک را ببینید. زمانی که در اوج موفقیت خودروهای تسلا بود تصمیم گرفت تا سرمایهاش را یکباره روی یک پروژه کاملاً نو و بیربط به فعالیتش یعنی بحث فضایی و موشکی سرمایهگذاری کند. شاید اگر از خودش بپرسید هزاران دلیل مختلف برای شما بیاورد اما همه آنها به یک چیز خطم میشود: لـــــــزوم تغییـــــــــــر! خواست برای عوض شدن.
شاید این رازی باشد که بیشتر بزرگان جهان میدانند اما به همه نمیگویند.
» تقصیر ماست یا تقصیر DNA
اگر بخواهیم به لحاظ علمی کمی مسئله را مورد برسی قرار دهیم باید بگوییم که DNA نیز در این موضوع شریک جرم است. درواقع چرخهای که ما از آن صحبت میکنیم مجموعهای از عادتهای است که به آنها خو گرفتهایم. اما سؤال اینجاست که چرا نمیتوان از این عادتها به راحتی خلاص شد و مغز ما دوست دارد آن را دائم انجام دهید؟
دلیل آن عملکرد جالب DNA است. بخشی از DNA هر لحظه در حال دریافت اطلاعات از تمام بدن ما و ذخیره در خود است. حالا اگر یک کار را ما به مدت 21 روز مدام تکرار کنیم این کار در DNA ما به طور ثابت ثبت میشود و نام عمومی عادت را به خود میگیرد. هرچه کار را تکرار کنیم DNA ما بیشتر دوست دارد که آن را انجام دهیم چون کدها برای او آشنا هستند.
برای همین است که ما دوست داریم کارهایی را انجام دهیم که به آنها عادت داریم. اما برای اینکه یک عادت بد را در DNA خود بیارزش کنیم باید همین زمان آن را با چیز دیگر جایگزین کنیم تا کم کم میل خواستن به انجام کارها طبق عادت و چرخه قبلی از بین برود.
در این مقاله توضیحات کاملی در مورد عادتهایمان وجود دارد: عادت ها چطور شکل میگیرند و چطور جایگزین میشوند؟
» زندگی من هم میتواند از این چرخه خارج شود؟
بله به راحتی! خارج شدن از یک چرخه از پیش تعیین شده که گویی به وسیله حاکمیتها به مردم خورانده شده بسیار راحت است. در شروع نیاز نیست کار بزرگی انجام دهید. چرخه زندگی شما میتواند به آسانی با کارهای بسیار کوچک شکسته شود. مهم نیست که چقدر بزرگ و کوچک باشد. مهم این است که شما را از چرخه تکراری خارج کند.
ممکن است شما بهانه بیاورید و بگویید: من در همین روال عادی زندگیام گیر کردهام، من وقتش را ندارم و مجبورم به خاطر کسب درآمد و گذران زندگی به همان مدلی که سالهاست وابستهام ادامه دهم
در جواب: اولاً در جواب باید بگوییم که همیشه توجیه وجود دارد حتی برای کسی که خودکشی میکند. دوما شما باید بدانید که تغییر چرخه زندگی قرار نیست شمارا از زندگی خارج کند. قرار است کارهای کوچک و به مرور بزرگی وارد زندگی شما شود که حتماً بهرهوری کاری شمارا بهتر خواهد کرد. روابط اجتماعی و خانوادگی شما را اصلاح میکند. و یک زندگی بهتر، شادابتر و جذابتر را رقم خواهد زد.
اما چه کارهایی سادهای وجود دارد که برای شروع خارج شدن از چرخه زندگی میتوان انجام داد:
الف) کارهای انجام دهید که تجربه نکردهاید.
اولین چیزی که میتواند چرخه شما را به هم بزند تجربه کارهای خاص است. کارهای عجیب خارج از چهارچوب خودتان انجام دهید. مثلاً روی چمنهای پارک دراز بکشید. مسیر رفت و آمدتان را عوض کنید. کتاب بخوانید. با بچههای پارک بازی کنید. دوچرخه سوار شوید. هر چیزی که آن را تجربه نکردید در برنامه خود جای دهید.
از چیزهای کوچک شروع کنید که قابل انجام باشد. سفرهای کوتاه و یک روزه به شهرهای اطرافتان هم میتواند جایگزین تفریحات تکراری آخر هفته شما شود. سفر میتواند تأثیر مناسبی روی ذهنت نوی شما بگذارد.
ب) رفتار و ظاهرتان را نیز تغییر دهید
تغییرات را از خودتان و ظاهرتان شروع کنید. دیگر مثل قبل لباس نپوشید، از رنگها و مدلهایی استفاده کنید که تابهحال به هر دلیلی از آنها دوری میکردید. مدل موهای خود را عوض کنید. حتی سعی کنید برخی از رفتارهای خود را تغییر دهید. در نحوه صحبت کردن هم میتوانید تغییراتی ایجاد کنید. فرض کنید که قرار است نقش یک آدم جدید را ایفا کنید.
پ) یک کار جدید یاد بگیرید
یک چیز جدید یاد بگیرید، مثلاً یادگرفتن یک ساز موسیقی، یا خوشنویسی و نقاشی. بحر حال باید یادگیری یک کار جدید اما مفرح را در برنامه زندگی خود جای دهید تا یک انگیزه نو پیدا کنید. حتی میتوانید با روشی که در این مقاله هست هر ماه یک زبان جدید یاد بگیرید.
ت) سلیقه خود را عوض کنید
همه ما عادات و سلیقههایی داریم که مدام آن را تکرار میکنیم. همیشه یک نوشیدنی، همیشه یک مدل غذا و همیشه یک نوع فیلم. همه اینها را عوض کنید. نترسید. شاید در ابتدای کار از غذای جدید یا فیلم جدید زیاد لذت نبرید. اما کم کم برایتان جالب میشود. آهسته آهسته به این نتیجه میرسید که جهانهای دیگری وجود دارد که آنها را تجربه نکردهاید و وجودشان برای تنوع دادن به زندگی شما لازم است.
ج) آدمهای جدید را مدام پیدا کنید
چرخه دوستان و کسانی هم که با آنها در ارتباط هستید را باید بشکنید. فکر کنید شما با دوستی که 10 سال است آشنا هستید دیگر حرفهای جدیدی ندارید. سعی کنید با افراد جدید دوست شوید. با افرادی که اتفاقاً از نوع فکر شما دور هستند. ببینید آنها جهان را چطور میبینند. دوستان جدید میتواند روحیه شمارا کاملاً عوض کند و تغییرات فراوانی در زندگیتان ایجاد کند.
اگر هم در امر دوستیابی و برقراری ارتباط با افراد غریبه مشکل دارید پیشنهاد میکنیم به بسته تخصصی ” شاه کلید“ مراجعه کنید. در این بسته ساعتها فایل صوتی مناسب وجود دارد که سبب میشود جهشی فوق العاده در برقراری ارتباط شما پدید آید.
» حالا برای جهش بزرگ آماده شوید
بعد از مدتی که به انجام تغییرات کوچک دست زدید، کم کم آماده شوید تا جهشی اساسی و جهشی بزرگ را در زندگی خود ایجاد کنید. چیزی که جز آرزوهای شما بوده. چیزی که همیشه به آن فکر میکنید. کاری که مورد علاقهتان است اما هیچ وقت فرصت و جرئت انجام دادن آن را نداشتهاید.
حالا وقتش است. باید مسیر زندگی را از حالت روتین روزانه به سمت جاده آرزوها کج کنید.
مانند همه بزرگان جهان، یک چالش ایجاد کنید تا مشخص شود که هنوز نمردهاید. هنوز زنده هستید.
فهرست آرزوها را بیاورید و با دقت کاری که همیشه به دنبالش بودید را انتخاب کنید و اولین قدم برای رسیدن به آن را بردارید. در واقع زمانی که ما یک کار بزرگ و جدید مثل یک شغل جانبی را در روند زندگی خود انتخاب میکنید. خود به خود خیلی چیزها در زندگی ما تغییر میکند و همین تغییر یک زندگی کاملا جدید را برایمان رقم میزند که حالا انگیزه و هدفی تازه پیدا کرده و به همین دلیل ناچارا مجبور میشویم چرخه تکراری چند سال گذشته را از بین ببریم و یک چرخه جدید و تازه ایجاد کنیم.
عالی بود تشکر
مقاله بسیار جذابی بود…
ممنون از جناب گودرزی
مقاله خوبی بود.
درکل بیشتر مقالات این سایت خوبند این مقاله هم خیلی خوب بود
ممنون از لطفتون
باسوادی از نظر یونسکو امکان «تغییر» تعریف شده است. به این معنی که منظور از باسوادی، دیگر تنها توانایی خواندن و نوشتن و یا تسلط بر دو زبان و یا حتی توانایی استفاده از کامپیوتر نیست، بلکه طبق تعریف اخیر، باسواد کسی است که بتواند از خواندهها و آموختههای خود تغییری در زندگی خود ایجاد کند.
جالب بود ممنون از اطلاعاتتون
واقعا حرفای درستی بود. خیلی ممنون از تمام حرفاتون
امیدوارم هممون به یه درکی برسیم تا بهترین زندگی رو برای کسب رضای خدا داشته باشیم
اینجوری لاقل میتونیم تمام کار هامون رو نه تنها برای این دنیا بلکه برای همیشه جاودانه کنیم
دقیقا موافقم