برای خوشبختی واقعی فقط به این یک چیز نیاز دارید
زیرا کسی که چنین باشد چیزی نمیخواهد. بزرگترین موهبت انسانی در درون ماست و به راحتی در دسترس! انسان خردمند به آنچه که دارد راضی است و سپاسگزار است و آرزوی نداشتههایش را نمیکند.
آن مدل خوشبختی که از بچگی به ماد یاد دادهاند در واقع کاملاً برعکس است. ما فکر میکنیم که باید نوشتهای شبیه این باشد:
سخت کوشی+موفقیتهای بزرگ=احساس خوشبختی
سخت در بخوان + نمره بالا بگیر = خوشبخت میشوی.
مصاحبههای زیادی برو + کار عالی به دست بیاور=خوشبخت میشوی.
اضافه کاری کن + ترفیع بگیر = خوشبخت میشوی.
اما در زندگی واقعی چنین چیزی نیست. این یک مدل باطل است. ما کارمان را عالی انجام میدهیم، به موفقیتهای بزرگ هم میرسیم، اما به جای خوشحال بودن، اهداف جدیدی در نظر میگیریم. شروع میکنیم به بررسی شغل بعدی، مدرک بالاتر و ترفیع گرفتن در آینده؛ چرا با گرفتن یک مدرک دانشگاهی متوقف نمیشویم، در حالی که میتوانیم مدرک بالاتری بگیریم؟
چرا مدیر یک قسمت باقی بمانیم در صورتی که میتوانیم معاون شرکت شویم؟ چرا فقط یک خانه داشته باشیم وقتی میتوانیم مالک دو خانه باشیم؟ با این روش هرگز به خوشبختی دست پیدا نمیکنیم؛ چرا؟ چون مدام آن را به بعد و بعدتر موکول میکنیم.
خب حالا چه اتفاقی میافتد اگر «احساس خوشبختی» را از آخر برداریم و آن را اول از همه قرار دهیم؟
سپس این شش کلمهی مهم به این صورت در میآید:
حالا همه چیز تغییر میکند. همه چیز واقعاً تغییر میکند. اگر با احساس خوشبختی شروع کنیم در نتیجه حسمان عالی میشود. عالی به نظر خواهیم رسید. ورزش میکنیم. با دیگران ارتباط برقرار میکنیم و چه اتفاقی میافتد؟ در پایان میبینیم که کارمان را به بهترین شیوه انجام دادهایم چون حس و حالمان هنگام انجام آن عالی بوده است. کار عالی به چه چیزی میانجامد؟
به موفقیتهای بزرگ.
موج عظیمی از احساس موفقیت پی در پی آن مدرک دانشگاهی، ترفیعها و تلفنهایی که از طرف مادرتان که به شما میگوید به شما افتخار میکند.
مجلهی کسب و کار هاروارد گزارشی دارد مبنی بر اینکه افراد شاد 31 درصد بیشتر از بقیه مولد ثروت هستند، 37 درصد فروش بالاتری دارند و سه برابر خلاقتر از همتایان کاری خود میباشد.
خوشبخت بودن.
از همان اول خوشبخت باشید.
شاد و خوشبخت بودن مراکز یادگیری را باز نگه میدارد و مغز شما مانند آسمان خراشهای شهر در تاریکی غروب، روشن خواهد بود، مانند الماس در زیر نورهای مغازهی جواهر فروشی خواهد درخشید و مانند ستارگان در آسمان تاریک یک مزرعه خواهید تابید.
فیلسوف آمریکایی، ویلیام جیمز، میگوید:
«بزرگترین کشف نسل فعلی بشر، این است که میتواند با تغییر دیدگاهش زندگی خود تغییر دهد».
نویسندهی کتاب فواید خوشبختی، شاون آکر میگوید:
« لزوماً این واقعیت نیست که مار را میسازد، بلکه لنزی است که مغز ما از طریق آن، جهان را میبیند و واقعیتهای ما را میسازد».
ویلیام شکسپیر نیز میگوید:
«هیچ چیز به خودی خود خوب یا بد نیست، بلکه تفکر ماست که آنها را میسازد». اما اگر این موضوع فقط فکر کردن یعنی اندیشیدن صرف است، چرا نمیتوانیم هر زمان که میخواهیم با تفکر، خودمان را به یک حالت خوب ببریم؟ به نظر میرسد که باید بتوانیم با یک حرکت کلیدش را در ذهنمان بزنیم.
اما همه میدانیم که به این آسانی هم نیست. گاهی مغز ما روی چیزهای منفی متمرکز است و نمیتوانیم جلویش را بگیریم! این همیشه برای اکثر ما اتفاق میافتد.
هر شخصی گاهی در میان افکار منفی گیر میافتد. بزرگترین سخنرانان، میلیاردهای بزرگ و… در پشت صحنه گاهی میترسند، عرق میکنند، فکر میکنند، ممکن است چیزی اشتباه از کار درآید.
همهی ما یک گفت و گوی درونی منفی داریم. چیزی به اسم خوشبین مطلق وجود ندارد. البته هستند افرادی که احساس خوشبختی میکنند اما حتی همان افراد نیز این گفت و گوی درونی منفی را دارند و این هیچ اشکالی ندارد. مشکل این نیست که در مغزمان افکار منفی داشته باشیم، بلکه مشکل این است که فکر میکنیم هرگز نباید افکار منفی داشته باشیم.
اما چزا ذهن ما روی چیزهای منفی متمرکز است؟
زیرا در طی دویست هزار سالی که بشر روی زمین میزیسته، زندگی برای او غالباً کوتاه،بیرحمانه و بسیار رقابتی بوده است و مغز ما برای همین زندگی کوتاه، بیرحمانه رقابتی تربیت شده است.
اگر ذهن بشر برای بقا مجبور بوده تا خطرات و موانع را بسنجد و به نکات منفی دقت ویژهای داشته باشد، اما دلیل بر این نیست که همیشه منفی نگر هستیم. اینکه ما بتوانیم نیروهای ذهنی خود را بشناسیم و در کنترل خود درآوریم میتواند عوامل منفی ذهن ما را به سمت رویکردهای مثبت سوق دهد.
هم عوامل منفی و هم عوامل مثبت هر دو برای بقا و ادامهی حیات لازم است. همان طور که بارها و بارها شنیدهایم، خوشبینها و بدبینها هر دو برای جامعه مفید هستند.
احساس خوشبختی از خوشبختی بسیار مهمتر است. چه بسا افرادی هستند که خوشبخت هستند، اما احساس خوشبختی نمیکنند. هر کاری را که میخواهید انجام دهید، احساس خوشبختی را در اول آن قرار دهید. شما میتوانید حس شگفتانگیز احساس خوشبختی را در خود ایجاد کنید،کافی است دیدگاه خود را تغییر دهید، تغییر دیدگاه نیز رابطهی مستقیمی با ارادهی خود شما و خواست قلبیتان دارد، اگر بخواهید این اتفاق خوب خواهد افتاد.
در همین زمینه بخوانید:
مرسی واقعا عالی بود، این مهمه که ما چه چیزی برای ادامه حیات خودمون میخواهیم. nباید بیشتر تمرین کنیم که یاد بگیریم بخواهیم، بعد از اینکه یاد گرفتیم چه چیزی میخواهیم انگیزه به دست خواهیم آورد و بعد از اون حرکت خواهیم کرد و باکمون رو پر میکنیم و به هر سمتی که باید پرواز کنیم میریم. nواقعا مرسی از سوخت جت که بهترین سایت انگیزشی در ایران هستش، اینجا مطالب و پادکست های بسیار خوبی قرار گرفته شده و میشه با همین یک سایت برنامه های بسیار خوبی برای زندگی در نظر گرفت و نیاز نیست توی سایت های مختلف دنبال موفق شدن بگردید.
سخت در بخوان + نمره بالا بگیر = خوشبخت میشوی
اصلاح گردد
درس
عالی
باسلام وعرض ادب
خیلی عالی بود.این مطالب برای داشتن احساس خوشبختی ضروری است و ممنونم از انرژی مثبتتون.
سلام
مقاله جالب و انگیزشی بود و متن شیوا و گیرا . اما بعد از مطالعه ی متن، برای من به شخصه هنوز واضح نیست که چه تعریف و معیاری برای خوشبختی در نظر داشتین!
ممنون میشم اگه واژه ی “خوشبختی” رو از این هاله ی ابهام دلنشین دور تر کنین 🙂
سلام عالی من شاگردواردنبال نکات مثبت که منو بکشه بالا ودنبال شما بودم که جهان هستی شماراآورد جلو راهم سپاس
سلام خسته نباشید،واقعا عالیه.
سلام و خسته نباشید
آیا میتونیم هنگامی که عضو ویژه سوخت جت هستیم. مقالات سوخت جت رو ذخیره کنیم و داشته باشیم؟
ممنونم از شما
بهتر شدم الان
خیلی قشنگ بود مرسی
بسیار تلنگر عالی و مفیدی بود
باسلام خیلی جالب بود ممنون از شما
از شما بابت مطالب خوبتون سپاس گزارم
سلام خسته نباشید عالی بود
سلام خسته نباشید واقعا عالی بود❤❤❤
مقاله ای فوق العاده ای بود بخواهیم همیشه در این فکر که من این کارو میکنم که به خوشبختی برسم این غلطه یعنی از همون اول شروع کار به خودم میگم من خوشبختی ندارم و خوشبختی من وابسته به کاریه که انجام میدم به خاطر همین به خوشبختی نمیرسم یک چیزی مثل همون قضیه گرفتن پروانه به دنبالش پروانه خوشبختی میدویم و او از ما دور میشه
در آخر فوق العاده بود