بهترین شرکت دنیا را میخواهید بسازید؟ این تنها راهش است…
اگر میخواهید در دنیای تجارت و کسب و کار موفقیت یک مجموعه را بسنجید، میزان درآمد، تعداد کارمندها، موقعیت شرکت، برند، شعار شرکت و … نقشی در این سنجش ندارند !
تنها چیزی که مهم است چیزی با نامِ «سودآوری» است.
و در دنیای تجارت تمام مذاکرات، گفتگوها و مکالمات بر روی سودآوری فقط به یک زبان مشترک و قابل فهم برای تمام مدیران ترجمه میشود : «زبان پول»
مهم نیست شما زبان چینی بلد باشید یا نه، اگر بخواهید بر روی سودآوری با یک مدیر چینی مذاکره کنید، شما فقط به زبان پول نیاز دارید. یک زبان بین المللی که تمام مدیران آنرا بلدند.
اما چرا «زبان پول» و «سودآوری» را اول گفتیم؟ قرار است شما یادبگیرید چطور بهترین شرکت دنیا را بسازید، آرزویی که هر مدیر، کارآفرین و تاجر در سر دارد.
این رویا، به ندرت اتفاق می افتد که شرکتی تبدیل به شرکتی بزرگ و محبوب میشود که سودآوری قابل توجهی داشته باشد. یک نمونه از این شرکت ها، Apple است. شرکتی که استیو جابز خلق کرد. اما وقتی او را از شرکتش بیرون کردند، با اینکه شرکت بزرگ بود، کارکنان آن همان بودند، محصولات و مشتریان همان بودند اما … سودآوری شرکت به طرز فجیعی افت کرد.
یک نفر، از یک شرکت خارج شد و مابقی چیزها همان که بودند باقی ماندند، اما سودآوری آن شرکت افت شدید کرد، چــــرا ؟ استیو جابز نه طراح بود، نه سرپرست خط تولید بود، نه تبلیغاتچی بود… پس چطور با اخراج استیو جابز، سودآوری سقوط کرد؟
ماجرا از اینجا شروع میشود…
یک کسب و کار، شرکت یا سازمان، هدف و قصد اصلی اش را فقط در بدترین شرایط کاری در بوته آزمایش میگذارد.
هدف و قصد اصلی، یعنی دلیلی که آن شرکت بوجود آمده.
سازمان یا شرکتی که در سخت ترین شرایط اقتصادی و ضرر و زیان تجاری مقاومت میکند، درواقع مجبور میشود تا هدف و قصد اصلی اش را آزمایش کند.
اما هدف و قصل اصلی یک شرکت چه باید باشد؟ هدف نهایی یک شرکت :
«مسئولیت سازمان برای ارائه خدمات به منظور منفعتِ شرکا و سرمایه گذاران.»
اگر بخواهیم کمی شفاف سازی و ساده تر کنیم؛ هدف یک شرکت، سود برای صاحبان آن شرکت است. سود، همیشه پول نیست و پول. سود به هر قیمتی هم مد نظر نیست.
در واقع، کلید این تعریف از سودآوردی در این است :
- قرار نیست ارزش سهم سهامگذاران با افزایش خریداران سهم و افزایش قیمت، بیشتر شود
(شرکت هایی که با فروش سهم به سهام داران بیشتر، ارزش آن شرکت را افزایش میدهند) - قصد اصلی یک شرکت، اتکا به قدرت کاغذبازی نیست.
(یک مثال ساده، شرکت های بزرگ اما با مدیران قدیمی هستند که هنوز دوست دارند بر روی کاغذ بنویسند و مراتب را با مکتوب شده طی کنند؛ بوروکراسی) - سهام داران، شرکا، مشتری، کارمندان و جامعه هم در سودآوری شرکت، سهیم اند
(اگر فقط شرکا بخواهند سود کنند، خیلی زود شرکت ورشکست میشود)
اما اکثر اوقات هیچکدام از اتفاقات خوبِ فوق رخ نمیدهد.
در واقع، در زمان سختی و مشقت گریبان گیر مدیران و صاحبان آن شرکت میشود، وقتی که سودآوری کم میشود، درآمد صاحبان آن کم میشود و این افراد هدف و قصد اصلی شرکت را زیرپا میگذارند، تا درآمد و سود خودشان را بردارند.
در این مقاله شما یادمیگیرید
یک شرکت خوب در دنیا چطور ساخته میشود :
در همین زمینه، نوشته های زیر را هم بخوانید :