کاریزماتیک بودن بدون صحبت کردن ! (تکنیکی که دیزرائیلی را تبدیل به نخست وزیر انگلستان کرد)
کاریزماتیک بودن بدون صحبت کردن… تعجب کردید؟ این تکنیکی است به عقیده دانشمندان یکی 5 مرد باهوش تاریخ و کسی که توانستد به کمک آن سه مرتبه به عنوان نخست وزیر بریتانیا انتخاب شود و تنها فردِ امینِ ملکه بریتانیا باشد.
تکنیکی برای کاریزماتیک بودن، که بدون شک سود زیادی از آن خواهید برد… اما ماجرا از کجا شروع شد؟
این داستان از مهمانی شام مادر وینستون چرچیل در یک قرن پیش که نشان می دهد یک رهبر کاریزماتیک و اصلا کاریزماتیک بودن به چه معناست :
یکی از بزرگترین درس های رهبری که حتی در دانشگاه های معتبر سراسر دنیا هم تدریس میشود مربوط به دوران ویکتوریا است. بنیامین دیزرائیلی و ویلیام گلدستون برای تصاحب جایگاه نخست وزیری انگلستان در رقابت بودند.
نام این دو رهبر در تاریخ ثبت شده است، اما با شخصیت های آنها… بسیار متضاد هم بود ! برای مردم آن زمان جای تعجبی نبود اگر بنیامین دیزرائیلی برنده انتخابات میشد، اما چرا؟ ویلیام گلدستون، یک فرد بسیار باهوش و شوخ بود.
گلدستون فرد برجسته ای بود، بدیهی است که او چیزهای بسیار زیادی در اکثر زمینه ها میدانست و تقریبا اکثر کشورهای دنیا را دیده بود و تجربه و خاطرات زیادی داشت. شوخ طبعی و تجربه او از امتیازات منحصر به فردش برای کسب پیروزی در انتخابات بود.
اگرچه آنچه نتیجه انتخابات را رقم زد مهمانی شام توسط یک زن بود که برای هر دوی دیزرائیلی و گلدستون یک هفته قبل از برگزاری انتخابات تدارک دیده شده بود.
بانویی که ترتیب این ضیافت را برای هر دو کاندید داده بود جنی جروم، مادر وینستون چرچیل بود که از خانواده اشرافی و نزدیک به ملکه بریتانیا بودند و به دلیل ارتباطش با ملکه قرار بود گزارشی از این دو کاندید دریافت کند و به ملکه ابلاغ کند.
هنگامی که یک روزنامه نگار از جروم پرسید که چه تصوری از این دو کاندید دارید، او پاسخ داد:
“زمانی که اتاق ناهار خوری را پس از صحبت با گلدستون ترک کردم، فکر کردم او باهوشترین مرد در انگلستان است. اما زمانی که با دیزرائیلی صحبت کردم احساس کردم که من باهوشترین زن در انگلستان هستم”.
دیزرائیلی تمام شب از او سوال پرسیده بود و مشتاقانه به پاسخ او گوش داده بود. او می خواست همه چیز را در موردش بداند و سعی کرده بود مکالمه را به سمت او سوق دهد به طور طبیعی، او نیز رشته کلام را به دست گرفته بود و ما معمولا هنگام صحبت کردن راجع به خود احساس خوبی داریم.
جای تعجب نیست، که دیزرائیلی، کسی که هنر خلق «حس مهم بودن» به مردم را دارد، برنده انتخابات شد.
دیزرائیلی به باهوشی و زکاوت گلدستون نبود؛ اگرچه او این هنر را داشت که با مردم طوری صحبت کند که احساس کنند فرد بسیار مهمی هستند و این یک راز کلیدی است که موفقیت رهبران پرجذبه را رقم میزند.
این هنر دیزرائیلی باعث برد او در انتخابات شد همان طور که توجه ملکه ویکتوریا را هم به خود جلب کرده بود و او بر خلاف توصیه های نزدیکانش حمایتش را از دیزرائیلی اعلام کرد.
بنیامین دیزرائیلی را بهتر است بشناسید. یک سیاست مدار تمام عیار و کسی که برای اولین بار کلمه «امپریالیسم» را خلق کرد. سه بار به عنوان نخست وزیر بریتانیا انتخاب شد؛ بریتانیایی که 130 سال پیش یک امپراتوری بزرگ که 68 کشور از کشور های حال حاضر دنیا را مستقیم و غیرمستقیم اداره میکرد (از جمله ایرانِ خودمان…)
دیزرائیلی رهبرِ همچین دولتی بود؛ مردِ محبوب و قابل اطمینان ملکه که توانست با ثروت شخصی کل سهام کانالِ سوئز را بخرد تا تمام ثروت این کمپانی به ملکه بریتانیا (و البته خودش…) برسد.
دانشمندان از روی جمجمه او، دیزرائیلی را یکی از پنج فرد باهوش در دنیا میدانند.
او نه تنها در عرصه سیاست حرف اول را میزد، به طوری که چرچیل بعدها اذعان کرد در برابر دیزرائیلی شاگردی بیش نیست؛ بلکه در عرصه رمان نویسی ذهنی خلاق داشت و رقیب بزرگی برای چارلز دیکنز بود.
اما این نابغه سیاست و ارتباطات چطور از یک تکنیک ساده، بدون صحبت کردن، زبان بدن و … میتوانست بر روی هرکسی تاثیری مثبت بگذارد؟ تکنیک بنیامین دیزرائیلی به شما برای کاریزماتیک بودن کمک زیادی خواهد کرد ! این تکنیکی که در ادامه میخوانید کارگشای خیلی از ارتباطات تان با دیگران خواهد بود :
راز پنهان کاریزماتیک بودن دیزرائیلی چه بود؟
شما چطور؟ اگر تجربه ای مشابه این تکنیک دارید،
حتما زیر همین مقاله برای ما بنویسید
در همین زمینه، نوشته های زیر را بخوانید :
- چطور هر کجا که هستیم با هرکسی که خواستیم ارتباط برقرار کنیم؟ [+ 6 تکنیک برای انجام این کار]
- یک ترفند ساده و قدرتمند برای اینکه راحت سرصحبت را بازکنید و همه عاشق گفتگو با شما باشند
- چطور طوفان به پا کنید و تمام توجه ها را جلب کنید (تا محصول، شخصیت یا صحبت های تان را بتوانید بفروشید)
- میخواهید با نفوذ ترین فرد در هر جمع باشید؟ نیاز به این حقه های ذهنی (و البته علمی) دارید…
جالب بود .من بصورت انتسابی جوری بودم که دوستان و اقوام اصرار به ارتباط و دیدو بازدید با من داشتن با اینکه من آدم درونگرایی هستم که تمایل زیادی به ارتباط تفریحی ندارم و همیشه برام سوال بود که چرا من دوست ندارم برم ببینمشون اما اونا دوست دارن .الان که فکر میکنم میبینم من تو صحبت کردن با اونا شنونده ی خوبی هستم و همیشه تاییدشون کردم و ازشون تعریف کردم و اگر هم انتقادی بوده سعی کردم خیلی شیرین و با محبت بگم،فکر کنم همون کاره بنیامنو انجام دادم
با سلام.در باب کاریزما پند و اندرزهای زیادی رو از دیل کارنگی و برایان تریسی و کیوساکی و دارن هاردی و ناپلئون هیل و …شنیدیم اما نکته ای که این وسط جا افتاده تفاوت فاحش کاریزمای اکتسابی مثل اینها و نوع انتسابی مثل هیتلر و ناپلئون بناپارت و گاندی و لوترکینگ و…می باشد و آن تصنعی بودن است.کاریزمای حاصل از آموزش غالبا مصنوعی بوده و اینگونه نه تنها تاثیرگذار نیست بلکه به مثابه ی نقض غرض اعتماد مخاطب را سلب میکند چون ظاهر سازی ما رو حس میکند.راه حل، نهادینه کردن این ویژگیست که با تغییر در خصوصیات درونی شروع میشود و در واقع نقطه عطفیست ما بین دو فرد بی روح و کاریزما و وقتی شخصیت ما به عنوان بستر مهیا بود هنگام پیاده سازی این آموزه هاست زیرا مردم داری و عشق به مردم ،منجر به تشکیل کاریزما نه در خودآگاه ما بلکه در ناخودآگاه ما میشود و اینطور است که به معجزه و قدرت کلمات روی مخاطب پی میبریم
بسیار عالی و جالب
اتفاقا کتابی هست تحت عنوان مانیه تیسم اثر پل ژاگو و همچنین کتاب تاثیر از فاصله که دقیقا به افزایش کاریزمای ما کمک میکنه و من این کتابهارو پیشنهاد میکنم به دوستان
عالی بود
اوه خدای من
من حالا فهمیدم چرا تو بعضی کلاسهام محبوب ترم بعضی کلاسها نه
من اینو به صورت ناخوداگاه انجام میدادم
همیشه سر کلاس هام گفتم برو بشین سر میز اونی که داره بهت نگاه میکنه
و ببین از محمدی نیا چی میخواد
عالی بود
عالی
عالیییی
من به شخصه از از این ترفند ها استفاده کردم.
البته قبلا کتاب آیین زندگی دیل کارنگی منو آگاه کرد.این مقاله هم عالیی بود.واقعا هر چقدر هم آدم قدرت مندی باشی باز نیاز به توجه داری
بنجامین نویسنده بسیار باهوش
اما لطف حقیقی شخصی کرده که این مقاله را به زبان ما نوشته است بسیار امتنان
عجب تکنیک جالبی حتماا استفاده میکنم تشکر
مقاله خوبی بود فقط پرانتزی که باز کردید تا عنوان کنید انگلستان ایران را هم اداره می کرد (احتمالا به این خاطر که اهمیت انگلستان آن دوران را نشان دهید.) بیان دقیقی نیست. زمان مورد اشاره شما در ایران دوران سلطنت ناصر الدین شاه قاجار بود که علیرغم دخالتهای فراوان و تاثیر گذار انگلستان در سیاست داخلی ایران، باز هم استقلال نسبی وجود داشته تا حدی که چند سال پیش تر از این تاریخ، در مقطعی با نظر شاه روابط با انگلستان قطع گردیده بود.
علی ایحال انتصاب اداره کشور توسط اجانب (آنچنان که مثلاً در خصوص هند قابل طرح است.) در خصوص ایران به نظرم صدق نمی کند.
درود فراوان به شما بزرگوار ممون از اطلاعات مفیدی که در اختیار ما قرار میدهید، بله حق با شماست، ما مخصوصا ایران را در پرانتز قرار دادیم تا از شدت آن نسبت به کشور های دیگر بکاهیم ولی در کل تمرکز این مقاله بر روی تکنیک مطرح شده است و نه اطلاعات تاریخی چون بدون اغراق از کاربران مان اطلاعات تاریخی کمتری داریم که برای هر مقاله سعی میکنیم تحقیقات لازم را به عمل آوریم، موفق باشید.
کاملا موافق این مقاله هستم ، بسیار صحیح و درست بود . من مدیر فروش در زمینه لامپ هستم . یک نکته بسیار ریزی که میخواهم به مطلبتون اضافه کنم این هست که در فروش باید قلب مشتری رو بدست بیارید ، اولین نکته این هست که باید با مردم دوست شد ، وقتی این اتفاق بیوفته همه منافع معنوی و مادی هم پشت سرش میاد . البته مردم بسیار هوشمند هستند ، دوستی ظاهری و تصنعی به سرعت لو میره ، باید عاشق مردم باشین تا بتونید فروشنده خوبی بشید . هر چقدر هم که استاد سخنوری باشید و به اصطلاح شلوغ بازی در بیارین ولی صاق نباشید ، ضمیر ناخودآگاه طرف مقابل باعث میشه به شما اعتماد نکنه . موفق باشین
با سلام و تشکر از حسن توجه شما بزرگوارد
بله حق با شماست، مشتری در وهله اول ارتباط با فروشنده را میخرد و بعد اقدام به خریدِ محصول میکند. ممنون میشویم اگر تجربه استفاده از این تکنیک را داشته اید برای ما بنویسید.
سلام کاملا صحیح می فرمایید موافقم
سلام چرا راز پنهان كاريزماتيك بودن ديزرائيلي برا من باز نميشه با اينكه عضوم؟؟؟
دوست عزیز شما حساب کاربری دیگری قبلا در وبسایت ایجاد نکرده بودید؟