چطور بدون سرمایه، کاری را شروع کنیم؟ (+ تجربه افزایی)
شروع کار بدون سرمایه
چطور می توانیم کارمان را، سرمایه مان بکنیم؟
در یکی از مقالات پیش از این، در سری مقالات نود و پنج مقاله نوشت کوتاه برای سال نود و پنج، اشارتی کوتاه به این قاعده داشتم. حالا این جا می خواهم به توسعه این فرمول و مفهوم بپردازم… فقط
قرار است این بحث و این تجربه ها را به کمک شما کاملتر کنیم
منتظر تجربه های ناب شما و تکمیل این بحث هستیم
در «دورهمی های تجربه افزایی» سایت کارآفرینان جوان
تجربه شما، می تواند راه جدیدی برای همه ما باشد
خیلی از شماها می خواهید کاری را شروع کنید، پروژه ای را کلید بزنید، کارآفرینی پیشه کنید و …، ولی حس می کنید که نیاز به سرمایه دارید و بدون سرمایه، نمی شود کاری از پیش برد؛ به قول معروف، بی مایه فطیر است.
البته شما درست فکر می کنید. اما چند نفر از بزرگان حوزه کارآفرینی و رشد شخصی و تجارت، نظرات تکمیل کننده دیگری هم دارند.
جیم ران، استاد آنتونی رابینز بود. رابینز جوان شوق زیادی برای کار با استاد شناخته شده رشد فردی آن زمان داشت. اما مشکلش این بود که آهی در بساط نداشت. توصیه جیم ران، حسابی او را تکان داد:
«برو شرکت ثبت کن و کارت را، سرمایه ات کن.»
نتیجه این شد که رابینز جوان، شرکتی ثبت کرد و به جای هفته ای یک بار، روزی سه بار برای جمع های مختلف، سخنرانی تشویقی و تبلیغی می کرد تا توانست در کمتر از یک ماه، پانصد تا بلیت شرکت در سمینار جیم ران را بفروشد.
وقتی که می گوییم «کارت را سرمایه ات کن»، یعنی که با مهارت خودت و توسعه آن، جوری کار کنی که جای سرمایه را گرفته و حتی آن را تأمین کند.
شروع کار بدون سرمایه
برایان تریسی، استاد شناخته شده رشد فردی، معتقد است که «برای سرمایه گذاری و راه اندازی کار جدید، نباید از سرمایه قبلی تان مایه بگذارید.» پس چه باید کرد؟
کار را از مقیاس کوچک شروع کرده و سپس از سودی که این مقیاس کوچک به دست می آورد، شروع کنید به گسترش کار. این جوری بار روانی کمتری بر دوش شما می افتد و راحت تر کار می کنید. ایده جالبی است، نه؟
وارن بافت، چهره پرآوازه و شناخته شده دنیای تجارت نیز، دو توصیه جالب درباره سرمایه دارد:
- هیچ گاه اجازه ندهید سرمایه تان کم شود
- اصل اول را هیچ وقت فراموش نکنید.
حالا چطور باید اجازه ندهیم که سرمایه مان کم نشود؟ این دیگر نیاز به کمی تفکر دارد؛ همان چیزی که وارن بافت، وقتش را خالی می کند تا بتواند به آن بپردازد. دو حکایت و توصیه قبلی نیز، در همین راستا قابل تفسیر است؛ راه هایی برای عدم کاهش سرمایه و حتی افزایش آن؛ که البته اصل با عدم کاهش سرمایه اصلی شماست.
همه این جمله های گفته شده را، می خواهیم در همین توصیه «کارت را سرمایه ات کن» قرار بدهیم. به این وسیله، شما بارِ روانیِ کمتری را متحمل شده و ایده های جالب تری برای کسب سرمایه اولیه و حفظ آن و مراقبت از عدم کاهش آن را کشف خواهید کرد.
خوبی این کشف، در ان است که دیگری کسی نمی تواند بهانه و گلایه ای بیاورد که ایده های خوبی دارم، ولی سرمایه خوبی ندارم… نتیجه نهایی این دورهمی تجربه محور، در ان می تواند باشد که :
به همه ما ثابت کند که حتی در زندگی های شخصی ما و در انبان و انبار تجربه های انباشت شده ما، نمونه هایی از این توصیه درخشان وجود دارد؛ توصیه ای که شاید فراموش شده باشد.
در اینجا و برای توسعه این مفهوم و فرمول، تجربه شخصی که موید این امر هست را برایتان نقل می کنم.
تجربه اولِ منِ نویسنده
سایتی را ایجاد کرده بودم. قاعدتاً باید هزینه هاست و دامین می دادم. هزینه زیادی نبود. هزینه طراحی هم باید کنار می گذاشتم؛ اما به خاطر داشتم که نباید از سرمایه اولیه ام کم می کردم. در ضمن، من هنوز تجربه چندانی برای سر و کله زدن با طراحان سایت و برنامه نویسان نداشتم.
به سفارش یکی از بزرگان این حوزه در مقاله ای که در این باره نوشته بود، از قالب های رایگان و سیستم مدیریت محتوای رایج و رایگان وردپرس استفاده کردم. به جای صبر چند ماهه، سایت را با کمتر از نود هزار تومان بالا آوردم. البته قیافه و کلاس کاری آن، در مقایسه با دیگر سایت های باسابقه تر، جای اما و اگر زیادی داشت؛ اما مسأله اصلی در این بود که کار سریع راه بیفتد و به مرحله ای برسد که خود سایت، قابلیت و سرمایه تغییر گرافیکی و برنامه نویسی را در خودش ایجاد کند؛ ضمن این که ارتقای رنکینگ سایت در این دو، سه ماهی هم که جسته و گریخته کار را پیش گرفتم، در نوع خودش جالب بود؛ کاری که قبلاً با همکاری یک شرکت تبلیغاتی و کلی تبلیغات مختلف و طراح و برنامه نویس مستقل و هزینه های این چنینی، به چنین نتیجه ای هم نرسیده بود، در کمتر از سه ماه و بدون هیچ کاهش سرمایه اولیه ای، به همان نتیجه رسیده بود.
تجربه های بعدی و در بخش کامنت ها (دیدگاه ها) با شما خوانندگان و اعضای عزیز سایت خواهد بود.
به این ترتیب، این بحث با تجربه های خود شما کاملتر خواهد شد. در واقع ما مطرح کننده آن هستیم؛ نه کامل کننده و توسعه دهنده آن.توسعه و تکمیل این توصیه در بخش اول «دورهمی تجربه افزایی» با شما خواهد بود.
معطل چه هستید؟ تجربه هایتان زندانی باورهای منفی تان نکنید؛ شک نکنید که برای همه ما ارزشمند خواهند بود.
باسلام امروز13 آذر97 بسیارخوشحال ومسرورم ازاینکه دراین پایگاه پیام رسانی عضو شدمطالبی داریدبسیارعالی بی تردید کلیشه ای نیستند،ازگلچین آموخته های شما استفاده کردم،البته 6 ماه میشه که بدلیل نوسانات بازارازکارکردن دریک شرکت معتبربه دلیل عدم تصمیم گیری مدیرعامل شرکت معلق ازکارشدم شایددوباره مشغول بشم یا کارخودم راشروع کنم….من مدتی قریب به یک ماه و اندی هست که درگوگل به عناوین مختلف درموردکارموفق،انسانهای موفق،کارآفرینی ازصفر،بازاریابی واصول آن وخلاصه راه اندازی کسب وکارشخصی درقالب خویش فرمامطالب خوانده ام،معلومات نسبتا خوبی پیداکردم،ونسبت به سوابق کاری خودم که قبلادرقالب فروشندگی بودن حدود10 سال دانستنی واندوخته دارم…اماباشرایط بازارکار درایران خیلی پیچیدگی زیادشده،ماهمگی نسل آریایی هستیم همه زرنگ وبا اراده حتی بسیار ریسک پذیر وروبه جلو،اما درهرکاری نیازبه صنعت تولیدمواداولیه داریم قیمتهای بازارهم که ثبات نداره،تحریم وگمرکی هم که دیگه بدترش کرده،پدران همه ماهاکه ملاکدار بزرگی نبودن،باورکنیدپس انداز برای ازدواج نتونستم جمع کنم،ایده کسب وکار دارم سرمایه ندارم…همه خوب میدونن ازشروع هرکاری تازه بااون همه دربدری کشیدن وخون جگرخوردنش حالا تازه باید تا1سال خاک کارخورد،یعنی یکسال بدون سودتازه اگر درآمدمختصربراتون داشته باشه که تامیخوایم جابیفتیم قیمتها وتورم نزدیک به300درصدی ایران که بعضی وقتهابیشترم هست پای ماروخشک میکنه .بانک که به هر شخصی وام نمیده تازه با اون عددهای کم پر منت شون بااون سفته بازی وضمانت خواستنشون،قشردهه 60 که ماباشیم دیگه کف گیرخالی دست بگیریم.من باکلی استعداد،خداکمکم کنه ازاستعدادم درراه کلاه برداری قدم نگذارم،چون خیلیا رو میتونم بدبخت وبیچاره کنم،باورکنیدآدم نامردی نیستم وگرنه الآنه هاوایی بودم ولی نمیدونم شایددهه 70 محترم باید این شکلی کارکنن،البته قبل ازاون اگربه نعشه کشی نیفتن،الله اعلمخدابهترازهمه آگاه است.فقط مطالب سوخت جت کامل بخونید درهمه جای زندگی بطورناخداگاه بهترین بهره رو ازش میبرید،مغزخودراباچالش آشناکنید آینده ایران ازآن جوانان ماست آی مسؤلین باغیرت حمایت حمایت
سلام وقت بخیر. خیلی اتفاقی با سایت شما آشنا شدم و مطالب خوبتون رو مطالعه کردم. خوشحال شدم که خیلی از دوستان تونستن موفق باشن توی کار مد نظر و ایده شون.
من دختری 25 ساله هستم،کارشناسی گرافیک دارم و کم و بیش مشغول عکاسی هستم. از زمان دانشگاه میخواستم گروهی هنری از دوستانم تشکیل بدم،دفتر بزنم کار کنیم و …
اما متاسفانه نشد: دلیلشم نداشتن سرمایه،عدم حمایت و انگیزه از سمت خانواده و مهم ترین دلیل که آخر مطلبم میگم.
حدود4 ساله عکاسی میکنم،خیلی فکرها و ایده هایی دارم برای کسب درآمد ازین هنر،اما متاسفانه نمیشه.
چون اول از همه الان هرکی تونسته دوربین خریده و یه فتوشاپی بهش میکشه میشه عکاس،از طرفی همه میگن یه عکس میخای بگیری مگه چه هزینه ای برات داره،نمیفهمن هر شات عکاسی من،استلاک دوربینمه. میخام تجهیزات عکاسی بخرم و دوربینمو ارتقا بدم که بتونم تیم خودمو تشکیل بدم،خورده کاری ها نیست.
اما اما اما،بزرگترین دلیلی که توی هیچ کاری دخترای شهر من نمیتونن موفق بشن،شهر مذهبی بودن هسش.اینجا حتی اساتید بزرگ هنر،سرکلاس با دخترها مشکل دارن و بدرفتاری میکنن. دیکتاتوری ای هست که همه ی کارهای بزرگ،از پروژه های عکاسی تا طراحی آرم و لوگو و پوستر… فقط به اساتید بزرگ سپرده میشه،اون ها هم خیلی بخان لطف کنن و زیر بال و پر کسی رو بگیرن،کارو میدن به پسرها. میخام بگم ما اینجا حتی از 0 نمیتونیم به 1 برسیم،تا بشه اعتماد به نفس و انگیزه برای اینکه کارآفرینی خودمونو داشته باشیم. خداشاهده من انقدر به مسعله ی کارفرینی ،کار تیمی،گروه،آتلیه و … فکر کردم و نوشتم و فکرکردم،انقدر ذهنمو درگیر کردم،نصف موهای سرم ریخته،ولی حتی از طرف خانواده ی خودم (که خانواده ی اوکی ای هستن) حمایت نمیشم چ برسه مسعولین و …
اینجا شهر خاکستریه
روح جوان ها خستس
اینجا سقفش کوتاهه،قد آرزوهات باید خیلی کوتاه باشه تا احساس خوشبختی کنی
اگر بخای بلندشی،سرت گیر میکنه به سقف
تلاش میکنی
فشار میاری
اما آخرش
فقط
له میشی.
من دختر 25 سالم شهر من هم کوچیک من تسلیم نمیشم یک کار خوب حق ماست شما هم تسلیم نشوید.
سلام دوستان ، من اسمم نریمان هستش 28 سال سن دارم
من چند سال پیش با توجه به این که اهی در بسات نداشتم و هیچ پشتوانه ای نذاشتم یه کارگاه درب و پنجره سازی راه اندازی کردم و خداروشکر کم کم راه افتاد و درامدشم خیلی عالی بود تا چند سال که گذشت خلاصه رفیق نابابا و و…. از راه به در مون کردن و طمع جلو پام گذاشتن بریم تو کار قاچاق ، و خلاصه همه هر چی جمع کرده بودم و کارگاه و هرچی که داشتم از بین رفت که هیچ کلی هم بدهکار شدم ، ولی اینو بگم واقعا این حرفها حقیقت داره و ادم میتونه از صفر شروع کنه ،
چون من یه بار تونستم
بعد اون اتفاق کلی بدهی بالا اوردم و الان چندساله فقط بدهی پس میدم و هنوز تموم نشده
حالا من باز ایده یه کار جدید به سرم زده و تا ماه اینده صد در صد راه اندازیش میکنم
اخه من از اون دسته ادمهام که اگه بخوام کاری بکنم حتما انجام میدم به هر قیمتی باشه و در تصمیم گیری هم سریع هستم
من الان در موقعیتی هستم که حتی کسی حاضر نیست یه هزار تومنی کمکم کنه ، البته قاعده جامعه ما اینجوریه کسی که واسش مشکل پیش میاد به جای کمک کردن بیشتر داغونش میکننن
انشاالله کار رو شروع میکنم و در همین سایت مینویسم که تونستیم و شد …
امید هیچ معجزه ای به مرده نیست زنده باش
بسان رود که سر به سنگ میزند رونده باش
سلام
من یه دانشجوام بدون سومایه و عاشق کارافرینی ..
چندتا ایده دارم واسه کارآفرینی ولی متاسفانه سرمایشو ندارم.حتی یه هزارتومنی ام ندارم.دوستان راهنمایی کنین چیکار کنم حداقل به یه سرمایه کمی برسم .
این شهری ام که درس میخونم واسه دانشجو کار ندارن.یا پولی که میدن خیلی خیلی کمه
سلام اطفا ايده هاتو بگو تاسرمايه گذارش پيدابشه
سلام من کل دارییم 50 میلیون بود که تو بازی های آنلایش اینترنتی همش از دست دادم حدود 10میلیونم قرض کردم و همگی تلف شد هیج شغلی بلد نیستم کارم نگهبانی در یه شرکت راه سازی هست که اونم هر 6ماه یه حقوق میده که نمیدونم اجاره ازش بدم یا قسط یا خرج خونه یا بدهکاری بنظر شما من الان چه خاکی تو سرخودم کنم تا از این بحران خلاص شم
سلام دوستان
من يك كارافرين موفق در زمينه بيزنس وتجارت با سرمايه كم شروع كردم وبعد از چند سالي كارمندان زياد وفروش بالا اعتماد بنفس منو بالا برد تا جاي كه رفتم سراغ مغازه خيلي بزرگ با اجار حدود ١/٥ مليارد الان بتومان
ودر انجا بخاطر دير راه افتادن مغازه وهايپر وداشتن هزينه كارمندان و اجار بالا ونگرفتن كار در حد كه توي برنامه ريزي بود در نتيجه شكست بزرگ چند ملياردي خوردم
وزندان وخلاصه تق ولق
واز نوع هر كاري ميخوام شروع كنم هم ميترسم اون جرات اول رو ندارم سنم در ضمن ٤٦ سال است
وكسي سرمايه هم بهم نميدن بخاطر بدهكاري بالا اوردن
ولي تجربه كاري دارم وحتي خونه وزمين هم فروختم فعلا اس وپاسم بدون سرمايه
اعتماد بنفسم هم پايين اومده ودر اجتماع هم كمي سر خورده شدم
كلافه هستم نميدونم چكار كنم
ايا توي اين سن ميشه از نوع شروع كرد
كاري كه بازدهي تقريبا خوبي هم داشته باشد
اونم بدون سرمايه
جالب بود
سلام.خوشحالم که با سایت شما بطور اتفاقی وبدون معرفی کسی آشنا شدم..من ۲۳ سالمه و خیلی از کارهارو امتحان کردم ولی هیچکدوم برای خودم نبوده وکلا برای کار فرما وصاحبان مغازه اینا بوده کار آخرم هم تو فست بود دیگه کم کم به سرم زد که باید به فکر یه کاره بهتر داشته باشم که بتونم به اهدافم برسم از ریز و درشت مثلا ادامه تحصیل و یاد گرفتن زبان انگلیسی و خیلی اهداف دیگه..من پس اندازی نداشتم و با همون حقوق آخرین ماه که توی فست فود گرفتم رفتم خوابگه اجاره کردم وشروع کردم دنبال پیدا کردن کار مناسب دوسه جا رو رفتم ولی متاسفانه بازم اون خستگی و زحمتش تقریبا ب اندازه فست فود بوددیگه مجبور شدم کار کردم ولی بازم آخر ماه نتونستم کرایه ماه بعدی خوابگاه رو جور کنم دیگه وددل شده بودم بین بیخیالی یا ادامه دادن تا اینکه من بودم و صد هزار تومان پول میخواستم با اون یه چیزایی بخرم بفروشم ولی با دوستم مشورت کردم پشیمون شدم آخرش دوستم یه کانال بهم معرفی کرد که کارای مختلفی توش بود بالاخره رفتمولی بخاطر یه سری باور ها واعتقادات و نداشتن تجربه میترسیدم برمسره اون کارا تا آخرش یکیشو انتخاب کردم رفتم اونجا مَشغول شدم اونام خوبه خداروشکر ولی حقوق ثابت نداره وه پورسانتی هستش ولی کلا بگم من سواد و آگاهییم کمه ولی دوست دارم کار آفرین بشم واز جایی که دوست دارم به اهدافم برسم ..دوستانم متنم طولانی شد ولی دوست داشتم باهاتون ب اشتراک بگذارم امیدوارم تو این سایت بتونیم از تجربیات همدیگه استفاده کنیم..ارزوی موفقیت برای همه شما
خوشحالیم که به جمع ما پیوستید و تجربیاتتان را با ما به اشتراک گذاشتید؛ با آرزوی بهترینها…
سلام.اول اینکه سایت بسیار خوبی دارید واقعا مطالبش عالیه.
شغل من یکی از انواع شیرینیجاته که طرفدارای زیادی داره حدود ده سالی هست تو این شغلم حتی یک بار مغازه ای دستو پا کردم ولی شکست خوردم بیشتر به این دلیل بود که حساب و کتابم دقیق نبود و چون تنهایی بیشتر کارهارو انجام میدادم دقیق به حساب کتابام نمیرسیدم و چون مغازه از خودم بود نه پول آب میدادم نه برق و گاز پیش خودم میگفتم ضرر نمیکنم.(مغازه از پدرم بود)
بعد از اون شکست رفتم تو یه کارخونه ای مشغول شدم در رابطه با همین شغل خودم که اونجا تونستم تجربه کاریمو بالا ببرم. الان چند سالی میگذره و من توی شغلم تجربه کسب کردم ولی توی مشری یابی و از این جور مسائلش خیلی ضعف دارم.
چند ماهی میشه که یک دوستی پیدا کردم که تو کار ساختمونه و از شرایط مالی خوبی برخورداره و علاقه زیادی نشون داده که با هم در این شغل شیرینی که من هستم با هم شروع به کار کنیم حتی یه سری تحقیقات درباره این شغل انجام دادیم و خیلی به دردمون خورده
ولی من در این باره که سرمایه از ایشون باشه و کار از من هیچ تجربه ای ندارم و الان بین دوراهی موندم که چکار کنم.از نظر خودم موقعیت خوبیه چون ایشون آدم درستکاری هستن و افراد زیادی دوربر خودشون دارن که میشه روشون حساب کرد از لحاظ سنی هم به هم نزدیکیم.
اگه بتونید تو این زمینه کمکم کنید که چطوری بین خودمون یه قرار داد خوب بنویسیم واقعا ممنونتون میشم.نمیخوام این موقعیتو از دست بدم
سلام،روزتون بخیر!
دوستان بنده ایده ای در ذهن دارم که کمی احمقانه به نظر میاد
نه
خیییییلی احمقانه
ایده مربوط به خدماته
کاری که شاید بتونه مضراتی هم برای عده زیادی از انسانهای روزی زمین داشته باشه(اگگگگر بگگیییره)
ایده من نیاز به افرادی داره..درابتدای کار شاید تونسام به تنهایی کارهایی انجام بدم.اما بعد از استارت حداقل ۳ نفر و چه بهتر که۲۰نفر باشیم
تا بحال درزمینه ایده چندین هفته ایم باکسی صحبت نکردم
تلاش چندانی هم نکردم
میخوام قبلش از درستی و بدردبخوریِ ایده ب احمقانه ام! مطمئن بشم!!!!
میخوام منو راهنمایی کنین که دراین زمینه با چه کسی باید مشورت کنم و چطور باید نسبت به ایده ام مطمئن بشم؟
ایده من تغییر مهم و تاثیر خاصی نخواهد گذاشت،مگر روی خود من.
و شااااید راحتی برخی افراد..شااااید..
و شاید هم، تاثیر+ روی افزایش تنبلی شون.
باید بگم دررابطه با ساخت و اختراعات وسایل مختلف و یا ایده ی نقاشی های خاص و پرمعنا هم ذهن فعالی دارم.(هرچندکه دست و مهارت توانایی ندارم.اما مغز و تصوری پرسرعت دارم)
خوشحال میشم دراین زمینه هم به من کمکی کنید!
اما مورد اول مهمتره!
چون*امروز*ذهن من بیش تر درگیر اونه
ممنون از همه ی شما
ایده تورو از کجا باید بدونیم چطور باید کمکت کنیم؟
با سلام و تشکر فراوان از سایت خوب تون.
من هم دنبال کارآفرینی هستم، امیدوارم ک بتونم پله ب پله پیشرفت کنم
سلام خسته نباشید.من قراره طی یکی دو ماه آینده کار آفرینی خودم رو شروع کنم و برم سمت هدفهام .و میخواستم از سرمایه اولیه خودم استفاده کنم! اما وقتی که این مطلب رو خوندم دو دل شدم.البته من نمیدونم اگه که از سرمایه اولیه خودم برای افتتاح کارم استفاده نکنم.پس اون پول چه به درد میخوره؟
سلام ممنون از سایت خوبتون و مطالب عالی که در اختیار ما می گذارید، حس امیدواری که الان دارم رو 10 سال پیش تجربه کرده بودم که شما دوباره اونو روشن کردید به زودی تجربیاتم رو براتون به اشتراک می گذارم.
من هم بعد از خوندن پیشرفتهایی که خوانندگان سایت داشتن میخواستم در مورد شرایط کاریه خودم بگم.از دوران کودکی دوست داشتم خلبان بشم و پدرم هم اینو تو کله من کرده بود که وقتی بزرگ شدی میفرستمت بری هلند خلبانی تو بگیری و برگردی و همینم برای من قطعیت پیدا کرده بود.حتی یکبار خواب میدیدم که رسیدم توی متروی امستردام دارم میرم فرودگاه….!!!برای خلبانی میگفتن که باید ریاضیت خیلی خوب باشه ولی من تا اون موقع که اول دبیرستان بودم نمرم از ۱۳ بیشتر نمیشد .ولی اونقدر دوست داشتم که سال دوم رفتم رشته ریاضی رو انتخاب کردم و گفتم که میتونم ا.در نهایت روز انتخاب رشته یادم میاد که مدیر مدرسمون شاخ در اورده بود که بین بچه های درس خون کلاس منم میخوام برم رشته ریاضی.اون سالو خوندم و رساضیم هم کمی بهتر شد و با هر درد سری که بود دیپلم گرفتم.حتی مجبور شدم حسابان و هندسرو تک ماده کنم ولی دیپلم ریاضی گرفته بودم که به خودم نشون دادم که اگ بخوام میشه کاری که میخوای انجام بدیاون قضیه هلند رفتن هم به دلیل تصادف پدرم و ابراز ناراحتی ایشان از نبود من در دوران پیری منتفی گردید..در همون دوران رفتم مدرسه پرواز و یک پا مدرسه میرفتم ویک پا مدرسه پرواز تا شب که ساعت ۱۰ که میرسیدم خونه تازه باید درسای خلبانی رو میخوندم که واقعیت یک وقتا مخم قفل میکرد از بس کج و ماوج بود هم درسای دبیرستانم رو از رو گام به گام کپی میکردم که فردا استاد با گچ نزنه تو چشموون.!!!به خاطر ما نشونه گیریشم خوب شده بود استاد.!!که در ان دوران استراحت روی کتابهای هواپیما تا صبح به یک عادت نطلبیده تبدیل شده بود.بعد نوبت سربازی بود که هرگاری کردم معاف شم نشدم چون پدرم ۷۵ سالش بود و چشمش هم عمل کرده بود و چند سال قبل دو سه روز بعد از عروسی خواهرم ماشین بهش زده بود و خیلی نیهز به مراقبت داشت و منم تنها پسر بودم که توی خونه بودم و تنها داداشم هم ازدواج کرده بود و خیلی پیش ما نمیومد.
در نتیجه رفتم خدمت و در زمان های مرخصی و زمانهایی که خودمونو میزدیم به موش نردگی که مثلا مادر بزرگم فوت کرده و اینا…میوندم تهران و میرفتم قزوین که بتونم ساعتهای پروازیم رو که باید اموزش میدیدم انجام بدم.خیلی حرف زدم لطف خدا الان خلبان هواپیمای مسافری ام اما این کار به دلیل مسیولیت های بالایی که داره احساس میکنم خیلی برای من نیست و در حالی که به تین هدف که در زندگیم مهمترین بود برای من رسیدم میخوام حرفه کار افرینی رو شروع کنم چون میدونم برای من هست این کار.
اخرش که گفتی خلبان هواپیمای مسافربری ام ,ناخود اگاه به لبخندی رو لبام نشست,احسنت به اراده ات
سلام . مرسی از سایت خوبتون که خیلی جاها به کمکون رسیده و اجازه نداده که نا امید بشیم .
من الان سر یه کار کارمندیم . یکسال برای یه شرکت کار ظراحی موشن گرافیک و طراحی انجام میدم . البته بعد از اینکه تصمیم گرفتم ازونجا برم ، تعریف از خود نباشه رئیس این موسسه تلاششو کرد که من ازینجا نرم . تا حدی که پیشنهاد داد صبح تا ظهر کارای شرکت اونارو انجام بدم ظهر خروج بزنم ، ولی بمونم شرکت و دفتر از ظهر تا هر موقع که خودم خواستم دست من باشه و کارای خودمو و سفارشای خودمو انجام بدم . درسته که هنوز اونجا موندم ولی یه استراتژی برد برد بود . الان من یه دفتر با تمام امکانات و حتی آبدارچی دارم . یه میز که میتونم جلسه کارای سفارشای شخصیمو توش انجام بدم و یه کارت ویزیت که آدرس یه دفتر رسمی با شماره تلفن ثابت روش نوشته . شاید واسه خیلیها بدیهی و حتی خنده دار باشه ولی خودتون میدونین یه دفتر داشتن این روزا کلی هزینه داره . اونروز که این دفترو در اختیار من گذاشتن ایمانم به اینکه همچی در گرو ذهنه و خودمون میتونیم همچیو درست کنیم بیشتر شد . خدارو شاکرم . هرچند خسته ام ولی تا لحظه مرگ ادامه میدم .
دست از طلب ندارم تا کام من برآید
یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید
حافظ
سلام به تمامی دوستان و هموطنان عزیزم و نویسندگان و مسئولین گروه کارآفرینان جوان
من 26 سال سن، و مدرک کارشناسی عمران دارم، بعد از فارغ التحصیلی این رشته رو مناسب خودم ندیدم و علاقه من طراحی و مشاوره تبلیغاتیه، به همین دلیل و تجربه کاری کمی که در دوران تحصیل در این زمینه داشتم وارد بازار چاپ و تبلیغات شدم، در حال حاضر فعالیت من به در زمینه طراحی و چاپ و مشاوره تبلیغاتیه، روزی که از محل کارم جدا شدم و قصد داشتم کار خودم رو شروع کنم فکر میکنم حدود 5 هزار تومان پول داشتم و چندصدهزار تومان بدهی و حتی یک کامپیوتر هم نداشتم که بتونم با اون کار کنم.
نمیدونستم چی کار کنم و بعد از یک مدت قصد داشتم کلا بی خیال بشم، اما تصمیم گرفتم بازم ادامه بدم و یه راهی پیدا کنم.
از یکی از آشناها که وضع خوبی داشت لپتاپش رو قرض گرفتم، بعد از چند روز ازش خواستم که لپتاپ رو به من بده و من پول لپ تاپ رو به صورت قسطی بهش بدم، اون هم قبول کرد.
بعد از اون به جاهای مختلف رفتم و شروع کردم به بازاریابی، طبیعتا اکثر افراد به یک پسر جوون، بدون پشتوانه، شرکت ثبت شده و جای ثابت، هیچ کاری نمیدادن، اما من ادامه دادم و بعضیا به من اطمینان کردن ( مخصوصا دوستان و آشنایان ) و کارشون رو به من سپردن، سعی کردم کار خیلی خوبی ارائه کنم تا منو به بقیه هم معرفی کنن، بعضا پروژه های خاص و خوب هم گرفتم. بعد از مدتی پول لپ تاپ رو دادم و الان دیگه برای خودم در آمد زایی میکنم وقلق کار دستم اومده و به صورت آهسته و پیوسته جلو میرم. در کار، نحوه ارائه، اجرا و …. هم خیلی پیشرفت داشتم. قصد دارم یک شرکت تبلیغاتی تاسیس کنم. ( البته چندتایی از اقوامم هم در این شغل هستن و اونا هم به من کمک زیادی کردن و من همیشه ازشون ممنونم).
اما باز هم از صفر شروع کردن، ادامه دادن و قدم قدم و ذره ذره جلو رفتن واقعا سختی های زیادی داره، جواب رد شنیدن، مسخره شدن، سرزنش و انتقاد دیگران و(فشارشون برای اینکه برم سراغ یک کار و حقوق ثابت)، بی پولی و از همه بدتر ناامیدی از ادامه مسیر. من هنوز هم بعضی اوقات پشیمون میشم و میخوام دوباره برم سراغ کارمندی اما به رویاهام فکر مبکنم، فکر میکنم و فکر میکنم و میدونم که تازه اول راهم
همه آدما رویا دارن، اما همه آدما جرات ندارن که برن دنبالش، در بدترین حالت اگر واقعا تلاش کنید و موفق هم نشید حداقل بعدها پشیمون نیستید و میدونید تلاشتون رو کردید.
ما میتونیم با تلاش بیشتر نبود سرمایه و عقب موندگیمون از دیگران رو جبران کنیم.
البته من کمی تنبل، ولخرج و در برنامه ریزی مالی و اقتصادی کمی ضعیف هستم اما در تلاشم که این نقاط ضعفم رو رفع کنم و انگیزه و پشتکار خودم رو بالا ببرم و سعی میکنم روز به روز بهتر بشم.
هر بار که مطالب سایت یا کانال و … رو میخونم روحیه پیدا میکنم که بیشتر تلاش کنم اما خب ترک عادت های قدیمی هم سخته، امیدوارم همه بتونن هدف هاشون رو تیک بزنن و در رسیدن به آرزوهاشون موفق باشن.
برای تک تکتون از صمیم قلب آرزوی موفقیت دارم.
ممنون از سایت کارآفرینان جوان و مقالات تاثیرگزارشون که باعث افزایش انگیزه و تلاش من میشه،
سلام خسته نباشید
مدتی است تعدادی متن با اسم Alireza-7am در کانال شما پست مکذاره که اصلا ربطی به مفاهیم کانال شما نداره، میخواستم بپرسم این موضوع با هماهنگی شما انجام میشه یا کانال شما هک شده؟
ممنون از شما
سلام، خیر ایشون از همکاران ما هستند که مورد تایید ماست و تمام پست ها پس از بررسی ارسال میشوند؛ اگر پست خاصی منظورتان است میتوانید از قسمت ‘تماس با ما’ اعلام کنید. با تشکر
سلام به نویسنده یاهمون مدیریت وبسایت کارآفرینان جوان مقاله وتجربه شماواقعاخوب بودخیلی دوست دارم درباره ی شمابدونم ؟یه بیوگرافی یامعرفی ازخودتون بدنیستااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااکه بگین-ممنون
من هم چند تجربه به اين بحث اضافه مي كنم
***
روزگاری وبلاگی تأسیس کرده بودم با موضوع موفقیت. دوست داشتم بیشتر دیده شود. باید جایی آن را تبلیغ می کردم. به یکی از سایت هایی که دوستش داشتم رفتم. دیدم هزینه تبلیغات دریافت می کند. قرارم این بود که از سرمایه اصلی ام صرف این کار نکنم. من چه مهارتی داشتم؟ مهارت نوشتن. پس باید کارم را سرمایه ام می کردم. پس پیغام گذاشتم که به عنوان نویسنده مهمان، می توانم مقاله برایتان بنویسم، به شرط این که لینک وبلاگ و نام من، باید در انتهای مطلب بیاید. طرف هم قبول کرد. به این ترتیب، هزینه تبلیغات پرداخت نشد، وبلاگ من تبلیغ شد، برند من نیز مطرح تر شد و … . بدون یک ریال جابه جایی مالی در این میانه. البته شاید من این مقاله را برای جایی دیگر می نوشتم، حق الزحمه ای دریافت می کردم؛ اما مسأله اینجاست که از سرمایه اصلی و اولیه من چیزی کم نشد.
***
منزلی تهیه کرده ایم که البته مناسب است؛ فقط این که آسانسور و پارکینگ ندارد. بعد از سه سال، این کمبودها حالا دارد اذیت مان می کند. پس انداز اولیه ای داشتیم که البته برای تبدیل به احسن این منزل کافی نیست. باید مبلغ بیشتری کنار بگذاریم. خط قرمز من هم این است که از سرمایه اولیه به هیچ وجه نباید کم شود. نتیجه این شد که، این مبلغ را در یکی از بانک ها گذاشتیم، وامی سی میلیونی گرفتیم، این وام را هم در سپرده ای گذاشتیم که سود به آن تعق بگیرد؛ در نتیجه با کمترین زیان ممکن اقساط این وام در حال پرداخت است؛ تا ان شاء الله واحد مناسبی برای خرید پیدا کنیم. آن کمترین زیان ممکن هم، نه از سرمایه اولیه کم می شود و نه از جای دیگر، از اضافه کاری هایی که انجام می دهم، تأمین می شود. به این ترتیب، نه تنها سرمایه اولیه کم نشده، که حتی همین حالا اضافه شده و کفایت می کند برای خرید یک واحد مناسبتر در همان محله؛ و البته یک واحد بهتر در محله هایی بالاتر طی چند ماه بعدی.
عجب مقاله ای بود
خیلی وقت بود منتظر یه همچین مقاله ای بودم واقعا دمتون گرم
من دقیقا تجربه مشابه ای دارم
۱۰ سال پیش توی یک شرکت کار میکردم که حقوقم کم بود میخواستم کار خودم رو داشته باشم تا سریع پیشرفت کنم و این داستان ها که هیچ پولی تو بساط نداشتم برای همین ایده ای به سرم زد که توی ایده ای که دارم با مدیرم شریک بشم. وقتی پیشنهاد رو بهش دادم با کمال میل قبول کرد چون خیلی وقت بود کارمندش بودم بهم اعتماد هم داشت سریع اقدام کرد و کاری رو که میخواستم بدون هیچ سرمایه ای (سرمایه خودم) شروع کردم و امروز شریکم رئیس قبلیمه که خیلی خوب هم کارمون گرفته
اول از نوشته پربارتون تشکر میکنم واقعا این سیستم به اشتراک گذاشتن تجربه ها میتونه کمک زیادی به افزایش دانش ما بکنه
من سالها پیش میخواستم کارافرینی کنم و هیچ ایده ای نداشتم نمیدونستم چیکار کنم از کجا شروع کنم رفتم بازار گل استخدام شدم چون دوست داشتم تو کار گل و گیاه باشم و به بعد از دو ماه دیدم نوع خاصی از کود در بازار نیست تصمیم گرفتم خودم ایجاد کنم پس رفتم از یک تولید کننده کود خواستم اون نوع خاص کود رو به اسم من تولید کنه و من اونها رو بفروشم و این کار رو کردم یعنی بدون سرمایه ! یک نفر دیگر تولید میکنه و من اون ها رو هم توی مغازه خودم می فروشم و هم جاهای دیگه
دوستان باور کنید کارافرینی سرمایه و پول نمیخواد فکرتون رو محدود نکنید