چطور با حرف بی منطق بالادستی، هوشمندانه برخورد کنید؟
اگر قبولش ندارید، انجامش ندهید...
حتماً این نکتهای را که قصد گفتنش را داریم، بسیار شنیدهاید و بسیار با آن مواجه شدهاید؛ اینکه مثلاً وقتی به دور و اطرافتان نگاه میکنید، متوجه میشوید که داریم رنجهای بیهودهای میکشیم که دلیلی برای آن وجود ندارد.
- یکوقت رنجهایی هست که درباره آنها کارهایی از ما ساخته نیست (پس باید صبر کرد و صبر)
- اما یکوقت رنجهایی میکشیم که به خاطر بیمبالاتی و بیدقتی و نادرست کار کردن و نیز نادرستی دیگران است (اینجور رنجها، واقعاً آزاردهنده هستند)
مثلاً شما به شرکتی میروید و قوانین مسخرهای را میبینید.
دوست ندارید این قوانین را رعایت کنید، اما نیروی شرکت از شما قویتر و بزرگتر است…
چرا اینقدر مشکل هست؟
در ایران امروز ما نیز چنین اتفاقاتی بسیار میافتد. چون ما یک کشور در حال توسعه هستیم، داریم از نقطهای که توسعهنیافته بودهایم، به نقطهای که توسعهیافته باشیم، حرکت میکنیم. طبیعی است که در این زمینه، درک میکنیم که مشکلاتی هست ولی نمیدانیم با این گروه از مشکلات چهکار کنیم.
مثل کدام مشکلات؟ مثلا…
- رئیستان درست کار نمیکند و شما از این بابت ناراحت هستید
- به بانک مراجعه کردهاید و شما را معطل کردهاند و اصلاً به رضایت مشتری توجه نمیکنند
- یک فروشگاه دارد گرانفروشی میکند و شما هم وقتی اعتراض میکنید، میگویند میتوانید تشریف ببرید یک فروشگاه دیگر و بهسلامت
- برای جایی کاری کردهاید، ولی حقالزحمه انجام پروژه شما را به علتهای ناموجه پرداخت نمیکنند
- یک وام ساده برای خرید مسکن میخواهید، اما کارمندان بانک دارند شما را اذیت میکنند و رسماً میگویند که وام نمیدهیم ولی با زبان بی زبانی
- و …
ازایندست گرفتارهای منجر به ناراحتی بسیار است. اما شما چهکار میتوانید بکنید؟
چندراه بیشتر پیش روی شما نیست :
- یا سرتان را پایین انداخته و بیتفاوتی پیشه کنید و انگارنهانگار
- یا با دادوبیداد و دعوا و مرافعه و سروصدا، بخواهید حق خودتان را بگیرید یا وضعیت را درست کنید
- یا محل ایجاد دردسر را ترک کنید
- یا خودخوری کنید و بازهم چیزی نگویید
اما راهحل درست در این وضعیتی که رنجهای بسیاری از بابت بیملاحظگی و کمکاری و بیبرنامگی دیگران متحمل میشویم، چیست بهتر است در این زمینه، به وین دایر و کتاب «اندیشههای ماندگار» او مراجعه کنیم !
وین دایر این کتاب را، تحت تأثیر افکار و اشعار و نوشتههای بزرگان تاریخ نگاشته است.
او در بخش مربوط به اعتمادبهنفس، به مقالهای از اِمرسون، فیلسوف معروف آمریکایی، اشاره میکند. امرسون در این مقاله، از دنبالهرو نبودن و به ندای درون خود گوش سپردن میگوید.
اینکه جامعه، بههرحال قصد دارد افراد را یکدست نگه دارد و در این راه، از قواعد و قوانین اجتماعی سود میبرد. پس تکیهبر قواعد و قوانین اجتماعی، نمیتواند توجیهگر خوبی برای کارهای ما باشد.
شاید این جملهها، برای سازمانهای معیوب امروز ما نیز کارساز باشد.
خیلی پیش آمده است که به سازمانهای مختلف برای کار رفتهایم و در پاسخ به اعتراضات، گفتهاند که اینجا، قوانین خاص خودش را دارد. کدام قوانین خاص خود؟ یعنی هرکسی، میتواند با تکیهبر این قوانین، هر کاری که دلش خواست بکند.
این آیا مسخره نیست؟
قواعد موفقیت، میگویند چیزی را که منطقی میدانید، باید عملیاتی کنید؛
حتی اگر دیگران با آن مخالف باشند یا دستوری در این زمینه برای شما صادر نشده باشد. اگر قرار باشد با تأیید یا تکذیب دیگران زندگی کنیم، به موفقیت درخشانی نخواهیم رسید.
برگردیم به اشکال کار اول؛
ما رنجهای شغلی و غیر شغلی زیادی از بابت کمکاری و کار ناقص دیگران متحمل میشویم…
چگونه باید اعتراض کنیم و از این طریق،
استقلال خودمان را حفظ کنیم؟
دو پیشنهاد فوقالعاده برایتان داریم؛
به نظر شما اینها، ایدههای جالبی برای دنبال کردن نیستند؟
در همین زمینه توصیه میکنیم دو پادکست زیر از وین دایر را هم حتما گوش کنید :
اگر مقالاتی در همین زمینه میخواهید حتما سه مقاله زیر را هم بخوانید :
مطلب بسيار قوي بود.
ما در كشورهاي جهان سوم بلد نيستيم با چيزهايي كه با آنها موافق نيستيم چطور برخورد كنيم؟
انعطاف داشتن، تطبيق داشتن مشروط و توجه به نداي دروني بدون قيل و قال از ويژگيهايي بود كه در اين مقاله به خوبي به آنها اشاره شده بود.
مطلب ضعیفی بود
سلام آقای محمدی ، خدا قوت ، عالی بود مطالبتون
درودبرسما.زنده باد..جالب و عالی بود
خداقوت
زیبا وکاربردی بود