جادوی آغاز و معجزه اعتماد به هستی؛ دو مورد ضروری برای موفقیت
در این مقاله، قصد داریم از اصل آغاز کردن صحبت کنیم؛ اما…
کمی بحث مان ممکن است خطرناک میشود… ! بنابراین دوست داریم با دقت بیشتری به این موضوع توجه کنید. اگر خوب به این موضوع توجه نکنید و بعد، بروید و آن را عملیاتی کنید، مسئولیت اش بهیقین با خود شما خواهد بود.
حاضرید وارد یک عرصه خطرناک، ولی بهشدت موفقیت ساز شوید؟
تنها شرطش، درک کامل این بحث است؛ همین.
خب برای شروع باید به یک درک عمیق از رابطه خودتان و هستی برسید.
ما، اجزای ماشینی هستی نیستیم؛ ما اجزاء ارگانیک یک «کل بههمپیوسته» به نام هستی هستیم. به خودتان نگاه کنید؛ قلب و ریه و دستوپا و چشم و مغز و عصب و … شما، در ارتباط باهم هستند.
درواقع همه، اجزاء یک مجموعه زنده هستند که تحت یک فرمان و استراتژی کلی دارند کار میکنند.
هیچکدام، پراکنده کار نمیکنند.
همگی زندهاند، چراکه جزئی کوچکتر از یک «کل» زندهتر و بزرگتر هستند؛
«کل»-ی که تحت فرمان مغز و عصبهای منشأت گرفته از مغز قرار دارند.
ما نیز در هستی، چنین هستیم؛
هستی یک «کل» بزرگ و زنده است، ما نیز جزئی کوچک از این «کل» بزرگ و زنده هستیم.
پس همه ما، تحت فرمانی بزرگتر و مغزی کاملتر و بزرگتر هستیم که در همه هستی، میتوان جریان یافتن آن را مشاهده کرد.
درک چنین اصلی، باعث ایجاد امنیت بزرگ در درون ما میشود. چه امنیتی؟
اینکه ما رها شده نیستیم، اینکه هستی و هوش سرشار تعبیه شده در آن و نیز کسی که هستی را به وجود آورده است، همگی بهشدت مراقب ما هستند. اینها، همه باعث ایجاد امنیتی بزرگ و فراگیر میشوند.
روزی سوار اتوبوس شده و داشتم به محل کارم میرفتم.
در خیابان ولیعصر تهران، ناگهان چشمم به درختان حاشیه خیابان ولیعصر افتاد. با خودم فکر کردم که این درختان، از کجا میدانند که کی باید رشد کنند، کی باید به خواب زمستانی بروند، کی باید سبز شوند، کی باید سیراب شده و کی باید به بار بنشینند و کی، باید برای همیشه خشک شوند؟
اینها، واقعاً چیز کمی نیستند؛ برای خودشان یک معجزه هستند.
ناگهان به این درک رسیدم که همه اجزاء هستی، دارای هوش هستند. فکرش را بکنید؛ همه اجزاء هستی دارای یک هوش هستند. هوشی که از طریق یک هوش برتر، به آنها فرمان داده میشود که چطور رفتار کنند.
همین درک، باعث میشود ما خیالمان در هستی راحتتر بشود؛
اینکه نیاز نیست ما مراقب همهچیز باشیم، هستی خودش، مراقب خودش هست؛ و ما اگر حواس مان را جمع کنیم و کمی هوشیارتر و آگاهتر باشیم، هستی مراقب ما هم خواهد بود.
حالا که به یک درک ابتدایی از خودمان رسیدیم… نوبت به یک اصل خطرناک میرسد !
آغاز کنید، حتی اگر همهچیز را برنامهریزی نکردهاید.
شهامت داشته و آغاز کنید؛ در میانه راه، همه برنامهها را طراحی خواهید کرد.
اینقدر آغاز کردنهای خودتان را به تعویق نیندازید؛ به این بهانه که باید همه برنامهریزیها را کامل کنید.
در همین زمینه، نوشته های زیر را توصیه میکنیم بخوانید :
درود من با باور به این مسئله برای خودم یک مغازه موبایل و لوازم جانبی آن راه اندازی کردم. ولی بدون تجربه و دانش لازم! در حالی که کارمند هم بودم و صبح تا ساعت 16 بایستی در اداره کار میکردم. ولی شوربختانه نتوانستم نیروی انسانی با وجدان کاری و دلسوز پیدا کنم و بیشتر از 2 ماه دوام نیاوردم! ناچار مغازه را تحویل دادم. هم اکنون پس از گذشت 3 ماه هنوز سردرگم و مبهوت این ماجرا هستم. به نظر شما من در چنین شرایطی بهترین کاری که میتوانم انجام دهم چیست؟
با سپاس
یک جایی یک جمله خونده بودم : وقتی کاری را شروع میکنید ، یک میدان امکان در اطراف شما ایجاد می شود که به شما کمک میکند آن کار را انجام دهید…با خواندن این مقاله به مفهوم عمیق این جمله پی بردم…گاهی وقتا در شروع یک کار علم ما در حدی نیست که آینده آنرا پیش بینی کنیم به همین دلیل آینده برای ما مبهم و ترسناکه نکته اساسی اینه که وقتی در طول مسیر قدم برمیداریم همزمان علم و آگاهی ما هم درباره آن کار یا مسئله بیشتر میشه و ابهامات و ترس ها از بین میرن ولی اگر کار رو شروع نکنیم این ترسها برما مسلط میشن و احساس بی کفایتی میکنیم…
سلام سال نوتون مبارک و ان شاء الله سالی سرشار از انفاقای خوب در پیش داشته باشین/ فایل صوتی که دانلود میشه مدتش سه دقیقه هست
اصلاح شد دوست عزیز، عید شما هم مبارک 🙂
ممنون بابت این زحمات هاتون حتی در تعطیلات هم فوق العاده هستید
این مقاله خیلی عالی بود برای اولین روز تعطیلات
ممنون از زحماتتون. فایل صوتی ضمیمه هم بسیار عالی بود. این عید رو میشه با برنامه ریزی فوق العاده سپری کرد
خیلییی عالی و منحصربفرد بود.ممنون