داستان هایی از جنس موفقیت، اینبار : عاشقی
آیا یک داستان عشق و عاشقی میتواند در زندگی شما تحولی ایجاد کند؟ خب امتحان کنیم…
حدودا شش روز بود که با معشوقه اش به اختلافات عمیقی برخورد کرده بود.
حس میکرد او تنها عشق زندگیش است و بدون او نمیتواند زندگی کند. نزدیک به یک هفته بود که از معشوقه اش خبری نداشت. از سر لج و لجبازی هیچکدام به یک دیگر زنگ نمیزد، نامه ای نمینوشت.
با همه ی مشکلات و دعواهایی که با او داشت باز هم به شروعی دوباره فکر میکرد به روزهایی فوق العاده ای که در کنار او داشت و خواهد داشت. دیگر صبر او تمام شده بود. از روی تخت بلند شد. تلفن را برداشت که با معشوقه اش تماس بگیرد. هر چه کرد نتوانست شماره را بگیرد، اگر زنگ میزد و باز هم اختلاف عمیق تر میشد… شاید هم همه چیز عالی پیش برود.
بهرحال از زنگ زدن پشیمان شد.
چون نمیتوانست شماره گیری را شروع کند و صدای معشوقه اش را بشنود زیرا ممکن بود همه چیز خراب شود.گوشی را گذاشت. با خود فکر کرد حالا که تلفن نمیتوانم بزنم. نامه ای مینویسم یا ایمیلی بفرستم.
کاغذ و قلمی آورد.بالای پیام «نوشت تقدیم به یگانه معشوقم»
کمی فکر کرد در ادامه چه بنویسد.
چندین بار خط اول را مینوشت و نامه را مچاله یا پاره میکرد.
زیرا فکر میکرد این جمله مناسب نیست. بعد از چندین بار تلاش نتوانست نامه ای که میخواهد بنویسد. از این کار هم منصرف شد. کمی احساساتی شده بود. از اینکه حالا که باید برای شروعی دوباره تلاش کند نمیتواند.
به پشت میز پیانو رفت و خواست پیانوی کوک نشده خود را بنوازد.
هر چه فکر کرد نتوانست ملودی را بخاطر بیاورد.دستانش را روی پیانو میکشید ولی بر روی کلیدی نمیفشرد. جرات این کار را هم نداشت. توانی برای شروع این کار را هم نداشت.
با خود فکر کرد «چقدر شروع کردن کار سختی است…»
شروع ها سخت ترین قسمت کار های دنیا هستند. سختی که در تلفن زدن به معشوقه اش تجربه کرده بود، سختی که در نوشتن سطر اول نامه چشیده بود و سختی که در فشردن کلمات دیده بود. براستی این سختی از کجا ناشی میشود؟؟ سختی ناشی از شروع ها چگونه مهار میشود؟ سخت ترین قسمت هر تغییر در زندگی شروع آن قسمت است. اما علت چیست؟ علت این سختی ؟
اگر این نوشته را دوست داشتید، شدیدا توصیه میکنیم این مقاله را هم بخوانید.
موضوعات
دستهبندی
محتوای رایگان
اشتراک توربو
فروشگاه
حساب کاربری
مقاله درجه یک موفقیت واقعا عالی بود
مرسی