این انتخاب مهم با شماست : رود میشوید؟ یا مرداب؟
اگر رود نشوید، مرداب هستید...
اگر پای درد و دل آدم های شکست خورده و ناموفق که بنشینید، خیلی زود متوجه میشوید همه ی آن ها یک وجه مشترک خیلی بزرگی دارند و همیشه آن کار را به بهترین نحو انجام می دهند که این مساله باعث شده تبدیل به یک بازنده ی قهار شوند…
شکست هم فرمول خودش را دارد که اگر شما هم آن را انجام دهید بدون شک جزو شکست خورده ها و بازنده ها خواهید شد (برای مثال اینجا خواندید)
فرمول آن پیچیدگی خاصی ندارد مثلا فقط کافیست درجا بزنید، دنبال رویاهایتان نروید، تلاش نکنید، هر روزتان تکراری باشد، در نهایت تبدیل به یک مرداب شوید و ببازید؛ به همین سادگی !
هیچ کدام از ما دوست نداریم که تبدیل به مرداب شویم، اما اگر به اطراف مان نگاهی بیاندازیم مرداب های فراوانی می بینیم که جرات دنبال کردن آرزوهایشان را نداشتند، هزار و یک بهانه برای این که تلاش نکنند برای دیگران لیست کردند و گفتند، شرایط بدشان را تقصیر سرنوشت انداختند و یک جا ماندند.
همه ی ما می دانیم حرکت کردن و رسیدن به هدف ها چه قدر سخت، البته لذت بخش است.
ما دلمان می خواهد به تک تک آرزوهایمان برسیم و زندگی خیلی خوبی داشته باشیم، اما برای بعضی ها این موضوع فقط در حد یک حرف است و هیچ وقت به عملی شدن آن ایمان ندارند و تلاشی برای آن نمی کنند.
میدانید چرا دنبال رویاهایشان نمیروند؟
چون از مسیر واهمه دارند و تسلیم ترس ها و بهانه های غیر واقعی می شوند؛ به نظر آن ها آدم های موفق یا خوش شان هستند یا استثنایی و چون خودشان را نه خوش شانس می دادند نه استثنایی پس ترجیح می دهند یک جا بشینند و تماشاچی باشند… که چه بر سر زندگی و آینده شان می آید.
متاسفانه این افراد خیلی قبل تر از روز مرگ شان، با مرگ رویاهایشان مرده اند؛ به نظر من این حرف هلن کلر را باید با طلا نوشت :
« به هر كاري كه اراده كنيم تواناييم،
اگر آن گونه كه سزاوار است پيگير باشيم.
هیچ محدودیتی برای ما وجود ندارد.
محدودیت ها ناشی از ترس و تنبلی خود ماست. »
من هم مثل همه شرایط سخت را تجربه کردم، حتی روزهایی را داشتم که فکر می کردم به آخر خط رسیدم اما چیزی که مرا نجات داد کتاب های روانشناسی بود که صبح تا شب وقتم را با آن ها می گذارندم.
آشنا شدن با سرگذشت آدم های بزرگ و فهمیدن اینکه همه ی آن ها گذشته ی سختی داشتند و با تلاش و مثبت نگری به موفقیت رسیدند، تمایل زیادی به رود شدن و حرکت کردن را در من به وجود آورد.
وقتی تصمیم گرفتم بعد از سه سال دوباره درس بخوانم و وارد دانشگاه شوم، ترس های زیادی در ذهنم وجود داشتند که گاهی حرکتم را کند می کردند :
- خیلی دیر شده
- همکلاسیات کم سن و سالند
- چرا می خواهی خودتو تو دردسر بندازی
- اگه نتونی ادامه بدی چی؟
- اگه موفق نشدی بقیه بهت می خندند
تنها کاری که کردم این بود با وجود ترس ادامه دادم، رشته ی مورد علاقه ام را انتخاب کردم و قدم در مسیر جدید گذاشتم. در طول مسیر با صخره ها، سنگ های ریز و درشت برخورد کردم، گاهی از کوه گذشتم و گاهی به دره سقوط کردم اما تحت هیچ شرایطی متوقف نشدم : چون می دانستم تنها راه رسیدن به رویاهایم این است که در جریان باشم.
من هم در حال تبدیل شدن به مرداب بودم، اما وقتی فهمیدم سرنوشت ساختنی است، نه باختنی و آدم های بزرگ از همان زمان تولدشان بزرگ نبودند، خانه ی رویایی نداشتند، در رفاه و آرامش نبودند، فقط با ترس هایشان مبارزه کردند و تسلیم شرایط نشدند؛ من هم دست از درجا زدن کشیدم و شروع به تلاش کردم.
تنها کاری که کردم، این بود که موانع را باور نکردم و شرایطم را خودم تغییر دادم.
شما هم می توانید حرکت کنید، فقط کافیست باور کنید تمام ترس ها و بهانه یتان غیر واقعیست. کافیست به آنها نزدیک شوید تا ببینید غول بزرگ و بی شاخ و دمی که در ذهن تان نقش بسته بود سایه یک فرصت بر دیوار بود.
پس، از مسیر نترسید؛ از سنگ ریزه ها و صخره ها نترسید، وقتی در جریان باشید مسیر هم برایتان هموار خواهد شد. هیچ آدم بزرگی در تاریخ بدون گذشته سخت وجود ندارد (میتوانید از اینجا مطمئن شوید)
آدم ها تهي از توانايي نيستند، تهي از اراده اند.
ـــ ويكتور هوگو
من تضمین می کنم که سختی های مسیر رویاهایتان، خیلی جذاب تر و شیرین تر از درجا زدن است.
وقتی تلاش نمی کنید، مرگ رویاهایتان را با چشم خودتان می بینید و یک عمر مدیون دلتان می شوید.
آدم هایی که از پیش خود را بازنده اعلام می کنند و دست از تلاش بر می دارند، بیش تر از دیگران دچار مشکلات روحی می شوند. چون زندگی برایشان یکنواخت است. هیچ چیز جذابی وجود ندارد. اما آدم های که در حرکتند شاید با موانعی رو به رو شوند اما هر روزشان با دیروز متفاوت است.
پر از امید و انگیزه اند. دیگران تمایل دارند با آن ها دوست شوند، هر جا که می روند با خودشان نشاط و زندگی می برند و سرانجام هم به مقصد می رسند.
شما هم در هر موقعیت و مکانی که قرار دارید می توانید به آرزوهایتان برسید. هیچ محدودیتی وجود ندارد. ترس از شکست خوردن نباید مانع شما شود.
مایکل جردن در طول مدت ورزشی اش بیش از ۹ هزار شوت را به بیرون زده. نزدیک به ۳۰۰ بازی را باخته. در ۲۶ بازی زمانی که می توانسته با شوت خود تیمش را برنده کند، ضربه را هدر داده. اما دست از تلاش بر نداشته تا توانست تبدیل به مایکل جردن مشهور شود.
در جریان بودن حق طبیعی شماست. هیچ کس این حق را از شما نمی گیرد جز افکار بازدارنده تان.
ترس از موانع را باور نکنید و دست به کار شوید. هر قدم که جلوتر بروید مسیر جدیدی سر راهتان قرار می گیرد. با آدم های جدیدی آشنا می شوید که کمک تان می کنند، موانع از سر راهتان برداشته می شود. فقط کافیست حرکت کنید.
اما اگر مرداب شدن را انتخاب کنید هیچ مسیری هیچ کلیدی هیچ چراغی به دست نخواهید آورد و فقط تا آخر عمر تمام تقصیر ها را به گردن سرنوشت خواهید انداخت.
دلم برای سرنوشت می سوزد؛
اسمش بد در رفته و چوب ترس ها و تلاش های نکرده ی آدم ها را می خورد…
اگر تصمیم دارید به هدف هایتان برسید، برای شروع هیچ وقت دیر نیست. در جا زدن را فراموش کنید. اهدافتان را مشخص کنید. قدم هایی که باید بردارید را شناسایی کنید و ترس قاتل خاموش زندگی و رویاهتان را کنار بگذارید و تلاش کنید. از مشکلات احتمالی نترسید، همین که در مسیر قرار بگیرید به این معناست که هر لحظه به رویاهای تان نزدیک تر می شوید و این نشانه ی خوبیست.
بزرگ ترین ترسی که می توانید داشته باشید این است که سال بعد همان جایی باشید که الان هستید. وقتی فردا شبیه امروز است و امروز شبیه دیروز پس یک جای کار می لنگد و تنها راه حل آن حرکت و رود شدن است…
در همین زمینه، نوشته های زیر را حتما توصیه میکنم بخوانید :
سلام بسيار عالى بود منو تحت تاثير گذاشت ممنون از اين مقاله عالى
آبی که برآسود زمینش بخورد زود دریا شود آن رود که پیوسته روان است
ممنون از شما دوست عزیز