آیا میتوانید شکست را تحمل کنید؟ یا اصلا… مگر باید تحمل کنید؟
زمانیکه صحبت از شکست و ناکامی به میان می آید، شاید اولین داستانی که به ذهنتان خطور کند این باشد که شکست پلی ست به سوی پیروزی… احتمالا تاکنون در درستی این جمله تردیدی بخود راه نداده باشید ولی همین جمله نیز می تواند بصورت یک داستان غلط ذهنی شما را از مسیر موفقیت منحرف کند !
بطور کلی شکست و ناکامی در مسیر زندگی عاطفی واجتماعی و شغلی را تنها زمانی می توانیم مثبت، سازنده و پیش برنده تلقی کنیم که ما را با کاستی ها و نقاط ضعف مان روبه رو کند، در غیر این صورت شکست ها چیزی بیشتر از عواملی مایوس کننده ونهایتا نابود کننده نیستند.
تحقیقات گسترده ای که در حوزه های روان شناسی و رفتار شناسی بر روی افراد متفاوت و با سطوح شغلی متفاوت صورت گرفته است، نشان می دهد که
نحوه ی پاسخ انسان ها به شکست ها و ناکامی ها از اهمیت زیادی برخوردار است.
از همین رو است که شکست برای افرادی مانند پله های موفقیت عمل می کند
و برای عده ای دیگر مانند پرتگاه…
شما شکست را چطور میبینید؟
پاسخ این سوال را در ادامه پیدا میکنید، اما قبل از آن میخواهیم توجه تان را به نکته ی دیگری را که نباید فراموش کرد جلب کنیم : شما باید بدانید شکست برای شما (و کسانی که با آنها کار میکنید) به چه معناست؟
اگر به دایره المعارف آنلاین ویکی پدیا مراجعه کنیم شکست، به معنای عدم دستیابی در رسیدن به اهداف و مقاصد مورد نظر است.
تا اینجا مفهوم شکست چندان پیچیده نیست.
ولی نباید فراموش کنیم که تفاوت های فردی انسان ها بر ذهنیت آنها از شکست تاثیر فراوانی دارد.
بعنوان مثال این مسئله متداول است که نتایجی که برای کارمندی رضایت بخش و موفقیت آمیز تلقی می شود برای مدیر او غیر قابل پذیرش و ناکام کننده است.
این موضوع چنان گسترده است که حتی در میان همکاران و اعضای یک تیم یا یک بخش که اختیارات و قدرت یکسانی دارند نیز به چشم می خورد.
به همین دلیل است که وقتی پروژه ای با شکست مواجه می شود اغلب دست اندرکاران در مورد علل آن دچار اختلاف نظر های جدی می شوند و بعضا این اختلاف نظرها آنچنان بالا می گیرد که نه تنها مشکل اصلی فراموش می شود که مشکلی بر دیگر مشکلات اضافه می کند.
اینجاست که نحوه ی برخورد با شکست می تواند نقش مهمی را در موفقیت ها و یا شکست های آتی شما در پی داشته باشد.
برای حل این معضل که بیشتر در سطوح پایین و میانی سازمان ها مشاهده می شود، دو روانشناس با نام های بن داتنر و رابرت هوگان با جمع آوری اطلاعاتی از صدها هزار مدیر در صنایع گوناگون به 11 داستان غلط از شکست، یا تله ی ذهنی رسیده اند که باعث می شوند انسان ها در برخورد با شکست ها به عکس العمل های اختلالی روی بیاورند.
به زبان ساده یعنی : هروقت شما دچار شکست می شوید، ممکن است به سراغ یکی از این 11 داستان ذهنی غلط راجع به شکست بروید و اوضاع را بدتر از چیزی که هست کنید.
نه تنها شکست را تبدیل به پلی برای پیروزی نکنید، بلکه آنرا اشاره ای به جهنم ببینید.
تمامی این 11 داستان غلط از شکست را می توان بر اساس الگویی که توسط روانشناس مطرح، سول روزنویگ، در دهه ی 1930 مطرح شد طبقه بندی کرد :
1. دیگر تنبیهان : افرادی که تمایل زیادی به مقصر دانستن و تنبیه کردن ناعادلانه ی دیگران دارند.
2. خود تنبیهان : افرادی که تا حد بالایی بیشتر تقصیر ها را بطور غیر متناسب و افراطی بر گردن خود می نهند.
3. تنبیه ناپذیران : که یا وجود هر گونه شکست و عملکرد ضعیف را رد می کنند و یا نقش خود را در بوجود آمدن شکست، نادیده می گیرند.
حال بهتر است به معرفی اجمالی هر کدام از این گروه ها و تله های شخصیتی زیر مجموعه ی آنها بپردازیم :
در همین زمینه، نوشته های زیر را هم حتما بخوانید :
موضوعات
دستهبندی
محتوای رایگان
اشتراک توربو
فروشگاه
حساب کاربری
مطلب خیلی جالبی بود اما هنوز هم شخصا فکر می کنم شکست خوردن برای پیروز شدن لازمه
سلام دوستان خوبم.اگر امکانش هست یک چت آنلاین با تمامی اعضا با مدیریت یک استاد عالی راه اندازی کنید روزانه یک ساعت اموزش ها و گپ و گفت کاری داشته باشیم که مثلا اگر سوالی ذهن کسی رو درگیر کرده بتونه جوابی براش پیدا کنه و دسترسی اعضا به همدیگه باشه . شاید وسط اعضا محترم دانش مندانی باشند که با یک صحبت کوتاه بتونن کلی کمک دوستان کنند. ممنونم از شما بابت وبسایت بکرتون.با شما خواهیم بود
خیلی مقاله ی متفاوت و جالبی بود.
چه نگاه و دید متفاوتی بود به مسئله ی شکست. واقعا ممنون از مطالب فوق العادتون