قدرت اراده را فراموش کنید، روانشناسها میگویند این بهترین روش برای انجام کارهای بزرگ است
این احتمالا ۲۰مین مقالهای است که امسال یا این هفته یا امروز خواندهاید تا بلکه راهی برای افزایش قدرت اراده تان پیدا کنید. میدانم مقاله نمیخوانید که فقط خوانده باشید، دوست دارید کاری انجام دهید.
میخواهید آنقدر جرأت برای شروع کار مورد علاقهتان داشته باشید تا هر روز صبح مجبور نباشید کلهی کچل رئیستان را سر کار تحمل کنید.
دوست دارید چند ساعت به درس خواندنتان در روز اضافه کنید تا بتوانید رتبهی کنکورتان را به رخ دخترخالهتان بکشید.
یا شاید دوست دارید انقدر درآمدتان را بالا ببرید تا دفعهی بعد که چشمتان به آن کفشهای شیک ویترین مغازه افتاد بتوانید آن را بخرید و عکستان را با آن کفشها در حالی که روی تراس ویلایتان در شمال نشستهاید روی اینستاگرام بگذارید.
یا شاید فقط بخواهید از شر تپهی مزاحم شکمتان که دائم در حال بزرگتر شدن است نجات پیدا کنید.
اما میدانید هر آرزویی هم که داشته باشید باید کاری انجام دهید و مشکل همینجاست: که نمیتوانید انجام دهید!
برنامهریزی کردن واقعا آسان است، یادم است که هر روز زنگ ورزش مدرسه باید تفسیر برنامهی درس خواندن ۱۶ ساعت در روز همکلاسیام را تحمل میکردم در حالی که میدانستم اگر میخواست این برنامه را شروع کند باید خانوادگی دنبال کتابهای خاک خوردهاش در خانه میگشتند چون میدانستم در سه ماه اخیر هیچ کدام از آن کتابها را باز نکرده بود!
همین الان از خودتان بپرسید؛
در طول همین یک ماه اخیر چند بار به خودتان قول دادهاید که فلان کار را انجام دهید یا فلان کار را دیگر انجام ندهید؟ (البته اگر قولهای انجامندادهی قبلیتان امیدی برای تصمیمگیری دوباره در شما باقی گذاشته باشد!)
مشکل واقعا کجاست؟
آیا شما ضعیف هستید؟
یا روشتان برای انجام کارها به درد نمیخورد؟
خب، همهی ما میدانیم قدرت اراده چیست.
اگر هم نمیدانید این تعریف ویکیپدیا از آن است:
به طور سادهتر، تمام نیرویی که برای خواندن این پاراگراف خستهکنندهی بالا از ویکیپدیا به خرج دادید خود ذرهای از قدرت اراده بود.
در این مقاله میخواهم ثابت کنم قسمت آخر این پاراگراف که میگوید: «قدرت اراده برای رسیدن به اهدافی خاص ضروری است» چندان هم درست نیست. چرا که داشتن قدرت اراده برای انجام دادن و یا انجام ندادن بعضی کارها آنقدرها هم ضروری نیست.
من نمیخوام با کل نظریات تمام کارشناسانی که شبهایشان را با تحقیق و اثبات قدرت اراده صرف کردند مخالفت کنم.
اما آیا برای انجام کارهایمان باید کاملا روی قدرت اراده حساب کنیم؟
یا هر کسی که قدرت اراده ضعیفی دارد نمیتواند به هیچ چیزی برسد و بر هیچ چیزی غلبه کند؟
مطمئنا که اینطور نیست.
آیا روشی هست که بتوان با قدرت اراده جزئی هم هر کاری را به انجام رساند؟
برای شروع اجازه دهید وارد اتاق جلسهی وزارت دوچرخهسواری ملی بریتانیا در سال ۲۰۰۳ شویم.
در این جلسه صاحبنظران دوچرخهسواری انگلستان شخصی را به نام دِیو بریلزفورد به عنوان مربی جدید تیم Sky استخدام کردند. در آن زمان دوچرخهسواران بریتانیایی از سال ۱۹۰۸ در همهی مسابقات جهانی تنها یک مدال طلا کسب کرده بودند.
در واقع عملکرد آنها آنقدر ضعیف بود که یکی از بزرگترین شرکتهای دوچرخهسازی اروپا از فروش دوچرخههایش به آنان خودداری میکرد. زیرا میترسید که عملکرد ضعیف دوچرخهسواران را به دوچرخههای آنها نسبت دهند.
چیزی که مربی جدید را از بقیهی مربیها جدا میکرد باور محکم او به فلسفهای به نام «کنارهمقرارگیری دستآوردهای جزئی» بود. به این معنی که اگر بتوانیم در هر گوشهای از کارمان تغییراتی جزئی اعمال کنیم آخر کار به آن چیزی که میخواهیم میرسیم.
به زبان سادهتر کل این فلسفه میگفت:
اگر شما هر چیز مرتبط به دوچرخهسواری را به قسمتهایی جزئی تجزیه کنید و هر کدام از آن جزءهای کوچک را به اندازهی یک درصد بهتر کنید تاثیر بزرگی در کل روند خواهد داشت.
بریلزفورد و همکارانش تغییرات کوچک را شروع کردند. صندلی دوچرخهها را از نو طراحی کردند که راحتتر باشند. به چرخها الکل مالیدند تا چسبندگی بیشتری داشته باشند. لباسهایی طراحی کردند که در مقابل باد تونلها راحتتر بود. تمارین مخصوص هر ورزشکار را پیدا کردند.
آنها این تغییرات جزئی یک درصدی را همچنان ادامه دادند. ماساژهای مختلفی را روی ورزشکارها امتحان کردند تا سریعترین بازیابی آرامش ماهیچهها را به دست آورند. دکتر متخصصی استخدام کردند تا به هر دوچرخهسوار یاد دهد چطور دستهایش را بشوید که احتمال سرماخوردگیاش کمتر شود.
بهترین بالشها و پتوهای خواب را برای یک خواب راحت دوچرخهسواران تهیه کردند. حتی داخل کامیونهای حمل دوچرخهها را سفید رنگ کردند تا گردوغبارش بهتر دیده شود و روی دوچرخههایی که به دقت روی آنها کار شده بود اثر بدی نداشته باشد.
هنگامی که همهی این تغییرات کوچک و جزئی کنار هم قرار گرفتند، نتایج سریعتر از آن چیزی که فکر میکردند اتفاق افتاد.
دقیقا بعد از ۵ سال که بریلزفورد مربی تیم شده بود تیم دوچرخهسواری بریتانیا عازم المپیک ۲۰۰۸ بیژینگ شد و توانستند ۶۰ درصد تمام مدالهای ممکن را از آن خود کنند. ۴ سال بعد که المپیک در لندن برگزار شد آنها توانستند ۹ رکورد المپیک و ۷ رکورد جهانی را بشکنند.
همان سال بردلی ویگینز اولین بریتانیایی برندهی مسابقات تور دو فرانس شد. سال بعد و بعد و بعدترش هم این مدال را بردند. یعنی پنج بار در شش سال اخیر.
در بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۷ دوچرخهسواران بریتانیایی ۱۷۸ مدال قهرمانی دنیا، ۶۶ مدال المپیک و ۵ مدال تور دو فرانس را از آن خود کردند.
اما چطور این اتفاق افتاد؟
چطور این تغییرات کوچک و جزئی این دوچرخهسواران معمولی را به قهرمانان دنیا تبدیل کرد؟
چرا عادتهای کوچک، چنان تغییرات بزرگی را منجر میشود؟
معمولا وقتی حرف از موفقیتهای بزرگ زده میشود به کارهای بزرگی که برایش انجام شده فکر میکنیم. چه در کم کردن وزن باشد، چه در راهاندازی یک کسبوکار، چه در قهرمانی در یک رشتهی ورزشی و رسیدن به هر هدفی، ما خودمان را مجبور میکنیم چنان پیشرفت چشمگیری داشته باشیم که در عروسی پسردایی همه در مورد پیشرفت ما حرف بزنند.
اما بگذارید برای یک بار این باور را کنار بگذاریم و تاثیری که یک درصد پیشرفت در طول زمان میتواند بر جا بگذارد را بررسی کنیم.
برای درک معادلهی ریاضی و نمودار پایین نیازی به دانستن انتگرال دوگانه و دیفرانسیل خطی نیست:
برای اینکه بهتر متوجه شوید میتوانید عادتهایتان را در زندگی مانند سرمایهتان در بانک تصور کنید.
همانطور که سرمایهی شما در بانک با بهرهی مرکب سالانه بیشتر میشود و به صورت تصاعدی بالا میرود. عادتهای شما هم در طول زمان بیشتر و بیشتر نتیجه خواهند داد. و این همان نکتهی کلیدیست که بیشتر افراد در این روش نمیتوانند درک کنند.
هر چه پولتان بیشتر در بانک بماند بهرهیتان هم بیشتر میشود. زیرا برای دفعات بعد روی بهرهی دفعات قبل هم سود تعلق میگیرد. پس هر چه بیشتر روی عادتهایتان پایدار بمانید تاثیر بیشتری در طول زمان خواهند داشت و ارزش آنها (و یا اثر بد آنها اگر عادات بدی باشند) بیشتر خواهد شد.
اما اعمال این روش در زندگی روزانه میتواند کار سختی باشد. زیرا بیشترمان تغییرات کوچک را نادیده میگیریم. اصلا این جزو ذات مغز انسان است. حتی جالب است بدانید مغزتان باز کردن بازی جدیدی که دیروز روی گوشیتان نصب کردهاید را بسیار بهتر و لذتبخشتر از باز کردن جزوهی استاد مسخرهی حقوق کیفری میداند.
در واقع ضربهی خشکسالی به پرورش هویج در شیلی چقدر برای شما مهم است برای مغزتان هم نفع آیندهی شما همانقدر اهمیت دارد!
چون مغز انسان همین دو فلسفه برایش مهم است:
- دنبال کردن لذت
- دوری کردن از درد
برای خواندن مقالهی کاملی که در مورد بخشهای مختلف مغز روی سایت تهیه شده میتوانید روی این لینک کلیک کیند.
علاوه بر این ما در دنیایی زندگی میکنیم که همه چیز را همین الان میخواهیم.
میخواهیم با متد آقای فلانیزاده که تنها کارش عکس گرفتن از خودش در سواحل آنتالیا و پست کردنشان روی اینستاگرام است یک ماهه ثروتمند شویم.
اگر به دورهی دکتر فلانی که ادعا دارد در یک هفته، انگلیسی را کامل به شما یاد میدهد بروید باز هم میبینید که چیز خاصی یاد نگرفتهاید.
اگر به جای صحبت اول صبحی با دوستتان روی اینستاگرام در مورد اینکه لنت ترمز چقدر گران شده است به خودتان زحمت دهید و سه روز هم پشت سر هم به باشگاه بروید باز هم میبیند که از شکل شکم خودتان تا عکسی که دیروز هیو جکمن از ماهیچههایش منتشر کرد بسی راه برای پیمودن است!
و همهی اینها ثابت میکند واقعا افراد کمی پیدا میشوند که هر روز و هر روز و هر روز روی عادتهایشان ادامه دهند.
مشکل اینجاست که استفاده از این روش به زمان نیاز دارد و شما تغییر سریعی نمیبینید.
خیلی ساده است که این بار را بعد از خوردن شیرینی بیخیال مسواک زدن شوید اما بعد از چند سال اگر شبی از درد دندانهایتان نتوانستید بخوابید و وقتی دیدید که شش دندانتان کاملا پوسیده شده آن موقع میفهمید که چه غلطی کردهاید!
یا ساده است که در حین بحث با همکارتان بر سر اینکه رنگ ریش آقای روحانی طبیعی است یا مصنوعی تلفن مادرتان را جواب ندهید. اما بعد از یکی دو سال که اتفاقی پوشهی عکسهای خانوادگیتان را باز میکنید و عکسهایتان را دوباره با مادرتان میبینید تازه آن موقع میفهمید که همین جواب ندادنهای سادهی تماسهای مادرتان باعث شده دیگر آن ارتباط خوب را با او نداشته باشید.
این کارها کوچک به نظر میرسند و در نتیجه شما نادیدهاش میگیرد.
اگر هر روز چند تصمیم اشتباه جزئی بگیریم نتایجش در آینده فاجعهبار خواهد بود.
اگر هنوز هم به این قانون یک درصد تغییر باور ندارید بیایید یک سناریوی دیگر را بررسی کنیم.
فرض کنید شما پسر هستید و وقت سربازیتان رسیده و چون پدرتان دلش به حال شما میسوزد، به جای اتوبوس برای رسیدن به پادگان برایتان بلیت هواپیما گرفته است.
پرواز شما از تهران به سمت یاسوج است. حالا در نظر بگیرید که هواپیما از همان اول فقط چند درجهی بسیار جزئی جهتش تغییر میکند. این تغییرِ کوچکِ جهتِ نوکِ هواپیماِ در ابتدا اصلا قابل ملاحظه نیست اما اگر با همین روند ادامه دهد، در آخر مسیر، تغییر جهت آنقدر زیاد خواهد بود که به جای یاسوج در دریاچهی ارومیه فرود میآیید.
از این مثالهای بیربط من که بگذریم خلاصهی همهی این قانون این است:
موفقیت نتیجهی عادتهای کوچک روزانه است نه تغییرهای یکدفعهای.
پس دفعهی بعد که آدمی ثروتمند و خبره در کارش را دیدید، به جای بحث کردن روی اینکه چه اتفاقی یکدفعهای برایش افتاده است. از او عادتهای کوچک زندگی و کسبوکارش را بپرسید. همان کارهای کوچکی که هر روز متفاوت از بقیه مردم انجام میدهد.
دفعهی بعد که شاگرد اول کلاس را قبل از امتحان ۶۰ سوالی فیزیک مغناطیس با یک لبخند بزرگ روی لبش دیدید به جای اینکه یکی دیگر از آن قولهای افسانهای «از این به بعد ۱۵ ساعت در روز میخوانم» را به خودتان بدهید از او بپرسید که چه کارهایی را هر روز انجام میدهد که شما از آن خبر ندارید.
[bs-quote quote=”یک برنامهریزی معمولی که اجرایی شودبهتر از هزار برنامهی عالیست که هیچوقت عملی نمیشوند.” style=”default” align=”center” color=”#3a3a3a” author_name=”برایان تریسی” author_avatar=”https://sookhtejet.com/wp-content/uploads/2019/07/برایان-تریسی.jpg”][/bs-quote]
برای یک بار هم که شده آن تبلیغهای عجیب بعد از سریالهای کرهای را فراموش کنید که میگویند با مصرف قرصهایشان هر روز سه کیلو وزن کم میکنید. وزن و قیافهی شما نتیجهی خورد و خوراک هر وعدهتان است. (اگر باور نمیکنید که چطور اینگونه چاق شدید یاد و خاطری زنده کنید از دو-سه قاشق اضافهای که آخر هر وعده اضافه میکردید!)
اگر میخواهید دل همسرتان را دوباره به دست آورید، فردا اولین کارتان بعد از بیدار شدن از خواب به جای چک کردن گوشیتان، بهتر است یک لبخند و صبح بخیر ساده به او باشد. یک تعریف معمولی از خیار شوری که همسرتان خودش درست کرده و یا دو دقیقه خاموش کردن تلویزیون برای گوش دادن به دغدغههای شوهرتان سر کار کافی است. (حتی اگر آن روز آنقدر از دستش عصبانی بودید که میخواستید تمام فیلمهای عروسیتان را حوالهی سطل آشغال کنید)
فقط به کارهای کوچکی که هر روز انجام میدهید یا هر روز انجام نمیدهید نگاهی بیندازید.
خلاصهی این بحث را در همین دو خط برایتان خلاصه میکنم:
زیرا از الان به بعد میدانیم موفقیتمان نتیجهی کارهای کوچک اما مستمر و متفاوت است.
مانند همین مقالهای که امروز خواندید را اگر دو سه بار در هفته تکرار کنید آخر سال میبینید که ذهنیت شما با اطرافیانتان کاملا تغییر کرده است.
در آخر اگر فکر میکنید این مقاله کمک کوچکی به شما کرده است خوشحال میشوم نظراتتان را همین پایین برای من و سایر خوانندگان بنویسید.
در همین زمینه مقالات زیر را هم بخوانید:
- اهداف تان را فراموش کنید و از الان بر روی «سیستم» تمرکز کنید !
- چطور خواسته تان را از سیستم سلف سرویس این جهان درخواست کنید؟
- اثر مرکب | راهی آسان برای بدست آوردن درآمد و زندگی رویایی مان
ممنون
عالی بود واقعا یک کپی از کتاب عادت های اتمی نوشته جیمز کلیر :/
عالی بود
هر روز باید بهتر از دیروز باشم.
خیلی مفید و عالی بود
عالی بود واقعاً لذت بردم
واقعا دمتون گرم مقاله خفنی بود من کتاب های روانشناسی رو مطالعه میکنم و سبک نوشتن شما شبیه مارک منسن هست و حتی بعضی جاها بهتر بهتون تبریک میگم لطفا باز هم از این دست مقاله های پرمحتوا و زیبا قرار بدید
دمتون گرم
خیلی خوب بود سپاسگذارم
بسیار عالی بود ممنون
یه نکته که وجود داره
در انجام همین عادت های روزانه کوچک هم حتی میتوان ریز تر شد و آنها را نیز به عادت های کوچکتر تقسیم کرد
برای مثال بجای اینکه از فردا بخواهیم روزی 3 وعده مسواک بزنیم
یا یک وعده مسواک سریع صبحانه شروع میکنیم و بعد از مثلا یکماه میکنیمش دو وعده..
یا کافیه هر هفته 5 دقیقه به زمان مطالعه روزانه خود اضافه کنیم، بعد از شش ماه متوجه میشیم روزی 3.5 ساعت بیشتر داریم مطالعه میکنیم بدون اینکه متوجه سختی آن بشیم
فوق العاده بود خداقوت
خیلی خوشم اومد کیف کردم
دمت گرم جوون
عالی بود
بهترین و کاربردی ترین مقاله ای که تا به الان خوندمnعجیب بود که وقتی مقاله رو خوندم گذشت زمان رو حس نکردم
بسیار مفید و آموزنده بود به علاوه مثال های طنازانه آن خیلی متن را دلنشین تر و اثرگذارتر میکرد. خدا قوت …
جالب بود و مفید، ممنونم.
انجام کار کوچک درمان خوبی برای کمبود اراده نیست چون تداوم در یک کار هر چند کوچک هم خودش اراده زیادی می طلبد.
بهتر بود برای این مقاله تیتری شبیه “قدرت اثر مرکب ” یا همچنین چیزی انتخاب می کردید و فقط همین موضوع را توضیح میدادید هرچند قبلا در سوخت جت چنین اتفاقی افتاده…