نیروی ذخیره – رازی که فقط افراد مهم تاریخ، نظامیان و سخنرانان از آن استفاده میکردند (قسمت دوم)
این مطلب، درباره ارزش و فوق العادگی یک قاعده بی نظیر است: قاعده ای به نام نیروی ذخیره …
نیروی ذخیره؟ اگر کمی صبر داشته باشید، در ادامه به آن خواهیم رسید…
قبل از ادامه بحث، شاید برایتان سئوال باشد که چنین مطلبی بیشتر به درد چه کسانی می خورد؟
به شما می گویم که این مطلب،
- در ابتدا به درد هر کسی می خورد که می خواهد ارائه ای و پژوهشی و فروشی و … داشته باشد (برای همه خوب است)
- معلمان، استادان دانشگاه، مجریان سمینارها و صدا و سیما، سخنوران، متخصصان، فروشندگان، مدیران، کارمندان ارشد، گردانندگان سمینارها و همایش ها
- و البته، بسیار به کار نویسندگان و هنرپیشگان و کارگردانان و … نیز خواهد آمد
- و هرکسی که میخواهد کاری بزرگ در زندگی اش به انجام برساند.
خب، حالا نیروی ذخیره چی هست؟
در قواعد و اصول جنگ، می گویند که هر نبردی، تنها صورت بیرونی یک نزاع است؛
در واقع اصل نبرد، در پشت جبهه و تدارکات است؛ یا چیزی که به نام اقتصاد و تدارکات می شناسیم.
یعنی اگر کشوری، از نظر نظامی قوی باشد، اما از نظر اقتصادی و تدارکات ضعیف یا متوسط باشد، بعد از مدتی در جبهه اصلی نبرد به مشکل برخواهد خورد و نیز اگر کشوری، نیروی ذخیره زیادی برای فرستادن به جبهه های نبرد داشته باشد، در این صورت نیز دست برتر را خواهد داشت.
در فنون سخنرانی نیز، می گویند که یک سخنران، مطالبی برای گفتن پشت تریبون دارد و نیز، مطالبی که درباره موضوع نطق خود تهیه کرده است، ولی وقت برای ارائه آنها ندارد؛ به این دسته، می گویند مطالب ذخیره.
هرچقدر مطالب ذخیره بیشتر باشد، اعتماد به نفس سخنور بالاتر رفته و در نتیجه، اجرای بهتری خواهد داشت.
بهترین مطالبی که درباره ارزش نیروی ذخیره خوانده ام را دیل کارنگی در شاهکارش یعنی کتاب آیین سخنرانی خود آنرا توضیح داده است.
او در این کتاب باارزش، از قول لوتر بوربانک، طبیعیدان برجسته، می گویند:
«من اغلب یک میلیون نوع گیاه به وجود آورده ام تا از بین آنها یکی دو نوع فوق العاده را انتخاب کنم و سپس کلیه انواع پست آنها را از بین برده و نابود کرده ام.» سپس اشاره می کند که «یک نطق نیز باید چنین باشد؛ صد فکر جمع کنید و نود تای آنها را دور بریزید.»
امـا چرا؟
مگر ما دیوانه ایم که این کار را بکنیم یا وقت مان را از سر راه آورده ایم؟
نه ما دیوانه هستیم، نه وقت مان را از سر راه آورده ایم؛ در این اصل، رازی بزرگ نهفته است که در این مقاله میخواهیم به آن بپردازیم.
قسمت اول این مقاله را میتوانید از ایــنجــا بخوانید.
در این قسمت با مثال های بیشتر از افراد که اطرافمان هستند و از نیروی ذخیره استفاده میکنند از فرزاد جمشیدی مجری موفق تلوزیون گرفته تا شهید حسن باقری که به کمک این استراتژی توانست سازمان اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را راه اندازی کند میپردازیم… به هیچ عنوان از دست ندید !
«هشدار !» «هشدار !»
این مقاله ممکن است با تمام فرضیات قبلی و عامی که در ذهن داشتید در تضاد باشد.
پس لطفا آنرا با ذهنی باز بخوانید و نهایت استفاده را از این راز بزرگ افراد موفق تاریخ ببرید
#حسن_باقری_سردار_موفقیت
به جرئت میتونم بگم که اگر ما محدودیت نداشتیم در دنیا و اگر تحریم نبودیم به خصوص از لحاظ فرهنگی و … این سردار شهید تبدیل میشد به یک الگوی جهانی و تبدیل میشد به کسی که در همه کشور ها از او به عنوان الگویی برای جوانان یاد میشد
قدر این افراد ایرانی رو بدونیم
فوق العاده بود دید جدیدی بهم داد.ممنونم
سلام و تشکر از مقاله خوبتان
احترما بفرمایید کثرت اطلاعات چطور از چند شاخگی دور خواهد بود؟ و همچنین مسیر اصلی و درست از مسیرهای غیر واقعی تشخیص داده خواهد شد؟
پاینده و مستدام باشید
عالي بود