15 پارادوکس که با خواندن شان منطق تان منفجر خواهد شد
روزی روزگاری سقراط در جمع دنبال کنندگانش نشسته بود و گفت «من تنها یک چیز میدانم» جمع سکوت اختیار کرد تا این کشف بزرگ استاد فلسفه را بشنود که سقراط سکوت را شکست و ادامه داد «که هیچ چیز نمیدانم !»
عده ای فکر کردند سقراط آنها را به سخره گرفته است. عده ای دیگر او را دیوانه می پنداشتند؛ اما عده معدودی به این گفته سقراط فکر کردن و آنقدر درگیر اولین پارادوکس فلسفی تاریخ شدند که نتواستند آنرا حل کنند !
این جمله درون خود پارادوکس دارد که پیچیدگیهای جملات خود ارجاعی را نمایان میکند.
همچنین، به یکی از بینشهای بسیار مهم از زبان یکی از بنیانگذاران فلسفه غربی اشاره میکند: «باید هر آنچه را که فکر میکنید میدانید، زیر سؤال ببرید.» در واقع، هرچه عمیقتر نگاه کنید، پارادوکسهای بیشتری در اطراف خود خواهید دید.
در این مقاله میخواهیم کمی از دنیای کارآفرینی و موفقیت فاصله بگیریم و برای استراحت فکری، 15 پارادوکس مشهور دنیا را به شما معرفی کنیم تا با فکر کردن به آنها دایره پردازش های فکری تان را گسترش دهید.
برای فکر کردن به این پارادوکس ها شما باید :
- چهارچوب های فکری کهنه را بشکنید و مسائل را از دیدگاه های مختلفی نگاه کنید
- حتی اگر قادر به حل آنها نبودید، راجع به آنها فکر کنید
- نسبت به پارادوکس های اطراف تان در زندگی، هشیار باشید
شروع کنیم :
» فرض کنید بخواهید مسیر خانه تا محل کارتان را بپیمایید. ابتدا باید نصف راه را بروید؛ بعد نصف مسافت باقیمانده را طی کنید؛ نصف مسافت سوم را و همینطور تا بینهایت : بنابراین، هرگز به مقصد نخواهید رسید !
این پارادوکس را به فیلسوف یونان باستان، زنو، نسبت داده شده است و آنرا پارادوکس زنو می نامند. ظاهراً این پارادوکس برای اثبات اینکه جهان منحصربهفرد است و تغییر در آن، از جمله حرکت، راه ندارد خلق شده است.
مردم برای سالها مستقیما این پارادوکس را رد میکردند.
اگر با چشمانداز ریاضی به این داستان بنگریم، راهحل این است که ½ به علاوه ¼ بهعلاوه … برابر یک بگیریم. مثل این است که بگوییم …۰٫۹۹۹۹ برابر با ۱ خواهد شد (که از نظر منطق ریاضی، اشتباه است!)
اما راهحل های تئوری هنوز نتوانسته اند جواب این مسئله را بدهند که چگونه یک شی میتواند به مقصدش برسد… پاسخ این مسئله پیچیدهتر و تیر و تارتر از این حرفهاست !
» در هرلحظه، یک جسم متحرک قابل تشخیص از یک جسم بدون حرکت نیست: پس حرکت غیرممکن است.
این تناقض را هم فیلسوف معروف، زِنو کشف کرد و آنرا «پارادوکس پیکانِ زنو» نامگذاری کردند.
مسئله مورد بحث در این پارادوکس این است که در یک لحظه از زمان، صفر ثانیه زمان گذشته است، پس حرکتی هم انجام نشده. زنو عنوان میکند که اگر زمان از مجموعهای از لحظات به هم پیوسته تشکیلشده باشد و با این واقعیت که حرکت در هیچ یک از این لحظات صورت نمیگیرد، پس حرکت غیرممکن است !
پارادوکس پیکان در حقیقت اشاره به درک امروزی ما از مکانیک کوانتوم دارد.
کِوین برون در کتابش با عنوان «تعاملاتی در نسبیت» اشاره میکند که در شرایطی که نسبیتی بخصوص داریم، جسمی متحرک متفاوت با جسم ثابت است. وجود نسبیت ملزم میکند که اجسامی که با سرعت متفاوت در حرکت هستند از دور به دید ناظران متفاوت باشند و از نظر خودشان جهان هم متفاوت باشد.
» اگر همه قسمتهای چوبی یک کشتی را با چوبهای دیگری تعویض کنید، آیا همان کشتی قبلی باقی خواهد ماند؟
پارادوکس کلاسیکی دیگر از یونان باستان، «کشتی تسئوس» نام دارد.
پلوتارک این پارادوکس را بهتر از هرکس توصیف کرده است :
«کشتیای که در آن تسئوس و جوانان آتن از کرت باز میگشتند، سی پارو داشت. آتنیها این کشتی را حتی تا زمان دمتریوس پولیورکتس قابل استفاده نگه داشته بودند. بعدها تخت چوبهایی را که از بین رفته بودند را از جای خود بیرون آوردند و به جای آنها تحته های تازه و مستحکمتر استفاده کردند.
این تغییرات در تختههای این کشتی معروف آنقدر زیاد بود که به مثالی همیشگی میان فلاسفه بدل شد.
مثالی که در بحث منطقی رشد مطرح میشود. گروهی میگفتند که این کشتی، همان کشتی گذشته است و گروهی دیگر بر این باور بودند که این کشتی، دیگر آن کشتی سابق نیست.»
» این امکان وجود دارد که قادری مطلق، سنگی بیافریند که قادر به بلند کردن آن نیست؟
اگر خداوند، قادر مطلق است، چگونه شیطان وجود دارد؟ و اینکه چرا این شیطان آزاد و رهاست، اگر خداوند قادر مطلق است؟
زمانی که سعی بر این دارید که به تعریفاتی منطقی درباره خدا برسید، به چنین پارادوکسهایی برخورد خواهید کرد.
ممکن است برخی افراد این پارادوکسها را دلیلی برای این باور بدانند که نباید به قادری مطلق اعتقاد داشت؛ بههرحال، برخی دیگر بر این باورند که چنین پارادوکسهایی بیاهمیت و بیارزش هستند.
» شیپوری وجود دارد که طولش نامحدود است، حجمی محدود دارد و مساحتی نامحدود.
مسئلهای که در قرن هفدهم مطرح شد، یکی از پارادوکسهایی بود که مربوط به بینهایت و هندسه میشد.
«شیپور گابریل» با رسم نمودار y=1/x و دوران آن حول محور افقی، همانطور که در شکل نشان داده شده است، ایجاد میشود. با استفاده از تکنیکهای حساب دیفرانسیل که محاسبه مساحت و حجم اجسامی را که با این روش ساخته میشوند را ممکن میکند، میتوان دید که این شیپور با طول نامحدود، در واقع حجمی محدود و برابر با عدد π دارد، اما مساحت آن نامحدود است !
این واقعیت به این معناست که این شیپور میتواند حجم بخصوصی از رنگ را در خود نگه دارد، اما با استفاده از این رنگ باید بتوان مساحتی بینهایت را رنگ زد!
» کلمه خود نامتجانس کلمه ای است که خودش را توصیف نمیکند؛ «خود نامتجانس» خودش را توصیف نمیکند؟ یکی از چندین «پارادوکس خود ارجاعی»، همین پارادوکسی است که میخواهیم درباره آن صحبت کنیم. موضوعی که منطق دانان و ریاضیدانان را شبهای زیادی بیدار نگه داشته است.
نمونهای از یک کلمه خود نامتجانس، کلمه «فعل» است که فعل نیست! برخلاف «اسم» که یک اسم است. نمونهای دیگر کلمه «طولانی» است که کلمهای طولانی نیست. برخلاف «کوتاه» که کلمهای کوتاه است.
حال، واژه «خود نامتجانس»، خود نامتجانس نیست؟
اگر کلمهای باشد که خودش را توصیف نمیکند، پس باید خودش را توصیف کند! اما اگر خودش را توصیف کند، پس نباید کلمهای باشد که آنرا توصیف میکند.
این پارادوکس، به «پارادوکس راسل» معروف شده است که میگوید مجموعهای از اشیاء که شامل خود نیستند، خود را در بر میگیرند یا خیر؟ با ایجاد چنین «مجموعههای خود مخربی»، برتراند راسل اهمیت ایجاد قوانینی دقیق برای مجموعهها را رساند که در ریاضی قرن بیست به آن توجه شده است.
خلبانهایی که از لحاظ روانی در شرایط مناسبی قرار ندارند، از خدمت معاف هستند. این در حالی است که کسی که سعی میکند از شر خدمت کردن رها شود، ثابت میکند که سالم است!
«کَچ-22» رمانی درباره جنگ جهانی دوم است که توسط جوزف هلر نوشته شده.
در این رمان به شرایطی اشاره میشود که شخص به چیزی نیاز دارد که اگر میخواهد آن را داشته باشد، نباید به آن نیاز داشته باشد ! یک نوع دیگر پارادوکس خود ارجاعی…
در این کتاب شخصی در ارزیابی خلبانها با قوانینی پر از پارادوکس مواجه میشود.
» واقعیتی جالب درباره هر یک از اعداد وجود دارد !
۱ اولین عدد غیر صفر طبیعی است؛ ۲ کوچکترین عدد اول مجموعه اعداد ماست؛ ۳ اولین عدد اول فرد تلقی میشود؛ ۴ کوچکترین عدد مرکب مجموعه اعداد ماست و … زمانی که به عددی میرسید که انگار چیز جالبی درباره آن پیدا نمیکنید، آن همان عددی است که جالب است، چون هیچچیز جالبی درباره آن نمیتوان گفت!
پارادوکس اعداد جالب مبتنی بر تعریفی نادقیق از «جالب» میباشد و همین امر، این پارادوکس را در میان دیگر تضادهای ما کمی احمقانهتر به نظر میآورد.
محقق محاسبات کوانتومی، ناتانیل جانستون، به راهحلی برای این پارادوکس رسیده است: به جای اینکه تنها به مفهوم بصری عبارت «جالب» بسنده کنیم، مجموعههایی جالب از اعداد را تعریف میکند؛ نظیر اعداد اول، دنباله اعداد فیبوناچی یا قضیه فیثاغورس.
بر مبنای این تعریف، اولین عددی که جالب به نظر نمیرسد، کوچکترین مجموعه عددی است که در هیچیک از مجموعه اعداد تعریف شده نیست؛ عدد ۱۱۶۳۰ ! ازآنجاییکه مجموعههای جدیدی از اعداد پیوسته در حال اضافه شدن به این تعریف هستند، اولین عدد ناجالب(!) ما امروز تغییر کرده و ۱۴۲۲۸ است!
» در یک کافه، حداقل یک مشتری هست که باور دارد اگر او چیزی مینوشد، دیگران هم در حال نوشیدن هستند! جملات شرطی در منطق صوری برخی مواقع منتهی به تفسیرهایی متضاد خواهند شد و یکی از بهترین نمونهها برای این واقعیت، پارادوکس نوشیدنی است!
در نگاه اول، این پارادوکس عنوان میکند که تنها یک شخص باعث میشود بقیه هم همراه با او بنوشند.
در حقیقت، چیزی که این پارادوکس بیان میکند این است که امکان ندارد که همه مشتریان حاضر در کافه در حال نوشیدن باشند، مگر اینکه هر یک از آنها نوشیدنی بنوشند! بنابراین، حداقل یک مشتری در کافه هست که با نوشیدن باعث شود که همه در آن کافه نوشیدنی بنوشند.
توپی که بتوان آن را به تعداد محدودی تکه تقسیم کرد، میتواند به دو توپ با اندازه یکسان سر هم شود.
«پارادوکس باناخ-تارسکی» مبتنی بر بسیاری از خصوصیات عجیب و تضاد برانگیز مجموعههای نامتناهی و دورانهای هندسی میباشد.
قسمتهایی که توپ را به آنها تقسیم کردهایم به شدت عجیب به نظر میرسند و این پارادوکس درباره کرههایی انتزاعی و ریاضی صادق است.
این پارادوکس میگوید که اگر سیبی را بردارید و آن را تکهتکه کنید، سپس آن تکهها را سر هم کنید، سیب دیگری خواهید داشت که به دوست خود بدهید ! البته که اشیائی واقعی مثل یک سیب را نمیتوان دقیقاً مثل یک کره ریاضی سر هم و یا تکهتکه کرد.
» ۹۹ درصد از یک سیبزمینی ۱۰۰ گرمی را آب تشکیل میدهد. اما اگر آن را خشک کنیم تا ۹۸ درصد آن را آب تشکیل دهد، وزنش ۵۰ گرم خواهد شد.
حتی زمانی که با مقادیری محدود سر و کار داریم، ریاضیات میتواند شما را به نتایجی عجیب برساند.
نکته کلیدی در «پارادوکس سیبزمینی» در ریاضیات نهفته در محتوای غیر از آب این سیبزمینی ۱۰۰ گرمی است. ازآنجاییکه ۹۹ درصد سیبزمینی را آب تشکیل داده، مواد خشک سیب زمینی ۱ درصد از جرم آن را تشکیل دادهاند. در ابتدا جرم سیبزمینی ۱۰۰ گرم بوده. پس ۱ گرم ماده خشک داشته است.
زمانی که سیبزمینی را خشک میکنیم و محتوای آبی آن ۹۸ درصد میشود، آن 1 گرم ماده خشک حالا باید دو درصد جرم سیبزمینی باشد. ۱ گرم، ۲ درصد ۵۰ گرم است. پس وزن جدید سیبزمینی باید ۵۰ گرم باشد.
به همین سادگی!
» اگر ۲۳ نفر در یک اتاق باشند، احتمال این که حداقل دو نفر در یک روز متولد شده باشند از نصف هم بیشتر است.
نتایج ریاضی تعجبآور دیگری، «پارادوکس تاریخ تولد» نام دارد و از بررسی دقیق احتمالات موجود نتیجه میشود. اگر دو نفر در یک اتاق باشند، احتمال این که تاریخ تولدی یکسان نداشته باشند ۳۶۵/۳۶۴ است. چرا که ۳۶۴ روز وجود دارد که میتوانند روز تولد شخص دوم و روزی به غیر از روز تولد شخص اول باشند.
اگر سه نفر در اتاق باشند، احتمال اینکه هر سه روز تولدی متفاوت داشته باشند، ۳۶۵/۳۶۴ ضرب در ۳۶۵/۳۶۳ است. اگر با همین رویکرد ادامه دهیم، اگر ۲۳ نفر در یک اتاق باشند، احتمال اینکه همه آنها روز تولدی متفاوت داشته باشند، کمتر از ۵۰ درصد خواهد شد و درنتیجه، احتمال اینکه حداقل دو نفر تاریخ تولدی یکسان داشته باشند، بیشتر از ۵۰ درصد است.
» اغلب دوستان شما، بیشتر از دوستانی که دارند، دوست دارند !
شاید غیر ممکن به نظر برسد، اما اگر ریاضیات را وارد ماجرا کنید، حقیقت دارد…
«پارادوکس دوستی» چگونه رخ میدهد؟ شبکه های مجازی!
اکثر افراد تعداد اندکی دوست کنار خود دارند، درحالی که اکثریت مردم، تعداد بسیار زیادی دوست دارند که حتی اسم شان را هم نمیدانند! این افراد محبوب در شبکههای اجتماعی به نحو نامتناسبی دوست افرادی میشوند که دوستان کمتری دارند و به همین ترتیب، تعداد دوستانِ دوست خود را افزایش میدهند.
» فیزیکدانی که سعی در اختراع ماشین زمان دارد، با خودش در گذشته ملاقات خواهد کرد. نسخه پیرتر این مخترع طرحهای موردنیاز برای اختراع ماشین زمان را به نسخه جوانتر خود میدهد. نسخه جوانتر از طرحها برای ساخت ماشین زمان استفاده میکند و به گذشته میرود.
اگر سفر در زمان ممکن باشد، میتواند منتهی به شرایط بسیار عجیبی شود.
«پارادوکس خود راهانداز» دقیقاً برعکس «پارادوکس پدربزرگ» است: به جای اینکه در زمان به عقب سفر کنیم و مانع از خود جوانتر خود برای سفر به گشته شویم،(مثلا به گذشته سفر کنیم و پدربزرگ مان را به قتل برسانیم!) باید به این توجه کنیم برخی از اطلاعات یا اشیاء در زمان به عقب برده شده و به نسخه قدیمیتر خود (جوانتر خود) بدل میشوند. حال، میتوان پرسید که پس چگونه این اطلاعات و اشیاء به وجود آمدهاند؟
پارادوکس خود راهانداز در فیلمها و رمانهای علمی تخیلی مرسوم است و نام خود را از داستان کوتاه رابرت هاینلاین گرفته است. اخیراً، در فیلم معروف «اینتراستالر» هم شاهد چنین پارادوکسی بودهایم.
» اگر هیچچیز منحصربهفردی درباره کره زمین وجود نداشته باشد، پس باید در کهکشان ما تمدنهای بیگانه زیادی باشند. گرچه، تابهحال هیچ نشانهای از زندگی در این جهان نیافتهایم.
برخی از افراد، سکوت این جهان را به چشم یک پارادوکس میبینند.
یکی از فرضیات پایهای در ستارهشناسی این است که زمین، سیارهای بسیار معمول در منظومه شمسی بسیار معمول، در یک کهکشان بسیار معمول است و از دیدگاه کیهانی، کره خاکی ما هیچچیز منحصربهفردی ندارد.
ماهواره کپلر ناسا شواهدی یافته است که نشان میدهد نزدیک به ۱۱ میلیارد سیاره شبیه به زمین در کهکشان ما وجود دارند. با این وجود، موجوداتی شبیه به ما، در فاصلهای نه چندان از ما باید مثل ما زندگی کنند.
اما با وجود اینکه هر روز، تلسکوپهای بسیار قویتری نسبت به دیروز میسازیم، هیچ شواهدی پیدا نکردهایم که نشان دهد در این دنیا تمدنی توسعهیافته وجود دارد.انگار تمدنها سروصدا دارند! سیگنالهای پخش تلویزیونی و رادیویی ما انسانها که پدیدهای کاملاً مصنوعی هستند، یکی از بانی های این سروصداها محسوب میشوند.
پس تمدنی شبیه به ما باید چنین نشانههایی از خود به جای گذاشته باشد تا بتوانیم آنها را پیدا کنیم.
علاوه بر این، تمدنی که میلیونها سال پیش ظهور کرده است، حداقل آنقدر وقت داشته است که بخشهایی از این کهکشان را به استعمار خود درآورد؛ به این معنا که حتی باید شواهد بیشتری از حضور آنها یافت شود. در واقع، با در نظر گرفتن این زمان کافی، یک تمدن توسعهیافته میتوانست در طی همه این سالها کل کهکشان را به تصرف خود درآورد.
انریکو فرمی فیزیکدان، کسی که این پارادوکس به نامش ثبتشده، زمانی که با همکارانش ناهار میخورد، خیلی راحت پرسید که «آنها کجا هستند؟». یکی از راه حلهای این پارادوکس نیاز به درک این موضوع دارد که زمین آنقدرها هم معمول نیست و حیات پیچیدهای که روی زمین در جریان است، در این جهان بهشدت کمیاب است.
راهحلی دیگر عنوان میکند که تمدنهایی که توسعهیافته بودند، به ناچار خود را با جنگ هستهای و از بین بردن محیط زیست، نابود کردهاند.
راهحلی خوشبینانهتر این است که بگوییم بیگانگان خود را از ما پنهان میکنند، تا زمانی که از لحاظ اجتماعی و سطح تکنولوژی به بلوغ برسند. ایدهای دیگر عنوان میکند که تکنولوژی بیگانگان آنقدر پیشرفته هست که حتی قادر به درک آن نیستیم.
سخن آخر؛
پارادوکس ها شیرینی های زندگی روزمره ما هستند. وقتی از درگیری ها و دغدغه های روزانه میخواهیم فرار کنیم و از شرّ افکار مشوش فرار کنیم، فکر کردن به این پارادوکس ها میتواند گزینه جالبی باشد.
در همین زمینه، نوشته های زیر را حتما بخوانید :
- چاله های عجیب ذهنی – چرا پس از مدتی سخت تلاش کردن، دلسرد میشوید؟
- شرکت گوگل چرا مانند دیگر شرکت های دنیا کار نمیکند (و موفق است)
- 40 حقیقت عریان روانشناسی که باید راجع به خودتان و دیگران بدانید (اما هیچ روانشناسی آنها را به شما نخواهد گفت)
- نظریه های باورنکردنی اما واقعی (والبته کاربردی) روانشناسی که قبل از هرکسی دیگری باید از آنها مطلع شوید…
اون قضیه که میگفت فرض کنید 99 درصد از وزن سیب زمینی آب هست و 1 درصد خشک، پارادوکس نیست اصلا. مسئله رو به صورت ذهنی و ریاضی توی ذهنتون هم بررسی کنید معلومه که اصل پارادوکسی که معرفی شده اشتباهه. شاید نویسنده این مقاله میخواسته شیطنت کنه.
درود
مدتی پیش این شبههی قدرت خدا رو برای یکی از آموزگاران و آگاهان دین روی میز گذاشتم، پاسخی که به من دادند این بود:”خداوند علاوه بر قادر بودن صفات دیگری نیز دارد.این صفات الهی مستقل از هم نیستند و جز با خود، با افعال الهی نیز در ارتباط مستقیم هستند.در قدم اول تحلیل این گزاره،شما باید وجود خدا را فرض کنید.سپس اگر قصد پرسش از خدای یگانهی ادیان توحیدی را دارید باید نه تنها صفت قادر بودن خدا، که صفات دیگری را که ادیان برای او برشمردهاند نیز لحاظ کنید.از جمله این صفات که میتواند در پاسخ به سوال مدنظر موثر باشد، صفت حکیم بودن خداست.چرا خداوندگاری که حکمت دارد و دست بر عمل بیهوده و بیفایده نمیزند باید چنین سنگی بیافریند؟اگر قصد دارید بگوئید برای آنکه معجزهای باشد و در افراد ایمان ایجاد کند، شما را به مطالعه نتایج معجزات پیامبران دعوت میکنم. نور خرد الهی سرلوحهی مسیرتان باد”
چگونگی برخورد با این پاسخ به خودتون بستگی داره. فقط خواستم با شما هم در میون بذارم.
سلام جالب بود
آقا یه نکته درباره پارادوکسِ خدا قادر مطلق است.
خدا قادر مطلق است پس قادر است که شیطان را از بین نبرد.
سلام
برای رد یک چیز اول باید اون چیز رو اثبات کرد و بعد اون رو با ادله رد کرد
مثلا من چطور میتونم سیبی که وجود نداره رو بگم ضرر داره
پس اول باید یک سیب رو اثبات کنم وجودش رو بعد با ادله بیام بگم مثلا این سیب کرم زده یا کپک زده و نباید ازش استفاده کرد ولی وقتی اثباتش کردم دیگه نمیتونم ردش کنم چون اثباتش کردم با منطق
وحود خدا هم همینه اول باید چیزی به اسم خدا رو اثبات کنیم تا بتونیم ردش کنیم چون چیزی که نیست رو نمیشه رد کرد که پس دوستانی که میگن خدایی وجود نداره یه سوال کدوم خدا وجود نداره مگه اصلا چیزی هست که شما میگی وجود نداره؟
اصلا مگه در مورد چیزی که وجود نداره میتونی وجودش رو رد کنی ؟ اصلا وجودی نداره که وجودش رو منکر بشی و این انکار عدم هست و عدم و نیستی چیزی نیست که عدمش رو اثبات کنی
پس دوستانی که میگن خدایی وجود نداره اول یه چیزی رو به اسم خدا اثبات کنن بعد ردش کنن
چون به قول خودشون وقتی خدایی نیست نیازی به رد کردن نداره که
پس اول اثباتش کنین بعد وجود پیدا کرد میشه به اون وجودش رو برد زیر سوال
ساده بگم تا چیزی رو اثبات نکنی نمیتونی ردش کنی
سلام مقاله نسبتا خوبی بود
و کاربر دی، خودتون وقتی توانایی ذهنیتون اینقدر کمه که نمیتونید راحبش فکر کنید و دین رو بررسی نکردید تا ازش انتقاد کنید بهتره راجبش حرف نزنید
آدم برای اینکه از چیزی انتقاد کنه باید کامل بشناستش و شما معلوم هست که چقدر اطلاعاتتون کمه
پارادوکسی که آوردید پارادوکس نبود و اگه رابطه حقیقی ما با خدا رو متوجه میشدید اینو نمیگفتید.
رابطه خدا با ما احاطی هست مثل اینکه ما به یک گل فکر کنیم پس اینطوری در گلی که تصور کردیم هستیم هم بیرون و هم در درون و نزدیک تر از او به خودش. یا مثل یک متکلم با کلامش که هر وقت قطعش کنه کلامی دیگه نیست. البته من دقیق این رابطه رو نمیتونم بیان کنم ولی دیگران رو گمراه نکنید.
من هم تمید هدایت برای شما را دارم
شبهه قدرت خدا که خیلی قدیمیه. از ائمه هم میپرسیدن. شخصی از امیرالمومنین پرسید خدا میتونه دنیا رو در تخم مرغی جا بده که نه دنیا کوچک بشه و نه تخم مرغ بزرگ بشه؟؟؟؟ حضرت فرمودن: ان الله تبارک و تعالی لا ینسب الی العجز و الذی سالتنی لا یکون یعنی خداوند به عجز منتسب نمیشود و آنچه از آن پرسیدی ممکن نخواهد شد. خلاصه یعنی اینکه قدرت خدا به محال عقلی تعلق نمیگیره. مثلا مثل اینه که بگیم خدا میتونه مجموع زوایای مثلث در صفحه رو ۹۰ درجه کنه؟؟؟ خب این محال عقلیه. چون ۱۸۰ درجه میشه. علم خدا به محال عقلی تعلق نمیگیره چون به قول فلاسفه قابلیت وجود پیدا کردن نداره. یه مثال دیگه اینکه خدا میتونه یک خدای دیگه دقیقا با صفات خودش بیافرینه؟؟؟؟ نه چون قابلیت وجود نداره و هر چی هم باشه مخلوق خدای اولی هست و خدا نیست.
درموردپارادوکسقدرتخداکهقادرمطلق است وهیچحرکت وارادهایبدونخواستاوشکلنمیگیرد چگونه است کهمثلا برای فرستادهخودشدرنبرد بابه اصطلاحکفارمیگویدبه ماتکیهکنماکمکتمیکنیمولیبارهاشکستهممیخورد.پساگرهمهچیزدردست خداستاوکهمیتوانست.کلا انکفارراازبین ببرد.یااصلا اینکفارازروزاولبدنیانیایند.چرادیگرکمککندبهفرستادهخودشاصلا همهچیزراطبقخواستهخودشچنجکندکهاصلانیازبهاینپیشزمینهنباشد.
در مورد ……0.9999999
اول این عدد را A می نامیم . خب حالا اگر A رو بر نه تقسیم کنیم می شود ……0.111111 که برابر با یک نهم است ( میتوانید با ماشین حساب برسی کنید ) پس
A/9=1/9 دو طرف معادله ضربدر نه می کنیم پس A=1
پس ……0.9999999=1
یعنی حرف آقا سبحان درسته ولی راهش غلط
در مورد پارادوکس قادر مطلق ، هدف طراح پارادوکس اینه که ما جواب بله و خیر بدهیم تا او با جواب دادن ما ثابت کنه که خدا وجود ندارد ما صورت سوال غلطه و به سوال غلط هم که نمیشه جواب داد!
ایول خدایش جالبی دیدگاه خوانندگان هم کم از وبسایت نبود
اشکال اصلی تو هر 15 مورد ناظر به یک مسئله است که همون پارادوکس راسل هست بهترین ترجمه ی فارسی گرانگاه چنین بحثی کلمه خود متناقض هست ، اما راجع به قضایای خود متناقض باید چند مرحله ای حلشون کرد ، چون در واقع یک قضیه نیستند و ترکیب چند قضیه هستند ؛ مثلا جمله ی اگر باران بیاید ، با خود چتر می برم در واقع دو جمله است : بارن می آید . من با بارش باران با خود چتر دارم .
اما راجع به جملات خود متناقض مثل این که : من فقط یک چیز می دانم و آن این که هیچ نمی دانم : این جمله حاوی دو گزاره است که گزاره ی دوم ( من هیچ نمی دانم ) گزاره ی اول ( فقط یکی چیز می دانم ) رو نقض می کنه ، نتیجه منطقی برای خوانندگان اینه که این جمله در واقع خود کش هست و با سلب سلب داری اتفاقا چیزی رو اثبات می کنه ، همون منفی در منفی مثبت : یعنی اقرار به نادانی خودش مستلزم حد اقل یک علمه و اون دانستن نادانی هست .پس جمله ی اول این آدم اصلا منطقی طراحی نشده و هیچ معنایی نداره مثل این که : کیش صحرا دیز نجور می فرماید . فقط یه سری کلمه هستند که توجهی به جهت حکایتگری از واقع این جملات نشده .
حالا اگه کسی گفت من یک چیز می دانم و آن این که هیچ نمی دانم باید بهش بگیم :
تو خودت اقرار کردی که حداقل یک چیز رو می دانی و همزمان اقرار کردی که هیچ چیز نمی دانی این اقرار تو در واقع ناظر به واقعیت خارجی نبوده بلکه یه حرفی بوده که میخواسته یه عده ی نادون رو عمری مشغول خودشون کنه .
حالا چرا ما به این گزاره ها انقدر توجه داریم ؟ چون میگن مثلا سقراط گفت ، فلانی گفت
و چون پیش فرض ما اینه که سقراط که حرف گزاف نمی زنه و هرچی میگه عین واقع توجهی به مفهوم گزاره ی او نداریم و از حول حلیم اسم آقای دانشمند می افتیم تو دیگ داغ نادانی .
اما راجع به گزاره ی قادر مطلق و خلق سنگ بلند ناشدنی توسط وی ، نسبت به طرفداران جهل مرکبی داوکینگز باید عرض کنم : که لااقل کاش نطق شطحیات این حشره شناس رو دقیق تر میخوندن و به کلام آلوین فلنتینگا توجه می کردن که بهتره امثال این آدم مسئله ی خدا شناسی رو به فلاسفه و الهیات دانان جهان واگذار کنن.
خب اما حل مسئله : خلق سنگ خلق ناشدنی یا بلند کردن سنگی که بلند نمی شه رو بررسی کنیم : این کلمه اگر هم به صورت جمله یا استفهام در بیاد باز هم خودکش هست : آیا خدا می تونه دو دو تا رو پنج تا کنه ؟ پاسخ خیر هست اما نه به خدا به سوال ، یعنی این سوال خودش مشکل داره ، این سوال حاوی مفهوم خود متناقضی هست که اصلا ربطی به دایره ی قدرت و قدرت نامحدود نداره بلکه این مفهوم به جهت خود متناقض بودنش اصلا حکایتگری ای از واقعیات عینی و تحققی نمی تونه داشته باشه که حالا سوال بعدی پیش بیاد که خدا می تونه خلقش کنه یا نه ….
بله این سنگ خلق نا شدنی هست اما نه به جهت ضعف در قدرت نامحدود بلکه به خاطر خود متناقض بودن این مفهوم که نه ارزش شناختی داره نه توانایی حکایت گری از واقعیت ، مثل همون جمله سقراط که بار شناختی نداشت این سوال خودش مشکل داره و بار شناختی نداره .
به نظر من پارادکس قدرت مطلق(همین داستان خلق کردن سنگی که خدا نتونه بلندش کنه مثلا) به طور کامل و برای همیشه وجود خدایی با قدر بینهایت رو رد میکنه هرچند یک سری سعی دارن بگن قدرت خدا شامل مسائل ناشدنی و غیر ممکن نمیشود ولی همین که خدا نمیتونه کارهای غیر ممکن رو انجام بده.درست مساله همینجاست.(همین محدودیت)
خدا کار محال را ممکن کند خوب!!!!!!
پاسخ دو چیز است
۱:خدا هم قدرت محدودی داره
2:سطح درک ما توانایی درک این مسائله رو با قوانین این دنیایی نداره
(لطفا متعصبانه پاسخ ندید چون همونقدر که ممکنه من اشتباه کنم شما هم همونقدر ممکنه در اشتباه باشید)
در منطق ریاضی جمله «خدا میتواند سنگی را بیافریند که نتواند آن را بلند کند» دارای ارزش غلط است. به اجتماع نقیضین مراجعه کنید.
میدونم یکم زیاد اما بخونید خوبه مخصوصا کسانیکه میخان جواب سوال اعتقادیشون رو پیدا کنن
بسیار عالی و مفید بود باعث میشه انسان فکرش بکار بیفته اما راستش رو بخاید 7 تای اول خوب بود مخصوصا دومی ولی در حد فلاسفه نبود براش جواب هم دارم اما نمیش بصورت غیر حضوری فهموند در نتیجه بیخیالش میشیم نمیدونم دانشمندا چجوری روش گیر کردن اگر واقعا دانشمندا سر اونا موندن واقعا بشر خیلی عقب هنوز.
یک نکته ی دیگر برای کسانیکه انتقاد میکنن ازاینکه چرا موضوعات دینی زیر سوال رفت . اعتقادات چون برای روان ادم حیاتی بررسی و زیرسوال بردنشون ممکن خطرناک باش پس اونای که احساس میکنن یا احتمال میدن نمیتونن این مسائل رو هضم و بررسی کنن نباید واردش بشن اگر وارد بشن و به گمراهی کشیده بشن مقصر خودشونن اونایی هم که میتونن هضم کنن تا یک جایی میتونن هضم کنن بیش از اون اگر حس میکنن نمیتونن نباید برن جلو از طرفی تو این سایت باید قبلش گفته میشد که ممکن با خوندن مطلب اعتقاداتتون سست بش تا خواننده با اطلاع کامل تصمیم بگیره هرچند در این موارد چون موضوعات فلسفی هستند معمولا فلسفه به زیرسوال بردن همه چیز از جمله اعتقادات مربوط میش پس باید احتمال میدادن ک نباید بخونن اگر احساس میکردن توان درکش رو ندارن.
اما برای اینک یک جواب کلی داشت باشن این دوستان معتقد برای این سوال جواب اینکه بله خدای قادر مطلق و بر هرچیز تواناست اما اگر میبینید یکسری کارها توسط خدا انجام نشده بخاطر ناتوانی از سوی خدا نیست بخاطر این است که ما توان دریافت اون قدرت خدارو که باعث انجام اون کار میشده نداشتیم . بعنوان مثال اینکه شیطان هست و ازاد و رها است درست اما شیطان در برابر ما ازاد و قدتمند چون ما ظرفیت نداشتیم تا خدا مارو طوری بیافریند که دربرابر ما قدرتمند و ازاد نباشد ینی مشکل از سمت خدا نیست مشکل ازسمت ماست بگذارید یک مثال دیگر بزنم تا بهتر متوجه بشید تصور کنید خدا دریایی است که حدی ندارد و به اندازه بی نهایت اب دارد این اب در اینجا حکم قدرت خدارو داره و ما هم یک لیوان هستیم البته همه ظرفیتشون ب یک اندازه نیست و کسی جز خدا نمیدون کی ظزفیتش چقدر یکی ممکن به اندازه یک سطل باش یکی بیشتر یکی کمتر از یک لیوان بهرحال ما نمیتونیم تمام اب درون دریا رو در خود جای بدیم حالا ایا اینک نتیجه بگیریم خدا فقط به اندازه ی یک لیوان که ظرفیت ما بود قدرت داره درست؟ دیدید جواب نه چون خدا قدرتش به اندازه ی دریا که بینهایت بود و این ماییم که نمیتونیم بیش از اون لیوان قدرت خدارو دریافت کنیم. تمام مشکلاتی که وجود داره علتش همینه مشکل از سمت ماست نه خدا
ببخشید ولی پارادوکس مورد هشتم کجاش بود؟
God of math ، مغزامون که سوت کشیده بود اثبات آقا سبحانم رو که دیدم ….
کلا همه رفتیم تو فکر ! خوب و سنگین بود .
نمیدونم چرا در بین این همه پارادوکس، دوستان به اونیکه دین و خدا رو زیر سوال میبره، زوم کردن
خب شاید فرهنگ و افکار و اعتقادات تحمیلشده به ما این برخورد رو ایجاب میکنه!
اگه کسی بدون جانبداری و با روشنفکری، به بحث خدا و اعتقادات دینی بپردازه، متوجه خیلی از نقضهایی افزون بر این مورد خواهد بود
وقتی به قضیهی علم و خدا میرسیم باید از این مورد آگاهی کافی داشته باشیم که علم نمیتونه وجود یا عدم وجود خدا رو ثابت کنه چون با هیچ روش علمی ممکن نیست و علم با بودن یا نبودن خدا کاری نداره
همانطور که با بودن یا نبودن موجودات خیالی کاری نداره چون نه میشه اثبات کرد و نه میشه رد کرد؛ اژدها وجود نداره ولی از کحا میدونی؟!
پس نقش علم در این وسط چیه؟
علم فقط میتونه دلایل و استدلالهایی رو که ادعای اثبات وجود خدا یا امثالش رو دارن، تصدیق یا رد کنه (و تا حال علم هیچیک از اینارو تصدیق نکرده در نتیجه، بودن خدا به احتمال صفر نزدیک تره)
این موردیه که در تحقیقات اغلب بدان توجه نمیشه
من آتئیستم و هیچ فرقی بین خدا و هرگونه موجودات خیالی که بشه در ذهن تصور کرد، نمیبینم و مهمتر از همه چون پاسخ سوالی رو نمیدونم، اونو به خدا ربط نمیدم
امیوارم روزی همه به این دیدگاه برسن و درک کنن که حتی با کوچکترین چیزها آن هم بدون لغات قلمبه سلمبهی فلسفه و با توجه با اتفاقات روزمره، میشه خدا رو نقض کرد و در صورت احتمال، اگر خدایی وجود داشته باشه، شرم عظیمی به نامشه
هرچند مطمئنم این نظر به مزاج هیچ متدینی خوش نخواهد آمد ولی واقعیت این است حداقل حقیقتِ من
اگر کسی نگران به جهنم رفتن من هس، امیدوارم با این یکی تجدید نظر کنه که خدای قادر مطلق و بینهایت بخشنده و مهربان کاملا تضاده که جهنمی خلق کرده باشه و انسانها بدانجا برن!
دقیقا درسته . خدا حقیقتی نامحدود داره که نمیتونه با فلسفه و منطق تو ذهن محدود ما جا بشه .وقتی ما اشعه های x و گاما و فرا بنفش که حقیقتی مادی دارند رو نمی تونیم ببینیم ، چطور باید خدا که حقیقتی معنوی داره رو ببینیم یا در مورد فلسفه اش نظر بدیم ؟
وقتی عقربه های ساعت رو می بینیم که با نظم خاصی حرکت می کنند ، نمی گوییم ساعت خود به خود به وجود آمده بلکه می دانیم انسانی باهوش آن را اختراع کرده . پس با دیدن نظم دقیق جهان و حرکت دقیق سیارات و چرخه ی پیچیده ی طبیعت و جانداران و بسیاری از شگفتی های خلقت در مورد اعداد پی و فی ( دوستان ریاضی می دانند ! ) می توان فهمید باید خالق قدرتمندی وجود داشته باشد که توان برقراری نظم بین اتم ها تا نظم کوه ها و شکل گیری آب و هوای زمین را داشته باشد که هو الله ( او همان خداست ) و منطق و فلسفه در برابر خداوند تعظیم می کنند .
سلام و خسته نباشید
مطالب جالبی بود فقط در علم ریاضی …۰/۹۹۹ برابر یک می شود.
…X=0.9999
…10X=9.9999
9X=9
X=1
نمیدونم اینیکه گفتین درسته یا نه ولی بر فرض درست بودن حتی خودشم یه پارادوکس محسوب میشه :))
دقیقا.
کلا وقتی وارد بینهایت میشیم چیزی به جز بینهایت پیدا نمیکنیم
دوست عزیز
9x برابر ۹ ضربدر ۹.۹۹۹۹۹۹۹۹ که بعید میدونم ۱ بشه
شما تو اول معادله x رو ۹.۹۹۹۹ قرار دادی
خب 9x میشه همون ۹ ×۹.۹۹۹۹ که از لحاظ ریاضی خیلی به ۱ نزدیکه ولی ۱ نمیشه
تنها مقاله ای که به شخصه ازش لذت نبردم ولی برای کسانی که علاقه مند باشند میتونه بسیار لذتبخش باشه
کل ارمان های من زیر سوال برد
این میشه یک فعالیت ذهنی مفید
البته من اکثرشو خوب متوجه نشدم
واقعا برای متوجه شدن باید چند بار خوندش 🙂
خیلی ممنون
مقاله جالبی میتونه باشه ولی بهتر بود برای این (این امکان وجود دارد که قادری مطلق، سنگی بیافریند که قادر به بلند کردن آن نیست؟) به اصلاح پارادوکس هم جواب متخصصین رو میاوردین یا جویا میشدید
درسته فکر کردن به این پارادوکس ها میتونه جالب باشه و یه تفریح ذهنی محسوب بشه اما سوالات دینی برای بازی کردن نیست که آدم هر وقت بیکار میشه بشینه همینطور روی هوا بهشون فک کنه بلکه لازمه بطور جدی به جستجو راجعشون بپردازه و اگر وقت این کار رو نداشته باشه یا در جریانش نباشه و الکی برای خودش یا چه میدونم توی منابع غیر معتبر مثل این کانال های صدتا یه غاز تلگرامی دنبال جواب بگرده و خدایی نکرده گمراه بشه شما به خاطر این مقاله باید در محضر خدا پاسخگو باشید
لطفا توجه داشته باشید که محیط اینترنت یه محیط بسته نیست یه محیط بازه که وقتی چیزی رو در دسترس عموم قراربدی دیگه نمیتونی جمعش کنی
لذا به تیم عزیز 12ceo و همه کسانی که این متن رو خوندن توصیه میکنم از سایت مراجع تقلید خودشون راجع این بحث و هر مساله دینی دیگه ای سوال کنند و صرفا به عنوان یه چالش ذهنی به مسائل دینی نگاه نکنند.
البته بنده جواب مناسب رو برای این پارادوکس از لحاظ دینی دارم ولی خب برای اینکه مطمئنتر باشم میرم و از مرجع تقلید سوال میکنم و جواب رو ذیل همین نظر ارسال میکنم.
ممنون از سایت خوبتون موفق و پیروز باشید
دوست عزیز سلام و تشکر از اینکه دیدگاهتان را با ما در میان گذاشتید، اما دقت داشته باشید این وبسایت یک وبسایت انگیزشی است و هدف از ارائه این پارادوکس ها صرفا معرفی آنهاست. شما در ویکیپدیا هم اگر در لیست پارادوکس ها جستجو کنید، با پارادوکس «قادر مطلق» روبرو خواهید شد که صرفا معرفی شده است. بحث و توجیه مسائل الهیات و عرفان از حوصله این مطالب این وبسایت خارج است.
متوجه هستم که موضوع وب سایت شما چیه و هدفتون از این بیان این مطالب تنها معرفی اون هاست و کاملا در جریان هستم که در هرجای وب همچین چیز هایی پیدا میشه ، کسی از شما انتظار نداره که تمام این موضوع رو بشکافید و بحث کنید روش ، نظر من فقط اینه که بهتره در مواردی که از موارد دین و آخرت مردم صحبت میکنید یه توضیح کوچیکی زیرش یا آخر مقاله یا هرجای مقاله بذارید و یاد آور بشید این نکته رو که در این موارد از نظر علما استفاده کنند، این برای خود شما بهتره تا ابد که در این دنیا نمی مونیم باید حواسمون به اون طرف هم باشه دیگه،
در هر صورت من این سوال رو از سایت آیت الله مکارم شیرازی پرسیدم و جواب این بود :
1- قدرت خداوند بی نهایت بوده و محدودیتی در آن وجود ندارد. البته توجه داشته باشید که قدرت هرچه هم نامتناهي و نامحدود باشد، به چيزي تعلّق مي گيرد که عقل و خرد امکان آن را تصديق کند و باور نمايد که يک چنين چيزي «شدني» است. به عبارت ديگر؛ قدرت خداوند متعال محدود نيست وبر هر چيزي که متعلق قدرت باشد قادر است ولي محالات متعلق قدرت قرار نمي گيرند يعني اين امور ممکن نيستند تا متعلق قدرت واقع شوند. براي مطالعه بيشتر مي توانيد به کتاب «پاسخ به پرسش های مذهبی» ذیل عنوان ” 10. آیا خداوند مى تواند مانند خود را بسازد؟” در آدرس زير مراجعه فرماييد: http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=19059&pid=61871 2- خلقت شیطان و مهلت دادن خداوند به او منافاتی با مطلق بودن قدرت خدا ندارد. برای مطالعه در این زمینه می توانید به جلد ششم کتاب «تفسیر نمونه» ذیل عنوان ” 6 ـ فلسفه آفرینش و مهلت دادن به شیطان” در آدرس زیر مراجعه فرمایید: http://makarem.ir/compilation/Reader.aspx?lid=0&mid=19759&pid=61873
با تشکر از پیگیری تان
متاسفم از پاسخ بسیار ضعیف شما . بهتر آنست که در رابطه با مسائلی که توان ذهنی شما بر آن احاطه ندارد وارد نشوید . پارادوکس ها و مسائل فلسفی که در این سایت اشاره شده مورد بحث بسیاری از دانشمندان اسلامی صاحب نامی همچون فارابی و ملاصدار بوده و شما به راحتی این سایت نمی توانید بر آنها برچسپ دین ستیزی بزنید . اما بطور بسیار کلی ، انسان محدود به حواس و ذهن خویش است . ذهن انسان چهارچوبی استدلالی و علت و معلولی دارد . خارج از آموخته های ذهنی و ادراکات حسی خود را نمی تواند احاطه نماید . خداوند موجودی است نامحدود و انسان موجودیست محدود . چگونه موجودی محدود می تواند درکی از موجود نامحدود داشته باشد ؟ دفاع نابخردانه شما از دیانت بیشتر زیان می رساند تا منفعت . لطفا ابتدا مطالعات مقدماتی در حوزه فلسفه اسلامی را به پایان برسانید . می توانید از این کتاب فارابی شروع کنید : آنچه لازم است قبل از فلسفه فرابگیری
همچنین برای شما روایتی از امیرالمومنین حضرت علی ( ع ) نقل می کنم که خود بیان یک پارادوکس است : خداوند در درون موجودات است نه به یگانگی ( از رگ گردن به شما نزدیک تر است ) و در بیرون از موجودات است نه به بیگانگی ( خداوند در عرش کبریایی است ) .
از دفاع نابخردانه خویش استغفار بفرمایید . در موضوعی که بر آن احاطه کامل ندارید وارد نشوید . مطالعه و تفکر و تعمق کنید قبل از آنکه سخن آغاز کنید زیرا باعث ضربه به دین و دین گریزی می شوید . از خدواند و چهارده معصوم (ع) هدایت واقعی شما را طلب می نمایم .
اگه میگی تو موضوعی که به آن احاطه کامل ندارید وارد نشوید و میگید که خدا نامحدوده و در درک ما نمیگنجد , پس چرا وارد مباحث خداشناسی میشوید خودتان میگویید که احاطه کامل ندارید.
بعدشم اگه توی موضوعی که احاطه کامل ندایم وارد نشویم که هیچوقت هیچکس توی هیچ موضوعی احاطه کامل پیدا نمیکنه !
یکم به حرف هایی که میزنین فکر کنید .
من خودم کلی مطالعه داشتم و کلی هم برای وجود خدا اثبات دیدم که هرکدوم یه جاشون مشکل داشت ( نیازی نیست برای من اثبات بیارید خودم خیلیاش رو دیدم ) و کلی هم اثبات وجود نداشتن دیدم مثل این پارادوکس ها که این ها هم هرکدوم یه جای کارشون میلنگه ( ولی این پارادوکس قادر مطلق رو نمیدونم کجاست مشکلش ) و اعتقادم هم بر اینه که انسان باید خودش انتخاب کنه که خدا براش وجود داره و یا نه یعنی اعتقاده نه علم که میتونه اعتقاد داشته باشه میتونه هم اعتقاد نداشته باشه
توی ریاضیات یکی از پر سروصدا ترین چیز ها توی قرن های اخیر اصل عدم تامیت کورت گودله که میگه یه سری عبارت هایی وجود دارند که قطعا یا درست هستند یا غلط ولی نمیتوانیم مشخص کنیم درست است یا غلط ( ربطی به پیشرفت علم و از اینجور چیزا نداره اثبات کرده نمیشه ) و به نظر من عبارت “خدا وجود دارد” هم جزو این دسته از این عبارت هاست چون تحقیق چندین ساله من توی این مباحث به جایی ختم نشده و نمیتونم تا آخر عمرم مشغول فکر کردن و جستجوی این باشم که وجود داره یا نه
اصن خوبی و بدی تعریف دقیقی نداره و ما انسان ها هستیم که بهش معنی میدیم و هیچ چیز خوب و بدی وجود نداره . ممکنه خدا از نظر ما یه شیاد به تمام معنا باشه یا ممکنه همین چیزی که توی ادیان هست باشه یا هرچیز دیگری یا اصن وجود نداشته باشه .
ببخشید ولی شما اگه از یه دروغگو که مطمئنید همیشه دروغ میگه بشنوید که قراره فردا یکی شما رو بیرون از خونه بکشه ،با این که می دونید به احتمال زیاد دروغ میگه ، فردا یا از خونه بیرون نمیری یا با ترس و لرز بیرون میری .
پس این قانون وجود داره که (( دفع خطر احتمالی لازم است .))
حالا بر فرض محال اگه خدا و قیامت وجود نداشته باشه و یکی بگه وجود داره باید احتیاط کرد و کم ترین حالت یعنی وجود خدا و قیامت رو در نظر گرفت که اگه این فرضیه درست بود ، لا اقل اون دنیا پشیمون نشی .
البته دست خودته که بخواهی خدا رو قبول داشته باشی یا نه ولی امروز مثل دیروز نیست که بعضیا بت بپرستن . حتی چینیا و ژاپنیا هم رو به مسیحیت و اسلام می آورند و اون هایی هم که بودایی اند و خدا رو نمی پرستن ، می دونن خدا وجود داره و این جهان الکی به وجود نیومده ولی دوست ندارن اون رو بپذیرن .
تو هم اگه چشماتو می بندی صدای خدا رو نمی شنوی ، می تونی قبولش نداشته باشی .
احسنت
فقط میتونم بگم:
خلق را تقلیدشان بر باد داد…. ای دوصد لعنت براین تقلید باد