شخصیت شناسی به زبان ساده؛ حسی هستید یا شهودی ؟ (قسمت دوم)
در قسمت اول شما فهمدید درونگرا هستید یا برونگرا…
این قسمت میخواهیم بپردازیم به دومین فاکتور مهم شناخت شخصیت، یعنی حسی یا شهودی بودن؛ برای اینکه کمی ذهن تان آماده این قسمت شود، از خودتان بپرسید معمولا چطور دنیای اطراف تان را میبینید؟
یکی از بهترین روش ها برای شناخت خود و دیگران این است که تیپ شخصیتی خود را پیدا کنیم.
یکی از مشهورترین آزمون هایی که برای شناختن تیپ شخصیتی شما وجود دارد آزمون مایر-بریگز نام دارد که انسان ها را به 16 تیپ شخصیتی دسته بندی می کند.
برای اینکه بدانیم در چه تیپی قرار داریم ابتدا باید 4 بعد اساسی از شخصیت مان را تشخیص دهیم.
اگر میخواهید میتوانید در عرض 5 دقیقه این آزمون را به صورت دیداری از ایـن ایـنـجا انجام دهید و برگردید و ادامه این مقاله را بخوانید؛ میخواهیم بررسی کنیم ویژگی های شخصیتی شما کدامند و چطور آنها را مدیریت کنید…
خب، دومین بعد تیپ شناسی به روش های مختلفی باز می گردد که ما اطلاعات را دریافت می کنیم.
همه ی ما بطور مداوم و پیوسته هزاران هزار تکه از اطلاعات را بطور روزمره دریافت می کنیم و بخش اعظم آنها بصورت ناخودآگاه پردازش می شوند؛ این اطلاعات را اغلب برای تصمیم گیری دریافت میکنیم.
در این میان دو رویکرد کاملا متفاوت در دریافت این اطلاعات وجود دارد که بر همین اساس می توان انسان ها را به دو دسته ی حسی ها و شهودی ها تقسیم کرد.
بسیاری از متخصصان تیپ شناسی بر این باورند که که از میان چهار بُعد تیپ، معیار حسی یا شهودی بودن معرف بیشترین تفاوت میان انسان هاست... زیرا نحوه ی دریافت اطلاعات بر جهان بینی ما تاثیر شگرفی دارد !
تیپ شخصیتی افراد حسی
بیایید ابتدا از حسی ها شروع کنیم،
برخی افراد بیشتر اطلاعات را در وهله ی نخست از طریق حواس پنجگانه ی خود دریافت می کنند. آنها چیزهایی را می بینند، می شنوند، لمس می کنند، می چشند یا می بویند. اینگونه است که آن ها را افرادی حسی می نامیم.
افراد حسی چیزها را آنگونه که هست می بینند.
این افراد معمولا به شیوه ی خطی فکر میکنند یعنی یک فکر بعد از فکر دیگر… آنها نمیتوانند در یک زمان، چند فکر را به صورت موازی پردازش کنند.
رد-پای اینگونه تفکر را حتی می توان در دوران کودکی افراد نیز جستجو کرد، مثلا یک کودک حسی آمار مربوط به بازیکن فوتبال محبوب خود را بصورت جز به جز حفظ می کند و می تواند آنها را با دقتی فوق العاده فهرست کند.
یکی از دیگر از ویژگی های افراد حسی این است که این افراد احترام زیادی برای تجربه قائل هستند و تفاوتی ندارد که این تجربه متعلق به خودشان باشد یا دیگران؛ به همین دلیل است که حسی ها معمولا به شواهد تجربی زیادی نیازمندند تا متقاعد شوند که رویکرد یا هدفی تا چه حد قابل دسترس است.
و دقیقا به همین خاطر بسیار نادر است که از فردی حسی بشنوید که چیزی را بر حسب غریزه یا بصورت یک الهام دریافته باشد… در واقع واژه هایی مانند دریافت غیر حسی یا الهام جایگاه چندانی برای افراد حسی ندارد !
اگر افراد را بطور کلی به دو دسته ی محافظه کار و آزادیخواه تقسیم کنیم، بیشتر محافظه کاران افرادی حسی هستند.
دلیل این امر این است که این افراد به گذشته و تجربیاتی که جواب خود را پس داده اند بیشتر از سایر نظریه ها، فرضیه ها و حتی اصول سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که نوید بخش آینده ای روشن هستند اعتماد دارند.
آنها بطور کلی عاشق امور آشنا و از قبل امتحان شده هستند ولی این بدین معنا نیست که آنها به ایده های جدید بی علاقه باشند. در واقع معیار علاقه مندی آنها به ایده های جدید این است که آیا این ایده ها و افکار جدید در عمل مفید و عملی هستند یا خیر؟
نام دیگری که برای حسی ها وجود دارد، گیرنده-انجام دهنده است.
این نام بر این موضوع دلالت دارد که حسی ها اغلب از ایده ها، فرمول ها و چارچوب های فکری از قبل تعیین شده پیروی و بر اساس این رویکردها کارهایشان را انجام می دهند.
شاید اگر به سوال زیر بخوبی و دقت پاسخ دهید، حسی یا شهودی بودن خود را بهتر تشخیص دهید :
- آیا ترجیح می دهید از یک مهارت تثبیت شده استفاده کنید؟ یا پس از فراگرفتن هر مهارتی خیلی زود خسته می شوید؟
اگر علاقه مند هستید که مهارتی را یادبگیرید و با علاقه و بطور مداوم از آن در کارتان استفاده کنید می توان گفت تا حد زیادی فردی حسی هستید. اگر پاسخ تان آنچنان مشخص و دقیق نیست در قسمت دیگر که به توضیح افراد شهودی می پردازیم حقایق بیشتری را از این دو گونه ی متفاوت تیپ خواهید شناخت.
بطور کلی حسی ها از اینکه مهارتی را پیدا کنند و سپس از آن بطور مداوم و موثر استفاده کنند لذت می برند. خواه پزشکی باشند که عمل جراحی می کند، کتابداری که ارقام را با هم مطابقت می دهد و یا لوله کشی که یک ظرفشویی را نصب می کند.
نکته ای که در مورد افراد حسی وجود دارد این است که این افراد آگاهی بالایی از وضعیت بدن و جسم خود دارند. معمولا افراد چابکی هستند و حرکات بدن آنها منظم و اصولی است.
آنها همچنین به دلیل همین آگاهی بالا از بدن خود، از کار خود لذت بیشتری می برند.
این افراد به واقع در حال زندگی می کنند و حواس آنها تا حد بالایی جلب خود و اطرافشان است. آنها اغلب صداهای پشت سرشان را می شوند و حواس شان به همکاران، انسان ها و اشیای اطرافشان معطوف است.
یکی دیگر از نشانه هایی که می تواند شما را در شناخت حسی یا شهودی بودن یاری دهد توجه به ادبیات و بیان افراد است.
افراد حسی با احتمال بالایی بیشتر از سایرین از افعالی مانند دیدن، شنیدن، بوییدن و چشیدن استفاده میکنند. این تاکید بویژه زمانی بارزتر است که از یک فرد حسی بخواهید خاطره ای را تعریف کند.
یکی از موقعیت های جالبی که تفاوت میان حسی ها و شهودی را نشان می دهد اینگونه است که اگر شاخه گلی را بدست یک فرد حسی بدهید و از او بخواهید درباره اش حرف بزند، او به درخشندگی رنگ ها، بافت نرم گلبرگ، بوی خوش و سبکی و شکنندگی آن اشاره خواهد کرد.
ولی اگر آنرا بدست یک فرد شهودی بدهید چه پاسخی خواهید گرفت ؟
تیپ شخصیتی شهودی ها
شهودی ها بیشتر اطلاعات را از طریق حس ششم خود دریافت می کنند.
باید توجه داشت که این بدین معنا نیست که افراد شهودی حس ششم قوی دارند بلکه به این معناست که آنها بسیار کمتر از افراد حسی، به حواس پنچگانه ی خود برای دریافت اطلاعات تکیه دارند.
بطور کلی آنها به جای تاکید بر آنچه هست، بر آنچه می تواند باشد تمرکز دارند…
در سوالی که درباره ی توصیف یک شاخه ی گل مطرح شد، اگر از یک شهودی بخواهیم که یک شاخه گل را توصیف کند احتمالا چیزهایی از این قبیل می شنویم :
«این گل مرا یاد مادربزرگم می اندازد. عادت داشت آنها را در حیاط خانه اش بکارد و هر تابستان که به دیدنش می رفتیم، گلها را می چیدیم و روی میز غذا می گذاشتیم…»
اگر توجه کرده باشید، فرد شهودی گل را به شیوه ای بسیار متفاوت از فرد حسی درک می کند. یعنی به جای تمرکز بر آنچه هست -عینیت امور- بلافاصله روی ارتباط خود با گل و آنچه به ذهنش تداعی می شود تمرکز می کند.
برای اینکه بدانیم کانون توجه حسی ها و شهودی ها چقدر با یکدیگر فرق می کند شاید بهتر باشد به سراغ مثال دیگری که در کتاب کتاب «هنر سریع شناختن مردم» نوشته ی پل دی تیگر و باربارا بارون مطرح شده است برویم.
عکاسی را تصور کنید که با یک دوربین تک لنز کار می کند.
عکاس از فردی عکس می گیرد که در برابر چشم انداز وسیعی از یک رشته کوه ایستاده است. اگر عکاس یک آدم حسی باشد، عدسی را آنقدر می چرخاند تا فرد ایستاده در پیش زمینه (جزییات) در وضوح کامل قرار گیرد و در این حالت چشم انداز پشت سر(تصویر عمومی) تار می شود.
اما اگر عکاس فردی شهودی باشد، درست عکس حالت بالا اتفاق می افتد:
او لنز را آن قدر می چرخاند تا چشم انداز ه پشت سر فرد در حالت وضوح کامل قرار گیرد اما فردی که در پیش زمینه ایستاده (جزئیات) تار و ناواضح است.
توجه کنید که این مثال ، یک مثال کلی است و هیچ کس حسی یا شهودی محض نیست، همانطور که هیچکس برون گرا یا درون گرای محض نیست و همه ما بر روی طیفی از این ویژگی ها قرار داریم…
به واقع تک تک ما این توانایی را داریم که از حس و شهود هر دو استفاده کنیم و همه ی ما نیز هر روز چنین می کنیم. اما هریک از ما به طور طبیعی و مادرزادی یکی از این گرایش ها را به دیگری ترجیح می دهیم.
خب حالا به سوال زیربعنوان یک سوال کلیدی پاسخ دهید :
- آیا معمولا بیشتر به امور واقعی و جزییات توجه دارید یا سعی می کنید ارتباطات، معانی پوشیده و مفاهیم ضمنی را درک کنید؟
تفاوت دیگر شهودی ها در طرز فکر آنهاست.
شهودی ها به ندرت به صورت خطی فکر می کنند و غالبا در افکار خود با پرش های شهودی مواجه هستند.
شهودی ها بطور کلی انسانهایی خلاق تر هستند و می توانند امکانات تازه و گزینه های بدیل که به راحتی قابل درک و رویت نیست شکار کنند. آنها معمولا تخیل پرباری دارند و در خیال پردازی حرف اول را می زنند.
البته اینها به این معنی نیست که فقط شهودی ها از خلاقیت بهره مند هستند.
خلاقیت نیز مانند هوش انواع گوناگونی دارد، ولی شهودی ها خلاقیت خود را در دیدن یا انجام دادن چیزهایی نشان می دهند که متفاوت و شاید غیر متعارف است.
با دو سوال دیگر، میتوانید بهتر درک کنید بیشتر حسی هستید یا شهودی :
- به کدامیک بیشتر اعتماد دارید : غریزه یا تجربه ی مستقیم ؟
- آیا بیشتر به اکنون و اینجا توجه دارید یا اغلب در این خیال هستید که هر چیزی چه تاثیری بر اتفاقات آینده می گذارد؟
هنوز موفق نشدید؟ خب نگران نباشید، یک راهنمای دقیق برای تشخیص بٌعد دوم تیپ :
مثال گویای دیگر این است که اگر هیئت منصفه ای را متشکل از هر دو گروه حسی ها و شهودی ها در برابر یک شخص متهم به قتل قرار دهید چه نتایج متناقض و متنفاوتی را دریافت خواهید کرد؟
بر اساس تحقیقات، حسی ها بیشتر بر دلایل و مستندات روشن و ملموس تمایل دارند و فطرتا به نظریه پردازی در مورد علل یک قتل تمایلی نشان نمی دهند در حالیکه شهودی ها به انگیزه های متهم و دلالت های ضمنی و توجیهات متهم متمرکز اند.
این مثال از آن جهت تعیین کننده است که بر طبق پژوهش های گسترده، حسی ها و شهودی ها معمولا نگرش های کاملا متفاوتی نسبت به مسائلی مانند جرم، جنایت و مجازات دارند و این تفاوت ها می تواند راهنمای خوبی برای تشخیص تیپ شخصیتی افراد باشد.
برای اینکار به سوال زیر بدقت پاسخ دهید :
برای مبارزه با جرم و جنایت،
بهتر است درآمد های عمومی را در کدام یک از موارد زیر بیشتر خرج کنیم ؟
- افزایش تعداد پلیس ها، وضع مجازات های سنگین تر و ساخت زندان های بیشتر
- برنامه های اجتماعی بیشتر برای اقشار محروم و آسیب پذیر جامعه
در پاسخ به این سوال کلیدی، شهودی ها دو برابر بیشتر از حسی ها جواب دادند که برنامه های اجتماعی و حسی ها سه برابر بیشتر از شهودی ها بر پلیس و زندان بیشتر تاکید کرده اند.
همانطور که مشاهده می کنید حسی ها به اقدامات مطمئن برای رسیدن به یک نتیجه ی فوری علاقه داشتند ولی شهودی ها به دنبال راه حل هایی بودند که چندان قابل اندازه گیری نبوده و بیشتر بر نظریات و مفاهیمی که جدید، امتحان نشده و ابتکاری هستند تاکید کرده اند.
شاید به همین دلیل است که شهودی ها عموما لیبرال و آزادیخواه و حسی ها محافظه کار و سنتی تر هستند.
شهودی ها را از طرز کارشان نیز می توان شناخت، این افراد که آنها را متفکر-برانگیزاننده نیز می نامند، عاشق ایده ها و نظریه های جدید هستند و به همین علت بیشترین نقش را در دنیای کارآفرینی در جهان کسب و کار ایفا می کنند.
از خصایص شهودی ها این است که بیشترین لذت را از الهامات و خلاقیت های خود می برند و نقطه ی ضعف آنان نیز همین نکته است.
این افراد پس از مدتی که مراحل خلاقه و ابداعی یک کار یا فعالیتی سپری می شود، دچار خستگی و بی علاقگی می شوند و ترجیح می دهند به سراغ فعالیت جدیدی بروند که چالش های خلاقانه داشته باشد.
اگر به دوران دبستان شهودی ها نگاه کنیم، می بینیم که آنها از کودکی جذب موضوعاتی تئوریک مانند فلسفه، روان شناسی، جامعه شناسی، و ادبیات می شوند؛ زیرا به امور کلی علاقه ی بیشتری دارند.
در آن سوی این طیف اما حسی ها قرار دارند که بطور ذاتی به موضوعات ملموس تری که کاربردهای علمی و عملی دارند توجه نشان می دهند.
موضوعاتی مانند علوم تجربی و مهندسی و حرفه هایی که بیشتر دینامیکی و فیزیکی مثل ورزش است.
با این توضیحات باید به درک بهتری از بعد دوم از تیپ شخصیتی خود رسیده باشید؛ اگر هنوز مردد هستید که در کدام طرف از این طیف قرار دارید بهتر است به سوالات 1 الی 4 یکبار دیگر پاسخ دهید و بیشتر راجع به آنها فکر کنید.
ادامه دارد…
با سلام و احترام فکر میکنم افرادی که هنوز با خوندن این مقاله متوجه حسی بودن یا شهودی بودنشون نشدن مثل من،،، شهودی هستن… من هنوز متوجه نشدم متاسفانه
خیلی خوب توضیح داده بود. ممنون
سلام و عرض خسته نباشید. به طور کامل متوجه تفاوت شهودی و حسی بودن رو فهمیدم. ممنون از سایت خوبتون
خیلی جامع و کامل بود واقعا ممنونم
آزمون MBTI انجام داده بودم ولی درک نمی کردم شهودی بودنم یعنی چی . با خوندن مقاله شما کاملا توجیه شدم . مرسی
بسیار عالی و آموزنده ، سپاس و درود
همون منطقی و احساسی خودمون بود
خیلی جالب بود..دلیل علاقه نداشتنم به علوم تجربیو درک کردم
سلام و خسته نباشید به نویسنده این مقاله.من که تفاوت حسی و شهودی رو با خوندن این متن فهمیدم،ولی جاهای دیگه هم خوندم که دو گونه از شهودی ها(INTJوINTP)برای ریاضی و جراحی که برای حسی ها برشمردین کاملاً مناسبن.البته شاید من زیادی ریز بین شدم.
من متوجه شدم تقریبا 70 الی 80 درصد حسی هستم. این مقاله به من کمک کرد و دید خوبی نسبت به این دو تیپ شخصیتی که قبلا فقط اسما با آنها آشنا بودم و درک درستی نداشتم به من داد.
ممنون. در یک کتاب به کلمه «شهودی» برخوردم که معنی آن را نمی دانستم.
خوشحالم که با جستجو برای این واژه به سایت شما برخوردم.
البته در مورد انتخاب نام (سوخت جت) هم خلاقیت به خرج داده اید که باعث شد سریعتر به صفحه اول مراجعه کنم تا ببینم «جت» چه ربطی به این مقاله دارد!
«انگیزه» موضوعی است که مدتهاست به دنبال آن گشته ام و خوشبختانه ظاهراً به مرجع خوبی برخورده ام.
خیلی عالیه مرسی.
خیلی جالب بود من خیلی شهودیم با وجود اینکه به ریاضیات علاقه دارم اما در همون هم همواره در حال ابداع روشهای جدید حل مسأله ام من مهندسی خوندم اما تمایل داشتم به یه رشته پایه ای تر برم و کارهای معمولا کلیشه ای مهندسی برام تکراری و آزاردهندست
سپاااس از مقاله روان و عالیتون ….لطفا منبع مقاله رو هم بفرمایید.
سلام
واقعا سری مقالات خوبی هستن منتظر قسمت سومش هستم
منکه متوجه شدم بیشتر حسی هستم تا شهودی چون تو دوران مدرسه بیشتر از ریاضی و فیزیک و کلاسهای عملی مثل حرفه و فن و…. خوشم میومد الانم خوشم میاد
کاش زودتر میدونستم همچین طبقه بندی از نظر روانشناسی هست
من میخوام خودم رو بیشتر بشناسم
الان 26 سالمه و کارشناسی علوم اقتصادی دارم و الان میبینم که باید تو رشته های نی مثل مکانیک یا برق یا همچین رشته هایی رو فعالیت میکردم و درس میخوندم
منتظر مقالات بعدیتون هستم
عالی بود
عاااالی بود. همین دیروز به خودم میگفتم پس قسمت دوم این مقاله چی شد که دیدم امروز قرارش دادید
khaili mamnon babat in maghale fohjoladeh
این سری مقاله بسیار عالی بود. منتظر قسمت دومش بودم