احد عظیم زاده؛ بچه یتیمی که اسطوره دنیای تجارت فرش شد
پرونده مرموز احد عظیم زاده...
دنیای فرش ها، دنیای جالبی است… نمی شود که کسی فرشی را لمس نکرده باشد یا غرق در تماشای نقش و نگارش نشده باشد. ما روی فرش ها با عزیزانمان زندگی می کنیم، روی آن می نشینیم و با دوستانمان چای می خوریم، روی آن از زندگی لذت می بریم و خاطره می سازیم.
این بار در سری پرونده های مرموز به سراغ سرگذشت مردی رفته ایم که رج به رج فرش ها را با لحظه به لحظه سختی کشیدنش بافته است… مردی که این روزها بزرگترین تاجر فرش دستباف ایرانی شده است !
میخواهیم ببینیم این بزرگمرد تجارت و ثروت ایران، این کارآفرین برتر کشورمان چطور و از کجا و با چه سرمایه ای شروع کرد؛ این مقاله قرار است بسیاری از باورهای کهنه و اشتباه را بشکند، از جمله :
- برای کارآفرینی باید سرمایه داشت
- برای موفقیت باید حامی داشت
- نمیتوان با رقیب های بزرگ بدون منابعی که آنها دارند رقابت کرد
آیا میخواهید بدانید چطور احد عظیم زاده به چنین جایگاه بلندمرتبه ای در زندگی، خانواده، شهر، کشور و جهان رسید؟ با ما همراه باشید…
احد عظیم،
کودکی که کودکی نکرد…
احد در 10 آذر سال 1336 در روستای اسفنجان به دنیا آمد. اسفنجان یکی از روستاهای آذربایجان شرقی و از توابع اسکو است. احد سال های کودکی را گذراند و با اشتیاق فراوان به مدرسه رفت.
تازه داشت مزه شیرین آموختن را حس می کرد که ناگهان پدرش فوت کرد؛ احد در 7 سالگی یتیم شد.
شرایط مالی آنها مساعد نبود. به همین دلیل احد مجبور شد بین مدرسه رفتن و قالی بافتن یکی را انتخاب کند. جبر زمانه این پسر کوچک را از کودکی، پشت دارِ قالی نشاند. او مجبور بود روزها قالی ببافد و شب ها بعد از تمام شدن کارش درس بخواند.
خانواده احد به قدری در تنگنا بودند که در سال فقط 2 بار برنج میخوردند :
- یک بار شب 21 ماه رمضان
- بار دوم شب چهارشنبه سوری
تا شش سال بعد از فوت پدرش او سخت کار می کرد و زمانی که از بافتن خسته می شد به رویاهایش فکر می کرد. دوست داشت یا خلبان شود یا یک مرد پولدار… می خواست آنقدر پول داشته باشد که با خیال راحت بتواند درس بخواند.
در 13 سالگی، پشتی و قالیهای کوچک را بر پشتش می گذاشت و برای فروش به اسفنجان یا اسکو می برد. هر بار که پشتی و قالی ها را می فروخت یک سکه یک یا دو تومانی سود می کرد. شرایط سختی بود؛ ولی احد کسی نبود که به همین راحتی از مبارزه با سختی های زندگی دست بکشد.
وقتی به 18 سالگی رسیده بود، 20 هزار تومان پس انداز داشت. به این فکر می کرد که سرمایه اش را افزایش دهد تا با آن بتواند یک کارگاه فرش بافی راه اندازی کند.
احد جوان به سراغ پسر عموی پدرش رفت و از او 20 هزار تومان قرض کرد. 60 هزار تومان هم از بانک وام گرفت. سرمایه اولیه احد به اندازه یک تراول 100 هزار تومانی بود… مدت ها به این فکر کرد که با پولش چه کار کند؟ تصمیم گرفت به خارج از ایران سفر کند و بازارهای خارج از کشور را بررسی کند.
آن روزها تازه انقلاب پیروز شده بود و تا 2 سال به ایرانی ها پاسپورت نمی دادند؛ در این فاصله او به صادرات فرش فکر کرد و افکارش را سر و سامان داد.
چرا احد عظیم زاده عاظم آلمان شد؟…
بازاری ها می گفتند که آلمان مرکز تجارت فرش است؛ احد ویزایش را گرفت و به هامبورگ سفر کرد. وقتی به هامبورگ رسید، در مسافرخانه ای مستقر شد. در مدتی که در هامبورگ بود، به سالنها و انبارهای فرش آنجا سر می زد و با سلیقه های مختلف آشنا می شد.
او دید که ثروتمندان برای خرید به سوئیس سفر می کنند. همین موضوع سبب شد که این مرد جوان به ژنو سفر کند. در ژنو با تاجری آشنا شد. تاجر به او گفت که «فرش گِرد ببافد؛ زیرا فرش گرد بیش از اندازه پرطرفدار است.»
بعد از تمام شدن صحبت های تاجر، احد قهوه اش را خورد، همان روز بلیط هواپیما گرفت و به ایران برگشت. حس می کرد ایده ای که دنبالش بود را یافته است.
- تصمیم گرفت ریسک کند
- به روستایش بازگشت و ساختمانی را اجاره کرد
- دستش خالی بود و پول کافی برای خرید دستگاه های فرش بافی را نداشت
- 10 درصد پول دستگاه ها را نقدی پرداخت و بقیه آن را با وام پرداخت کرد
و اینطوری اولین فرش های ایرانی گرد را در کارگاهش بافت و راهی بازار فرش کرد. تاجران آلمانی از بافته شدن این فرش ها باخبر شدند و برای خرید این فرش ها به اسفنجان سفر کردند.
اولین معامله آلمانی ها با این مرد جوان برایش بیش از اندازه خوب بود. 6.5 میلیون تومان نقدی و 6 میلیون تومان چک سهم احد از این معامله بود ! بعد از معامله با المانی ها، او تا صبح خوابش نبرد. هیجان زده شده بود. سرمایه 100 هزار تومانی او حالا 12میلیون برایش سود داشت…
احد عظیم زاده واقعا کیست؟…
این مرد اکنون بزرگترین تاجر فرش ایران است، احد عظیم زاده، افتخار صنعت فرش دستباف ایرانی… او به تلاشش ادامه داد و به دیگر کشورها مانند آلمان، بلژیک، ایتالیا، سوئیس و انگلیس فرش صادر کرد.
این مرد ایرانی برای پی بردن به سلیقه مشتریان به کشورهای مختلف سفر کرد. از موزه های فرش دیگر کشورها بازدید کرد و از طرح و نقش فرش ها ایده گرفت. هر زمان از سفر بر می گشت با ترکیب رنگ و نقش های زیبا ایده های حیرت انگیزی می آفرید.
دومین کارگاه فرش بافی اش را در تبریز راه اندازی کرد.
او به تدریج در بازار فرش معروف شد و مغازه ای در بازار بزرگ تهران افتتاح کرد. در سال 1380 با دریافت تندیس طلایی از کشور انگلستان، به عنوان بهترین تولید کننده فرش های دستباف ایرانی معرفی شد.
در همین سال، نمایشگاه دائمی فرش در خیابان پاسداران تهران افتتاح شد و عظیم زاده همزمان با این اتفاق شرکت خانه فرش عظیم را ثبت کرد. این شرکت امروزه با برند «عظیم زاده» معروف است و یکی از برترین برندهای فرش جهان و اولین برند فرش ایرانی است.
- شعبه اول فروشگاه فرش عظیم زاده در خیابان فرشته تهران قرار دارد
- شعبه دیگر آن در سلمان شهر مازندران قرار دارد
فقط فرش کافی نیست،
عظیم زاده بیشتر میخواهد…
زمانی که او هتل های مجلل و معروف جهان را دید، تصمیم گرفت وارد کار ساختن بزرگترین پروژه هتل کشور شود. او برای پروژه «قو الماس خاورمیانه» در مازندران 180 میلیارد تومان هزینه کرد و مجتمعی مجلل و بی نظیر ساخت.
و یک افتخار دیگر به کارنامه افتخاراتش اضافه کرد…
- احد عظیم زاده یکی از 100 کارآفرین برتر ایران است
- او با اختراع فرش گرد و تولید آن، توانست 2 بار برنده تندیس الماس بزرگترین تاجر جهان شود
- در سال 2004 الماس مدیریت و کیفیت فرانکفورت را از آن خود کرد
- برای 3 سال متوالی، برترین صادر کننده ایران شناخته شده است
عظیم زاده علاوه بر ثروت فراوان، قلبی بزرگ دارد.
او درد ورنج یتیمی اش را هنوز به یاد دارد؛ به همین خاطر بچه های بی سرپرست را پشتیبانی می کند. او تاکنون بیش از 1200 یتیم را تحت پوشش خود درآورده است و هر سال به این تعداد اضافه می کند.
یکی از دلخوشی های او در دنیا این است که یتیمان را به صرف غذا دعوت کند و از آنها بخواهد هرچه دوست دارند داشته باشند را بر زبان بیاورند. او برای تحقق آرزوهای این بچه ها از هیچ تلاشی دریغ نمی کند. خودش می گوید بهترین ساعات عمرش را در کنار یتیمان می گذراند.
چشم انداز عظیم زاده نسبت به پول، زندگی و آینده چگونه است؟ حالا او به قدری ثروتمند شده است که می تواند به اهداف بالاتری دست پیدا کند. او می خواهد پولی که دارد را به جریان بیندازد و اشتغال زایی کند. مثالش هم ساخت هتل الماس خاورمیانه است که برای 1000 نفر شغل ایجاد کرده است؛ او به شدت به کارآفرینی علاقه دارد.
این تاجر بزرگ بر این عقیده است که در زندگی نمی توان شب با آرزو خوابید و صبح تحقق رویا را تماشا کرد؛ بلکه باید برای رسیدن به اهداف بزرگ سخت تلاش کرد. البته تلاش کردن بدون احساس خستگی و ناامیدی !
چه نتیجه از زندگی احد عظیم زاده میتوان گرفت؟
- تلاش، تلاش و تلاش
- مسافرت کردن به کشورهای مختلف و پیدا کردن بازار هدف جدید
- ریسک پذیری بسیار و عاقلانه
- پشتکار فراوان
- ایده پردازی و عملی کردن ایده ها
- احترام به مشتری
- درس گرفتن از سختی ها
- دٌرستکاری
از شما می خواهم ناامید نشوید و با پشتکار خوبتان، سختی ها را شکست دهید… تحقق رویاهایتان نزدیک است. «چند درس مهم زندگی از دانشگاه خیابان، مهم ترین دانشگاه دنیا» توصیه میشود اگر در زمینه کارآفرینی و درس هایی که در دانشگاه نخواهید خواند بیشتر بدانید، مقاله را هم بخوانید.
در همین زمینه، نوشته های زیر را حتما بخوانید :
ولی یه حاشو متوجه نشدم.چطور هم مدام میگید پول نداشت سرمایه نداشت… هم تونسته تو سن بیست سالگی به آلمان و سوئیس و …سفر کنه؟
سلام و وقت بخیر مقاده ای بسیار جالب و زیبا ولی به املاتون هم دقت کنین ارزش مقاله اعتبار بیشتری پیدا میکنه.عازم رو نوشتین (عاظم)
جناب مولانا می فرماید:-
بیرون زتو نیست آنچه در عالم هست
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
سلام
من به حوزه ی گردشگری و طبیعت گردی علاقه دارم،توی این زمینه اگر کسی ایده ای داره و یا راه حلی دارد که به من توی این زمینه کمک کند توی دایرکت پیج اینستاگرامم پیام بده.
سلام فوق العادهههه بوددد و خواهشا باز هم مقاله های اینطوری در مورد کارآفرینان ایرانی قرار بدید
آدم وقتی میبینه که هموطن خودش به این موفقیت دست پیدا کرده اونم توو این وضعیت قاراش میش اون زمان باید به خودش تلنگری بزنه که الان توو عطر تکنولوژی و ارتباطات چرا نتونه موفق و پیروز باشه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من 19 سالمه و الان پشت کنکورم دوساله کنکور دادم و به نتیجه ای که میخواستم نرسیدم ولی بازم دارم تلاش میکنم تا بتونم فیزیوتراپی قبول بشم ولی خیلی اتفاقی درمورد کارافرینی شنیدمو به نظرم جالب اومد دوست دارم در کنار شغلی که دوست دارم یعنی فیزیوتراپی کارافرین هم باشم ولی خب هیچ اطلاعاتی و تجربه ای ندارم
کار نشد ندارد
سلام؛عظیم زاده هستم ولی متاسفانه آدم موفقی نیستم همه انرژیم را صرف زندگیم کردم و خودمو آرزوهامو سرکوفت کردم تا زندگی گرمی برا شوهر و دخترم فراهم کنم متاسفم برا خودم .آقای عظیم زاده و من خانم عظیم زاده هستم وجه اشتراکمون فقط در فامیلمون هست.والان چیزی جز خیانت شوهر نصیبم نشده حرفم با اوناییه که فکر میکنن بشینن تو خونه و شوهر داری کنن بهتره اشتباه من رو نکنید برای برنامه ها وآرزوهاتون تلاش کنید.
سلام فهیمه جان
خیلی ممنونم از مقاله بسیار مفیدتون. خیلی استفاده بردم مخصوصا اون بخش که گفت: بدون سرمایه اولیه، حامی و منابع سرمایه دارها به هدفم رسیدم. از شریف بودن این انسان بزرگوار هم لذت بردم که بی سرپرست ها رو تحت حمایت قرار داده و برای نیازمندان به کار، شغل ایجاد کرده. خدا ایشون رو حفظ کنه
عالي بود. واقعاً انرژي گرفتم.
به تلاش هدفمند، اعتقاد دارم,نکته مهمی هست.البته باید زمان بهش داد.
سلام من هم به عظیم زاده افتخار میکنم منم یتیم هستم اما نتونستم موفق بشم والان در درجه صفر قرار دارم همین و منتظرم و عقیده دارم همه چیز کار خداست و اوست که راهنمایی مکند بعضی را
به تلاش هدفمند، اعتقاد دارم,نکته مهمی هست.
فوق العاده بود
با سلام و وقت بخیر
واقعا محتواهایی که در این سایت تولید و منتشر میشه آدم رو جذب میکنه، میخواستم بدونم آیا مقاله ایی یا آموزشی در مورد چگونه تولید کردن محتوا نمیذارین؟؟
سلام
یکی از کلمات مهم این مقاله:
تلاش، تلاش، تلاش بود
شماهم تلاش کنید و خود
بدنبال تهیه محتوا باشید.
باسپاس فراوان.. 🙂
واقعا هیچ چیزی بدون تلاش و انگیزه میسر وب سرانجام نمیرسه
آرزو میکنم ک ی روزی بشه ک ما هم بتونیم کار افرین و موثربرای جامعه مون باشیم .
با سلام و خدا قوت.
من هومن ادیب زاده هستم،نماینده سابق و مدیر فروش فعلی بیمه های عمر بیمه پاسارگاد.
از پشتکار و کارهای آقای عظیم زاده شگفت زده شدم.
البته که در ایران،فرش یکی از صنایع دستی و میراث نیاکان ماست که در بیشتر کشورهای جهان شناخته شده است،ولی خلاقیت ایشان نشان از داشتن آرزوها و ایده های بزرگ است.
من فکر میکنم که هر مدیری برای آینده خودش و زندگیش باید آرزو داشته باشه.
اینکه این مرد شریف و بزرگوار دارای روح بزرگیه شکی نیست،و من به شخصه ایشون رو ستایش میکنم.
امیدوارم که من و امثال من بتونیم از دیدگاه ها و تجربیات این نوابغ فروش درسهای زیادی بگیریم و به امیدها و آرزوهامون رنگ واقعیت ببخشیم.
من عاشق دانشجوهام هستم تمام تلاشم در زندكي اينه كه بتونم برق اميد را در چشمان نااميدشان ببينم با به تصوير كشيدن داستان افراد موفق و شرح زندكي انان راه موفقيت را برايشان نِمْرَات سازم
درسي بنام كارافريني دارم ك يكي از انها قرار است زندكي اقاي عظيم زاده را در كلاس بيان كند
باميد ان روز ك جوانان إيراني لايق بهترين ها باشند
دكتر ناديا ايزي مدرس دانشكاه
واقعا تاثیرگذار بود تلاش و خستگی ناپذیری معجزه میکنه
کیف کردم.