دستورالعمل گامبهگام برای تبدیل رویا به واقعیت – قسمت ششم
خُب حالا که اهداف قابل اندازه گیریتان را مشخص کردید و چاقو به دست شدید و این دوستداشتنی های جذاب را به تکههای کوچکتر تقسیم کردید وقت آن رسیده که
دست به عمل بزنید !
شروع کنید کارهایی که برای رسیدن به هدفتان
تعیین کردهاید را انجام دهید…
سری مقالۀ «دستورالعمل گامبهگام برای تبدیل رویا به واقعیت» در مجموعهای قدمبهقدم و درست مانند یک راهنمای شخصی شما را از صفر تا صدِ رسیدن به هدفتان همراهی خواهد کرد.
در این مجموعه تمرینات ساده اما تاثیرگذاری ارائه میشوند که عمل کردن به آنها به راستی میتواند زندگیتان را متحول کند. اصول ارائه شده در این سریمقاله به قدری جامع و دقیق است که میتوانیم از آن به عنوان شاهکلید رسیدن به رویاها یاد کنیم و این تضمین را بدهیم که در صورت عمل کردن مداوم و منظم به توصیهها به مرور شاهد پیوستن بزرگترین رویاهایتان به واقعیت خواهید بود.
قسمت اول | قسمت دوم | قسمت سوم | قسمت چهارم | قسمت پنجم
» گام هفتم
دست به کار شوید !
پیش از شروع احتیاج دارید که به یک باور فوقالعاده پیشبرنده مجهز شوید تا با سرعت تمام به سمت تبدیل رویایتان به واقعیت پیش بروید.
در این قسمت از سری مقاله دستورالعمل گامبهگام تبدیل رویا به هدف، میخواهیم این باورِ حیاتی را بدون حاشیه و به قول معروف «قِلِفتی» تقدیم حضورتان کنیم. با ما همراه باشید.
این گام خیلی بیشتر از آنجه تصور میکنید مهم است؛ واقعیت این است که به محض اینکه آماده شوید تا به سوی هدفتان قدم بردارید قسمتهایی از آقای ذهن شروع به فعالیت میکنند که دیتابیس آنها پر است از نصایح و حرف و حدیثهای اشتباهی که از زمان کودکی ما به جای ماندهاند.
این بخش از ذهن بلافاصله پس از اینکه بفهمد شما کفشهایتان را پوشیدهاید تا یک نوازندۀ حرفهای شوید، برای تحصیل در یک کشورِ درست حسابی آماده شوید (مگر کشور خودمان چهاش است واقعاً؟!)، وزن کم کنید، ازدواج کنید یا یک خودروی تویوتا سی اچ آر سفید رنگ نسخۀ هیبریدی بخرید، شروع میکند به پررنگ کردن سه چیز در دیدگاه شما:
- ملاحظات
- ترسها (راجع به ترس حتما این مقاله را بخوانید)
- موانع
واقعا فکرش را بکنید، شاید قبلاً برای شما هم موارد مشابهی پیش آمده باشد…
- تصمیم میگیرید پیانو را شروع کنید
- ملاحظات = باید از صبح تا شب تمرین کنم…از کار و زندگی میافتم
- ترس = اگه وسطش خوشم نیاد و ول کنم چی؟
- مانع = پیانوی خوب الان خدا میلیون تومنه بابا،
- تصمیم میگیرید برای تحصیل در یک کشور دیگر اقدام کنید
- ملاحظات= باید از خانواده و دوستام و کلپچ! دل بکنم
- ترس = اگه برم اونجا و از تنهایی و بی کسی دِق کنم چی؟
- مانع = خانوادم مخالفن و حتی نمیشه باهاشون درموردش حرف زد
- تصمیم میگیرید وزن کم کنید
- ملاحظات = باید از خواب و خوراک بیفتم
- ترس = اگه آسیب ببینم چی؟
- مانع= من دو سال پیش هم تصمیم گرفتم وزن کم کنم به هیچ جا نرسیدم
- تویوتا بخرید
- ملاحظات = هزینههای نگهداریش بالاس.
- ترس = اگه تا قبل از تکمیل شدن پولم تولیدش تو ایران متوقف شد چی؟
- مانع = بعضیا میگن ماشین جالبی نیست
مثالهایی که گفتیم فقط مثال بودند و به احتمال زیاد ملاحظات، موانع و ترسهای شما فقط مختص خودتان است؛ قبلا حتما در مقاله «دستورالعمل تضمینی برای اینکه در زندگی یک بازنده باشید !» راجعبهش مفصل خواندید.
میخواهم بگویم شما باید با این افکار مواجهه کنید…
مواجهه نه به این معنا که در درون خودتان جنگ داخلی راه بیندازید و هم یک بلایی سر خودتان بیاورید و یک بلایی هم سر موانع جان! (بعدا میگویم چرا اینقدر تحویلش میگیرم) منظورم از مواجهه در اینجا این است که باید به ماهیت آنها و اینکه کلا چی هستند و از کجا سردرمیآورند آگاه باشید.
تنها به این روش است که شما قادر خواهید بود آنها را دور بزنید یا حلشان کنید و حتی در جهت تحقق رویایتان از آنها استفاده کنید. ما در بالا افکار مخرب را باز کردیم و آنها را به سه بخش تقسیم کردیم؛ اما از اینجا به بعدِ مقاله هرسۀ آنها را برای راحتی بیشتر «موانع» مینامیم.
» قدر زر زرگر شناسد، قدر موانع آدم موفق !
لابد سوال برایتان پیش آمد که نویسنده خُل شده یا نه؟ آخه مگر موانع هم «جان» دارد؟ بله دارد !
موانع از نظر من واقعا موانع جان هستند.
واقعیتی که درمورد موانع وجود دارد این است که اگر چندتا از آنها سر راهتان سبز نشدند، یعنی اینکه هدفتان به اندازۀ کافی بزرگ نیست و نمیتواند در حد چشمگیری باعث رشد و شکوفاییتان شود.
یا به زبان دیگر هدفتان پتانسیل کافی برای توسعۀ فردی شما را نداشته است.
حالا متاسفانه وقتی یکی از این موانع پیش میآید، عدۀ زیادی از مردم آن را نشانهای برای توقف میدانند. آنها میگویند : «حالا که فکرش را میکنم، یا به خاطر این احساس، و یا مطلبی که تازه متوجه شدهام، بهتر است اصلا پی این هدف را نگیرم !»
خودمانی بگویم؛ این طرز تفکر فاجعه است.
البته منکر آن نمیشوم که گاهی ممکن است واقعا به دانشی برسید که ببینید تلاش برای هدفتان بیهوده است، اما باید بگوییم این موارد خیلی خیلی خیلی نادر هستند.
در بیشتر موارد، اگر هنوز میل درونیتان برای رسیدن به هدف به قوت خودش باقی باشد، با کمی تلاش بیشتر، تمرکز، تغییر روش و کار هوشمندانه میتوانید دوباره موتور خود را روشن کنید و پرقدرت تر از قبل به سمت هدف بتازید.
» هنر رفتار با موانع را یاد بگیرید !
این مورد هم یکی از آن موارد ظریفی است که حتما باید به آن توجهِ زیادی داشته باشید.
عدۀ زیادی از مردم در مقابل موانع واکنش جنگجویانه نشان میدهند و سریع دست به شمشیر میشوند تا دخل موانع را بیاورند اما باید بگوییم این روش بسیار غلط است. درواقع شما باید به صورت دائم آگاه باشید که با توجه به شرایط، داشتهها و خواستهها چه نوع رویکردی در مقابل این موانع کارا تر خواهد بود.
منظورم این است که گاهی لازم است کنار بیایید؛ این روش بیشتر در مقابل «ملاحظات» جواب میدهد، گاهی لازم است بجنگید و گاهی هم لازم است کمی متوقف شوید، تفکر عمیق کنید و هوشمندانه به دنبال راه حل مخصوص به خودتان بگردید.
این هم از آن جملههایی است که من به شخصه عاشقش هستم و به نکتۀ فوقالعاده جذابی اشاره میکند. (امیدوارم «مرتضی» که زیر قسمت چهارم از همین سریمقاله برایمان نظر نوشته بود هم این قسمت را بخواند…)
میخواهم بگویم تاثیر غلبه بر ملاحظات، ترسها و موانع فقط مادی نیست، حتی برای کسی که یک هدف کاملا مادی برای خودش در نظر گرفته باشد. غلبه و رویارویی با موانع باعث رشد شخصیتی ما میشوند؛ کسی را در نظر بگیرید که همۀ هم و غمش، تکرار میکنم «همۀ» هم و غمش داشتن یک حساب بانکی چند میلیاردی است و در زندگی فقط برای مادیات تلاش میکند و بس.
خب طبعاً سر راه چنین شخصی هم ملاحظات، ترسها و موانعی وجود دارند و فرد باید در مقابله با آنها از رویکردهار متناسب استفاده کند. حتی چنینی شخصی هم بدون اینکه خودش بداند در حال تبدیل شدن به یک انسان کاملتر (نه صرفا پولدار تر) است. او به احتمال زیاد کمکم تبدیل به انسان بزرگی خواهد شد.
او اگرچه هدفش پولدار شدن است، اما در این راه مهارتهای تازه، دیدگاه جدید و تواناییهای نو کسب میکند و چه چیزی با ارزشتر از این؟ تصور کنید تابستان است و تعطیل است و آبوهوا توپ است و بار و بندیل جمع کردهاید تا به شمال بروید.
شما راه میافتید و خُب از آنجایی که همۀ شرایط برای شمال رفتن مهیا است خُب قطعا تعداد زیادی نفر دیگر هم مثل شما اهل دلاند و همگی به جاده میزنند و نتیجهاش میشود یک جاده چالوس پرترافیک یا به قول خودمان غلغله.
خب در این موقعیت شما میتوانید هربار بعد از آنکه ماشینِ جلویِ جلویی نیم متر حرکت کرد سریعاً مراتب را با عصبانیت و بوق به سمع و نظر ماشین جلوییِ خودتان برسانید، دائم به عالم و آدم و عیال و همکار و عباسآقا ناسزا بدهید که چرا باعث شدند این موقع راه بفتید، از بی فرهنگی مردم و بی تدبیری مسئولین ناله و فغان سر دهید و خلاصه یک سفر را از همان اول به کام اهل و عیال تلخ کنید.
اما راه دوم…
ترافیک و بودن خودتان در آن ترافیک را بپذیرید و دست از غر زدن و اما و اگرها بردارید و به جای آن کمی اطرافتان (که شاید همیشه بی توجه از آن رد میشدید) دقت بیشتری کنید.
گاهی بزنید بغل و با خانواده یک بستنی دبل چاکلت یا سنتی بخورید، چند عکس یادگاری در کنارههای چالوس بگیرید و در طول ترافیک به این فکر کنید که بعد از رسیدنتان چه کارهایی میتوانید در سفر انجام بدهید تا سفر جذابتری داشته باشید.
در واقع شما داستانتان را عوض کردید… (قبلا در مقاله «داستان تان را عوض کنید، زندگی تان عوض میشود» خواندید چطور؟)
در صورتی که روش دوم را انتخاب کنید، شما علاوه بر آن که در رویارویی با موانع روش درست (در اینجا پذیرفتن) را انتخاب کردهاید، درواقع روی کنترل خشم خود کار کردهاید، مدیریت بحران را تمرین کردهاید، با عملتان به خانوادۀ خود یاد دادهاید که گاهی مبارزه کردن تنها راه نیست، بستنی خورده اید، سلفیهای اینستاگرامی گرفتهاید و البته چند ایدۀ خلاقانه برای سفر بهتر در ذهنتان پیدا کردهاید.
به همین سادگی! پس…
در این گام یعنی گام هفتم از سری مقالۀ تبدیل رویا به واقعیت خواندیم که :
- وجود موانع اصلاً چیز عجیب و غریبی نیست و کاملا طبیعی است
- موانع را دستهبندی کردیم و درمورد هنر رویارویی با آنها حرف زدیم
- بعلاوه، فهمیدیم که رویارویی با موانع جدای هدفی که داریم برای ما نکات مثبت دیگری هم دارند
امیدواریم که از آن استفادۀ لازم را برده باشید و همچنان مِهرِتان شامل حال من و تمامی اعضای تیم سوخت جت باشه؛ ممنون میشوم اگر دیدگاهتان را در مورد گام هفتم زیر همین مقاله برایم بنویسید…
عالی بود
مخصوصا اون مثال هایی که زدید عینا توی زندگیامون هست
سلام آقا مصطفی
بیشتر از 3 ساله که روی هدفم کار میکنم
اما تا حالا هیچ ثمری ازش ندیدم حتی نور امیدی هم نشون نمی داد
حدود 2 ماه قبل هم از محل کارم بیرون اومدم
باز هم اخراج رو بهونه نکردم و به فال نیک گرفتم تا بتونم بیشتر در کنار هدفم باشم
تا اینکه دیشب خسته شدم با خدا حرف زدم و ازش خواستم بیشتر کمکم کنه
باورتون نمیشه امشب گوشه چشم بزرگی از رسیدن به هدف بهم نشون داده شد که اشک از چشام سرازیر شد
به نظرم مهمترین کار بعد از انتخاب هدف، پایداری و پشتکاره
بازهم ممنون از نوشته های خوبتون و از این سایت پربار
سپاس از همه
یکی از بهترین مقاله هایی بود که تا به امروز خواندم . تشکر
تشکر از شما بابت همراهیتون 🙂
سعی در گسترش چنین برنامه هایی بشه
برنامه واقها خوبیه وسعی بشه تا همیشه چنین مواردی داشته باشین
ممنونم دوست عزیزم حتما سعی میکنیم همین روند رو ادامه بدیم 🙂
سلام مصطفای عزیز؛
نمی دونم با چه زبونی می تونم این همه عشق و محبتی رو که در قالب این مطالب مفید و ارزشمند به ما ابراز می کنی تقدیر کرد. تو دنیایی که همه چیز با سرعت و شتابی بالا در حال حرکته و از اون طرف آدما خیلی دیر به این می رسند که باید برای موفقیت سرعت خودشون رو با سرعت دنیا هماهنگ کنند، خوندن این مطالب مثل میانبریه که می تونه روزها، ماه ها و حتی سال های از دست رفته روجبران کنه.
توی سفر اخیری که به خارج از کشور داشتم موفق شدم با تعدادی از افراد مشهور کشورمون که بازیگر و شاعر و ورزشکار بودند ملاقات داشته باشم. فرصت خیلی خوبی بود که با این افراد صحبت کنم و فهمیدم که این افراد اول راهشون رو درست انتخاب کردند و بعد سعی و تلاش کردند. اما جنس سعی و تلاششون مثل سعی و تلاش آدمای معمولی نبوده و با همه وجودشون مایه گذاشتند چون به هدفشون ایمان داشتند.
می دونم که سعی و تلاش شرط کافی نیست و لازمه کار هست ولی نکته اینه که خیلی از ما آدما اصلا کاری رو شروع نمی کنیم که بخواهیم طعم موفقیت رو بچشیم. متاسفانه یا خوشبختانه خیلی از ایده هایی که داریم در ذهن خود ما کشته یا شهید می شوند.
به هر حال خواستم تشکر کرده باشم و این تشکرها سوخت جت ماست به شما که با اقتدار پیش برید و بدونید که دعای خیر ما پشت سرتون هست.
به امید توفیقات بیشتر …
محمد موحدی سلام دوست عزیزم. من فقط انجام وظیفه میکنم و خیلی خیلی خوشحالم که مقاله ها مفید واقع شدن و مورد استقبالتون قرار گرفتن. درمورد ایده ها کاملا درست میگی و باهات صددرصر موافقم. آدمی که یک ایدۀ معمولی داره و اون رو عملی میکنه به مراتب موفق تر از شخصیه که هزاران ایدۀ ناب داره و لی هیچکدومشون رو به کار نمیبنده. بازم خواهش میکنم و برات آرزوی بهترینها رو دارم. 🙂
مثل همیشه عالی متشکر مرسی ک هی با این متنای فوق العادتون مارر هل میدین سمت موفقیت
موفق باشید
ممنونم یگانۀ عزیز منم از تو تشکر میکنم بابت همراهی گرم و همیشگیت 🙂
سپاس از مقاله ی عالی تون
من یه راهکار برای مقابله با افکار مانع و منفی استفاده میکنم ،که خیلی وقت پیشتر در سایت سوخت جت متوجه اون شدم اونم اینه که یک کش مثل کش پول دور دست خودمومون ببندیم و وقتی که این افکار به سمت ما میان با کشیدن کش یک ضربه به دستمون بزنیم این باعث شرطی شدن شدن مغز میشه که در صورت ورود افکار منفی و مانع ما تنبیه میشیم پس باید مانع ورود انها بشیم.
من خودم نزدیک به سه ماه از این روش استفاده میکنم و باید بگم واقعا تاثیری خیلی پررنگی داشته اوایل مدام در حال کشیدن کش بودم اما الان به شدت این افکار کم شدن و به ندرت مجبور به کشیدن کش میشم.
البته به نظرم این کار به نوعی مکمل حل افکار مانع چون این افکار هم خوبند چون به نوعی نشان دهنده ی معایب ما در طی مسیر به سوی اهدافمون هستن و گاهی اوقات هم ازار دهنده هستند تا کمک کننده!
ولی باید اینقدر با این مسائل روبه رو شویم تا خوب و بد این افکار رو تشخیص بدیم و ان ها را حل کنیم.
یادمه وقتی که در حال اماده شدن برایکنکور بودم (که فک میکنمتو یه مقطعیبزرگترینهدف اکثرماها بوده ) کلی مشکلات داشتم، ینی باتوجه به تعصبی بودن خونوادم هر روز یکی میومدو میگفت حالا درس بخون قبول شی نمیذاری بریم یه شهره دیگه اون موقه اونقدر هدفمبرام بزرگ بود و انگیزه داشتم که شاید ۱ ساعت ذهنمبه هم میریخت و بعدش با انرژی درسمو میخوندم تاقبول شدم و راهی دانشگاه شدم، نکته جالبش اینجاست که همون موانع به من انگیزه بیشتر میداد والبته از من یه ادممتفاوت ساخت تعبیره دیگه حرفای شما اینه که موانع جان باعث رشد میشه منتها یه وقتایی ما خودموناون موانعو اونقد بزرگمیبینیم که نه تنها انگیزمونو از دست میدیم بلکه تمام شادیای زندگیمونم از دست میدیدمدر راستای عزاداری برای کوهی که برای خودمون ساختیم من میگم برای به دست اوردن چیزی که دوست داریمباید پافشاری کنیم اگر منصرف شدیمو جا زدیم ینی ترسوییم در ضمن کشور خودمون چیزیش نیس منتها برای بعضی از رشته ها کشورای دیگه بهترن و یه نکته دیگه ما بیشتر از همه به تمرین نیاز داریم تمرین برای داشتن حال خوب تو بدترین لحظه ها ، مثلا وقتی حالمون بده جای اینکه بریمتو خودمون درو روی عالم و آدم ببندیم بزنیم بیرون بادوستامون حرف بزنیم و… البته من از روشی که دوست عزیزمون مهسا گفت حتما استفاده میکنم میشه کلی راه های جدید خلق کرد برای حال خوب تا انرژی لازم برای دور زدن موانع یا پریدن از روشون و حتی جنگیدن باهاشونو داشته باشیم
ممنون از مقاله خوب با بیان جذاب و هیجان انگیزتون که باعث شد یادم بیاد که مانع بزرگ امروز مانع کوچیکه فرداست میگذره اگه ما ازش نگذریم و پشتش گیر نکنیم
پیروز باشی و بدرخشی
سلام بارانا خیلی خیلی خوشحالم که باز هم دارم نظرت رو زیر یکی از مقاله ها میخونم. اول از همه میخوام تشکر کنم بابت همراهیت و انرژی ای که بابت فرستادن دیدگاهت بهمون منتقل میکنی. خیلی خیلی خوشحالم که از قبل به این نکته واقف بودی و اونو توی زندگی خودت به کار بستی. بهتر تبریک میگم و مطمئنم با این روشی که پیش گرفتی درخشان ترین آینده ها منتظر توئه. همراه باش 🙂
بهت تبریک میگم مهسا جان چون روشی که انتخاب کردی یکی از بهترین و موثر ترین روشها برای دور کردن افکار منفی هستو خیلی خوشحالم که همراه هستی و تجربیاتت رو باهامون در میون میگذاری.