یا این چهار رفتار را در خود ایجاد کنید یا هرگز به رهبری کردن فکر نکنید
رهبر یا مدیر یک مجموعه کسی است که همه چیز به او ختم میشود. چه پیروزی و چه شکست در رسیدن به یک هدف، مسئولیتش متوجه نفر اول تیم است. همین نشان دهنده نقش مهم این جایگاه در یک سیستم دارد. البته وقتی صحبت از مدیر یا رهبر میکنیم منظورمان یک استاندارد جهانی است نه آن چیزی که امروزه در ایران در جریان است.
یکی از کارآفرینان آمریکایی در توصیف تفاوت رهبری در شرکتهای ایرانی و خارجی میگفت:
شما وقتی وارد یک شرکت آمریکایی شوید، آن کسی که از همه بیشتر تلاش میکند و سختتر کار میکند حتماً مدیر شرکت است. اما در شرکتهای ایرانی آن کسی که معمولاً دیر میآید، کار نمیکند و در حال تفریح کردن است مدیر است.
یک نمونه دیگر شفاف بودن همه چیز در سیستم مدیریت آنهاست. معمولاً در سیستم غربی اتاق رئیس دیوارهای شیشهای دارد تا کارمندان کارکردن رئیس را ببینند و رئیس هم متعاقباً آنها را. اما در ایران رؤسا معمولاً خود را از دید مخفی میکنند و در دفاتری چند لایه پشت دیوارها مخفی میشوند و اعتقاد دارند که کار آنها به کسی مربوط نیست!
4 رفتار عملی که بدون آنها
رهبری کردن درست امکانپذیر نیست
منظور ما از رهبر بودن دست توی جیب و فرمان دادن نیست. رهبر باید رفتار عملی داشته باشد، پابهپای کارمندان دیگر تلاش کند. از همه زودتر سرکار باشد، دیرتر برود و در نهایت همه مسئولیت شکست را نیز بپذیرد. این یک تعریف ساده از مدیر یا رهبر یک مجموعه است. اگر شما چنین سمتی دارید و در چنین جایگاهی قرار گرفتهاید.
پس بیایید با هم سراغ این چهار رفتار مهم برویم؛
1 ) حضور فیزیکی در کنار همه کارمندان
تقسیم کار آنهم در مجموعههای بزرگ توسط مدیر آن امری بدیهی و بسیار مهم است. اما نگاه شما باید به کل مجموعه یکسان باشد. باید تمامی کارمندان از سادهترین تا مهمترین آنها حس کنند که با یک دید واحد به آنها نگاه میکنید.
حضور در بین کل کارمندان بسیار مهم است. بیشتر مدیران بزرگ جهان برای اینکه نشان دهند که در کنار همه کارمندان هستند و فرقی برای آنها نمیکند، استفاده از ناهار خوری عمومی را برای این کار انتخاب میکنند. آنها هر روز سر میزهای مختلف کنار کارمندان مینشینند با آنها صحبت میکنند و از همان غذایی میخورند که کارمندان در حال خوردن هستند.
این کار به شما به عنوان یک مدیر آزادی میدهید که به دل سیستم شرکت خود نفوذ کنید، چیزهایی را بشنوید که شاید نمیدانستید و از نظرات جزئیترین کارمند هم استفاده کنید. به طور متقابل نیز کارمندان حس فوق العاده از برابری دریافت میکنند. وقتی میبینند که مدیر در کنار آنهاست، تعهد بیشتری به کار و مجموعه پیدا میکنند.
کارمندان خوب سازمانهای بد را ترک نمیکنند، آنها مدیران بد را ترک میکنند
2 ) باهم به طرف هدف حرکت کنید
اگر شما اهداف بزرگی در سر دارید، احتمالاً مدیر سختگیری هستید. سختگیری بد نیست اما فشار آوردن به زیردستان برای رسیدن به هدف خود آنهم به هر قیمتی معمولاً نتیجه نمیدهد. اگر فرد با وجدانی هم باشید که حتماً احساس گناه خواهید کرد. اما یک مدیر خوب در این مواقع چه کار میکند؟
هنر مدیر این است که هدف را در بین کارمندان چنان نشان دهد که برای آنها هم مهم شود. یعنی به کارمندان جوری تفهیم کند که آنها باور کنند بعد از رسیدن به هدف چیزی نصیب آنها خواهد شد نه اینکه آنها باید شاهد تشویق مدیر از جانب مقامات بالا باشند.
مزایای هدف را عمومی کنید. دست کارمندانتان را بگیرید و به بالا بکشید مثلاً اگر قرار است فروش محصولات شرکت را زیاد کنید یک فاکتور تشویقی در کنار آن قرار دهید. اگر قرار است کارمندان را راضی کنید که بیشتر کار کنند خودتان جلوی چشم آنها بیشتر کار کنید.
زمانی که زیر دستان شما ببینند که شما در کنارشان برای هدف تلاش میکنید و رسیدن به آن هدف برای آنها نیز مزیت دارد با جان و دل برایتان کار میکنند. (این مقاله را در این زمینه حتما بخوانید:چرا هرچقدر کارمندانتان بیشتر کار کنند، سازمان شما کمتر پیشرفت میکند؟)
3 ) دادن روحیه و امید به شبکه کاری
رسیدن از شکست به موفقیت بسیار ساده است. فقط کافی است از این جمله جادویی استفاده کنید ” یکبار دیگر امتحان میکنم” همین کار را وقتی بارها انجام دهید بالاخره به موفقیت خواهید رسید. این چیز سادهای است که یک مدیر میداند، اما دانستنش توسط مدیر کافی نیست.
درواقع اگر شما میخواهید که موفق شوید نیاز دارید کل مجموعه موفق شوند. پس باید دانستههای خود را به آنها انتقال دهید. باید دائماً روحیه مبارزه طلبی و شکست ناپذیری را به تیمتان تزریق کنید.
شرکت شما نباید یک رهبر و 100 کارمند داشته باشد.
بلکه شرکت شما باید 101 رهبر داشته باشد.
دادن انرژی روحیه و سخنرانیهای امید بخش به همراه بالا بردن واقعی روحیه کاری تیم میتواند معجزه کند. بهترین مثال در این مسئله را میتوانید در فیلم گرگ وال استریت ببینید. جوردن بلفورت بیشتر تلاشش را میکرد تا کارمندانش ارزش موفقیت را بفهمند، به آنها روحیه میداد، برای آنها سخنرانیهای طوفانی انجام میداد و سعی میکرد تا همه را به بالا رفتن ترقیب کند.
4 ) کار را لذت بخش کنید
اصول مدیریت در ایران تبدیل شده به ژست گرفتن، عصبی بودن و تحویل نگرفتن زیردستان. با این طرز تفکر هم عدهای خیال دارند که روزی کشور را به بهشت تبدیل کنند. نه خیر! راه غلط است. شما همیشه باید خود را به عنوان یک مدیر، خوشحال سرزنده و شاداب نشان دهید.
محیط شرکت را به چنین محلی تبدیل کنید. اجازه دهید کارمندان بلند بخندند. ابراز احساسات کنند و خوشحال باشند. حتی اگر شده اتاقی را به انجام بازی و تفریح در شرکتتان اختصاص دهید. آنوقت خواهید دید
شرکت شما به محلی تبدیل میشود که کارمندان آن دوست ندارند ساعت کاری تمام شود. جالب است بدانید در یک نظر سنجی از کارمندان گوگل، متوجه شدند که کارمندان این شرکت دوست ندارند به خانه بروند. در این شرکت حتی سرسره هم نصب شده و میتوان بجای استفاده از پله سر خورد!!!
در این زمینه حتما این مقاله را بخوانید: شرکت گوگل چرا مانند دیگر شرکت های دنیا کار نمیکند (و موفق است)
وقتی کارمندان در شرکت خوشحال و شاد باشند، در هنگام کار هم از جان و دل مایه میگذارند. کارمندان چنین شرکتی ترس بیشتری از اخراج شدند دارند چون میدانند هیچ جای دیگر چنین محیط خوبی برای کار کردند پیدا نمیکنند. پس به شما متعهدتر میشوند.
در همین زمینه بخوانید: