تفکر خطی چیست و چرا باید کمتر خطی فکر کنیم؟
نسل بشر، پیشرفت خود را مدیون تفکرش و پرسیدن پرسشهای گوناگون از زمین و زمان است. تفکر، انواع و اقسام گوناگونی دارد که تفکر خطی نیز یکی از آنها است. اینکه ماجرای تفکر خطی از چه قرار است و چرا تیتر این مقاله ما را به کمتر خطی فکر کردن دعوت میکند، موضوعی است که میتوانید در ادامه از آن باخبر شوید.
[bs-quote quote=”آنکه راه و رسم درست فکر کردن را میداند به سادگی بر مشکلها پیروز میشود.” style=”default” align=”center” color=”#2d2d2d” author_name=”اسبرن Osborn” author_job=”دانشمند آمریکایی” author_avatar=”https://sookhtejet.com/wp-content/uploads/2020/04/آسبرن.png”][/bs-quote]
» اما تفکر خطی چیست؟
تفکر خطی یعنی اینطور در نظر بگیریم که هر ماجرایی تنها و تنها یک علت دارد.
فرقی هم نمیکند که این ماجرا، داستان موفقیت باشد یا پیشداوری ما از یک اتفاق یا واکنش.
تفکر خطی چیز اشتباهی نیست اما همیشه هم کارساز نیست. چون این شیوه تفکر، درب ذهنمان را میبندد و نمیگذارد که ما گزینههای دیگر را هم در نظر بگیریم. با این تفکر انگار داریم زنجیرهای از واکنشهای پی در پی را دنبال میکنیم. واکنشهایی که ایجاد هر کدام به رخ دادن یکی دیگر بستگی دارند. مثلا به این نمونهها توجه کنید:
- چرا همه چیز گران شده؟ چون دلار بالا رفته
- چرا هوا آلوده است؟ چون ماشین زیاد شده
داشتن تفکر خطی در روابط بین آدمها کار اشتباهی است. چون در این شیوه تفکر، ذهن ما میگوید:
«این دیگران هستند که باید تغییر کنند و تو باید برای پیدا کردن علت ماجرا، جایی بیرون از خودت به دنبال علت یا مقصر بگردی.»
تفکر خطی باعث میشود که علت رفتار انسانها را به شخصیت آنها ربط بدهیم و بگوییم: «او به حرف آدم توجه نمیکند چون خیلی خودشیفته است» یا «گوش دادن به او سخت است چون خیلی به حاشیه میرود». این نوع از تفکر، اجازه نمیدهد که ما بر کل ماجرا دید داشته باشیم.
» سوءتفاهم، نتیجه تفکر خطی است
به جرات میتوان گفت، بالای 50 درصد سوءتفاهمهایی که در زندگی ما رخ میدهد به علت تفکر خطی یکی از دو طرفین گفتگو ایجاد شده است. این نوع از تفکر، باعث ایجاد سوءتفاهم و ادامه پیدا کردن آن میشود. به دنبال ماجراهای پیچیده نباشد. به چیزهای ساده زندگی فکر کنید. اجازه بدهید برایتان مثالی بزنم.
تصور کنید در حال راه رفتن در پیاده رو هستید. بعد از باران فراوانی که دیشب باریده، سنگفرش پیادهرو هنوز خیس است. شما قدم میزنید و از ضرب آهنگ قدمهایتان روی سنگفرش خیس پیادهرو لذت میبرید. هندزفری را در گوشتان گذاشتید و در حال گوش دادن به آهنگ زیبایی هستید که با این حال و هوا حسابی جور است.
در همین حال، ناگهان فردی که با عجله و عصبانیت در حال دویدن است به شما ضربهای محکم میزند و در یک چشم بر هم زدن، نقش زمین میشوید. آن فرد بدون اینکه اهمیتی به شما بدهد به دویدنش ادامه میدهد. در این هنگام اگر دنباله روی تفکر خطی باشید در بهترین و مودبانهترین حالت، خطاب به آن فرد که دیگر صدای شما را هم نمیشنود میگویید: «عجب آدم بی ملاحظهای!»
چند لحظه فیلم را نگه دارید و به موقعیت پیش آمده دوباره نگاه کنید. فردی شما را هل داده و باعث شده زمین بخورید، با این وجود حتی لحظهای توقف نکرده تا حال شما را جویا شود یا از شما عذرخواهی کند. در این هنگام حق دارید عصبانی و ناراحت باشید. اما قبل از اینکه جملهای نثار آن فرد کنید یکی دو ثانیه به او فکر کنید.
او که بود؟ چرا اینقدر عجله داشت؟ چرا آن همه عصبانی بود؟ آیا آن فرد واقعا انسان بیملاحظهای است؟ آیا شخصیت او چنین است که از کنار اشتباهاتش به سادگی بگذرد و صدمه زدن به دیگران برایش اهمیتی نداشته باشد؟ آیا تنها او است که اشتباه کرده؟ به این طرف ماجرا نگاه کنیم. شاید من جای مناسبی را برای قدم زدن انتخاب نکرده باشم.
» شخصیت، عنصری پویا است
ما در طول زندگی خود با ماجراهای زیادی رو به رو میشویم. برخورد با این ماجراها در طول زمان، بر شخصیت ما اثر میگذارد. حتی عدهای از ما به خاطر برخورد با مشکلاتی که در گذشته داشتیم، چیزهای بیشتری یاد گرفتیم و شخصیت قویتری پیدا کردیم.
در سری مقالات شخصیتشناسی به زبان ساده در مورد این توضیح دادیم که چطور میتوانید شخصیت واقعیتان را بشناسید اما با این وجود گاهی میشنویم که میگویند: « شخصیت هر فرد، چیزی است که تا آخر عمرش تغییر نمیکند.» وقتی فرض را بر این میگذاریم که شخصیت، امری ثابت و تغییر ناپذیر است، بنابراین نتیجه میگیریم که تغییر کردن برای مردم دشوار است.
زندگی به من ثابت کرد که شخصیت، آنقدر انعطاف پذیر است که حتی یک شنیدن یک کلمه باعث تغییر اساسی در آن میشود. افراد زیادی وجود دارند که توانستند با تمرین و تلاش، بر نکتههای منفی شخصیت سابق خود غلبه کنند و تراشی نو بر وجودشان بزنند.
» روی تغییر الگوها کار کنید
در علم روانشناسی، شخصیت عنصری پویا و فعال است. این بدان معنی است که شخصیت یک فرد میتواند تغییر کند. اما نکته اینجا است که ما برای ایجاد ارتباط بهتر با دیگران و درگیری کمتر با تفکر خطی، لازم نیست که روی تغییر شخصیت دیگران کار کنیم.
در این مقاله گفتیم که چرا در زندگی بیشتر از سقف باورهایتان چیزی نسیبتان نمیشود و چیزی که باید تغییر کند، الگوهای رفتاری هستند. آن هم نه الگوهای رفتاری دیگران بلکه الگوهای رفتاری خودمان با دیگران. تغییر این الگوی رفتاری نیز با تغییر الگوی پاسخ دهی ما به دیگران آغاز میشود. ما در یک رابطه، نقش قربانی را نداریم، بلکه در آن شرکت میکنیم. اگر این حقیقت را قبول کنیم، میبینیم که راه حل بسیاری از مشکلهای به ظاهر پیچیده در تغییر یک الگوی رفتاری ساده نهفته است.
» یک تمرین ساده
بهترین تمرین برای تغییر دادن الگوهای رفتاری، از راه گفتگو ایجاد میشود. هر کدام از ما در یک گفتگو فقط میتوانیم یک نقش را داشته باشیم. ما یا شنونده هستیم یا گوینده. روی دادن هر دو نقش به طور همزمان غیر ممکن است. اما در یک مکالمه پویا این دو نقش خیلی زود بین دو طرف گفتگو رد و بدل میشوند.
برای رهایی از الگوی تفکر خطی، وقتی در حال ایفای نقش یک شنونده هستید سعی کنید خودتان را از همه پیش داوریهای ممکن در مورد سخن گوینده دور نگه دارید. به سخنان او خوب گوش دهید (در این مقاله قدرت بینظیر گوش دادن را توضیح دادیم)، به حالتهای چهره او در حین صحبت کردن دقت کنید. اگر سوالی برایتان پیش آمد با لحنی ملایم و آرام از او بپرسید تا مطمئن شوید که منظور او را کاملا فهمیدهاید. حتی میتوانید برداشت خودتان از سخنان او را دوباره برایش تعریف کنید تا مهر تاییدی بر درک خود از سخنان او بزنید.
میتوانید با خلاقیت خودتان در موقعیتهای گوناگونی این تمرین را انجام دهید یا حتی تمرینهای دیگری را ابداع کنید. مهم نیست از چه راهی، مهم این است که در رابطه خود با دیگران، به هر اندازه که میتوانید از تفکر خطی فاصله بگیرید.
» سفری به عمق برکه ذهن
نتیجهگیری بدون در نظر گرفتن سایر فرضیاتی که بر ماجرا اثر میگذارد از ما فردی میسازد که بسیار سطحی به همه چیز نگاه میکند. بدتر از سطحی نگاه کردن، نتیجهگیری سطحی است. اگر عادت کنیم که در برخورد با هر ماجرایی یا حتی هر فردی نتیجهگیری سطحی را کنار بگذاریم، دنیایمان پر از مهربانیهای بیانتها خواهد شد.
به قول یک فیلسوف چینی:
وقتی یاد بگیری از سطح بگذری و به عمق ماجرا وارد شوی، خواهی دید که آن برکه، پر هیاهوترین جای جهان است.
در همین زمینه بخوانید:
- تفکر انتقادی؛ کلید درب بهشتی که در دست افراد خاص است
- هوش نسبی; اولین درسی که بعد از استخدام در گوگل یادمیگیرید
- شش کلاه تفکر ادوارد دوبونو چیست و چطور خلاقیت را به اوج میرسانند؟