چطور با تغییر باورها و افکار ناسالم برای همیشه زندگیتان را به جهت درست هدایت کنید؟
تغییر افکار و باورهای ناسالم بنابر توصیههای دکتر دیوید جی لیبرمن
اگر به تیک تاک ساعت توجه نکنید، شما را اذیت نمیکند؛ اما اگر به آن توجه کنید، در آن هنگام فقط صدای تیک تاک را میشنوید و آن قدر آزار دهنده میشود که نمیتوانید به موضوعات دیگر فکر یا تمرکز کنید؛ ولی هنگامی که صدای تیک تاک را از دامنهی توجه خود خارج میسازید، دیگر شما را آزار نمیدهند.
قدرت رفتارها، افکار و احساسات از نامرئی بودن آنها ریشه میگیرد. شما از اعمالی که آن را به وجود میآورید، آگاه نیستید. هنگامی که در مورد مجموعهی رفتارهایتان آگاهی کسب میکنید، فرآیند آنها مشخص میشود و میتوانید آسیبهای آن را ببینید.
هدف اصلی برای رسیدن به آرامش و کسب موفقیت این است که روال معمول نگرش خود را تغییر دهید و از الگوهای فکری شرطی شده، رها شوید. این هدف با واقع نگری نسبت به رفتارهای خاصی که معمولاً مورد توجه قرار نمیگیرند، به دست میآید. هنگامی که شما این رفتارها را به چالش میکشید، میآموزید بر مبنای عادتها رفتار نکنید.
موردی را به عنوان نمونه مورد بررسی قرار میدهیم:
چرا من همیشه در آینه به خودم خیره میشوم؟
«من نسبت به ظاهرم وسواس ندارم؛ اما اگر از کنار آینهای رد شوم، حتماً باید نگاهی به خودم بیندازم. مدت زیادی به ظاهرم در آینه خیره میشوم و اغلب از آنچه در آن میبینیم، رضایت ندارم. من به سختی میتوانم با تصویری که از خودم در آینه میبینم، ارتباط برقرار کنم، انگار تصویری که میبینم، تصویر خودم نیست».
انگیزههای چنین رفتاری میتواند فریب دهنده باشند و معمولاً موجب بدفهمی شوند. چنین رفتاری اغلب نشانهی خودبینی نیست. شما تصویر خود را در آینه وارسی میکنید، زیرا تنها منبع تقویت روان شناختیتان است.. ظاهرتان، خودپندارهی شما را تقویت میکند.
شما در درون احساس ارزشمندی نمیکنید، بنابراین برای پُر کردن خلأ درونیتان به دنبال ارزش ظاهری هستید و همین ارزش ظاهری را به عنوان منبع کسب احترام و تحسین دیگران میبینید. همچنین ممکن است به این باور برسید که هر چه ظاهرتان بهتر باشد، ارزشتان بیشتر خواهد بود. به همین خاطر تنها برای ظاهر و مال و اموالتان اهمیت بسیاری قائل میشوید.
خود پندارهی ضعیف معمولاً موجب عزت نفس ضعیف میشود. هنگامی که در درون احساس ارزشمندی نمیکنید، برای کسب احساس ارزشمندی به ظاهر بیرونیتان توجه میکنید، خلأیی در درونتان وجود دارد که احساس میکنید بیاهمیت هستید و دیده نمیشوید. شما به آینه نگاه میکنید؛ اما نمیتوانید با تصویری که از خود در آن میبینید، ارتباط برقرار کنید. به همین دلیل است وقتی به تصویری که از ذهن خودتان میبینید، میگویید:«این تصویر اصلاً شبیه من نیست»!
چنین خلأیی ممکن است موجب شود که نتوانید احساسات و هیجانات خود را تغییر و تفسیر کنید در نتیجه برای درک بهتر از احساسات نسبت به تصویر و ظاهرتان حالت وسواسی پیدا میکنید. وقتی حس خوبی دارید و شاد هستید، به لبخندتان در آینه نگاه میکنید تا از خوشحال بودنتان اطمینان حاصل کنید؛ زیرا شما برای کسب اطمینان از احساسات خود به تأیید بیرونی نیاز دارید.
چه باید کرد؟
۱ – فهرستی از ده نقطه قوت خود بنویسید
نوشتن نقاط قوت ممکن است کار سادهای نباشد، زیرا بیشتر آدمها به آن عادت ندارند و به همین دلیل است که تهیهی چنین فهرستی بسیار مهم است. به یاد داشته باشید؛ هر چه نوشتن نقاط قوت برای شما دشوارتر باشد، بیشتر به آن نیاز دارید!
دقت کنید که بر ویژگیهای درونیتان تمرکز کنید، ویژگیهایی که معمولاً در آینه منعکس نمیشود.
برای مثال:
- «من دقت تصویرسازی ذهنی قویای دارم»
- «در کار، توان بالایی در تشخیص طرحها و زمانبندی برای انجام آنها دارم»
- «دوستانم به من میگویند که میهمانی فوقالعادهای میگیریم»
- « چند روز پیش، کمک زیادی به همسایهام کردهام»
- « هنگام دویدن، هر بار به سرعتم میافزایم»
هر نقطهی قوتی که به ذهنتان میرسد، یادداشت کنید تا به ده مورد برسید، هر اندازه آن موارد اندک و بیاهمیت باشند، به هیچ وجه آنها را بیاهمیت ندانید. فهرست خود را به نحوی کامل کنید که به تصویری از خودتان برسید که تمام ویژگیها و نقاط قوت خود را در آن میبینید.
هنگامی که فهرستتان کامل شد، آن را به آینهی اتاق بچسبانید تا هر بار که به آن نگاه میکنید، ویژگیها و نقاط قوت خود را بخوانید. این تمرین به شما کمک میکند تا هر زمان که احساس بیارزشی یا کمبود دارید، خویشتن واقعیتان را به خودتان گوشزد کنید.
هر چند وقت یک بار فهرست را به روز رسانی کنید، ویژگیهایی را که دوست دارید، در آن بنویسید؛ اما تلاش کنید موارد جدید به فهرست بیفزایید. باور داشته باشید هر بار که فهرست را جدید میکنید، افزودن نقاط قوت آسانتر میشود و به این درک میرسید که فردی در حال رشد، پیشرفت و شاداب هستید.
۲ – تأیید و قدردانی دیگران را بپذیرید و راحت باشید
اگر به آینه به عنوان تنها منبع تأیید و تقویت روان شناختی متکی هستید، به این معناست که از تأیید، تحسین و تمجید دیگران حس خوبی ندارید. برای رهایی از این دام، تنها باید بیاموزید که تحسین و تأیید دیگران را بپذیرید و در پی کم اهمیت جلوه دادن آن نباشید.
دفعهی دیگر که کسی به شما تعریف و تمجید کرد، به عنوان مثال به شما گفت:«جدولها و نمودارهایی که برای جلسه تهیه کرده بودید، بینظیر بود» ، به جای گفتن«متشکرم، اما کار خاصی نبود، اگر وقت کافی داشتم، طرحهای بهتری تهیه میکردم» فقط بگویید«متشکرم».
طوری رفتار نکنید تا اشخاصی که از شما تعریف و تمجید میکنند، احساس ناراحتی کنند،
به جای آن بگذارید از تعریف و تمجید شما لذت ببریند.
۳ – بیاموزید به احساسات خود اعتماد کنید
اگر آموختهاید احساسات یا هیجانات خود را انکار کنید و نادیده بگیرید، اکنون وقت آن است که رفتارتان را تغییر دهید. هنگامی که رفتارتان را تغییر دهید، حس رهاشدگی را تجربه خواهید کرد و چه حس خوشایندی خواهد بود؛
پذیریش احساسات؛ به آن معنا است که تمام احساسات، خوب یا بد را بپذیرید. هر وقت اتفاقی میافتد که موجب برانگیختن احساسی در شما میشود، آن را حس کنید. اگر هنگام تماشای فیلم، صحنهای، ناراحت کننده ببینید، بغض کرده و گریه کنید؛ فکر میکنید دیگران چه کاری انجام میدهند؟ ا
گر در هنگام انجام کار، موضوع خندهداری به ذهنتان رسید، راحت باشید و بخندید، اگر رانندهای در بزرگراه جلوی شما بپیچد، فریاد بکشید(البته نزد خودتان) یا روی داشبورد خودرو بکوبید تا احساس خشم و عصبانیت تخلیه شود.
ما در اعمال، و نه سالها؛ در افکار، و نه تعداد نفسها؛ در احساسات، و نه اعداد روی ساعت زندگی میکنیم. ما باید زمان را بر اساس تپشهای قلب بشماریم. کسی بیش از همه زندگی میکند که بیش از همه فکر کند، زیباترین احساسات را داشته باشد و بهترین اعمال را انجام ده
_____ ارسطو _____
جان کلام ما…
شما تنها با پذیریش و رویارویی با هر احساسی که در وجودتان حس میکنید، بدون این که خودتان را محکوم کنید یا مورد قضاوت قرار دهید، میتوانید خود واقعیتان را آزاد کنید و زمانی که دوباره توانایی احساس هیجانات خود را به دست میآورید، در آن هنگام دیگر نیاز ندارید، برای درک احساسات به آینه نگاه کنید.
در همین زمینه بخوانید: