درس های بزرگ از شخصیت های بزرگ؛ کیم وو چونگ موسس دوو
درس های موفقیت از کارآفرین کره ای و موسس شرکت اتومبیل سازی دوو
سختتر كار كنيد تا خوششانستر باشيد
جیم ران، استاد بزرگ توسعه فردی که بسیار دوستش میدارم، معتقد است که میزان پیشرفت شما در پنج سال آینده را، دو چیز مشخص میکند؛
- کتابهایی که میخوانید بر شما تاثیر میگذارند
- آدمهایی که ملاقات میکنید و با آنها وقت میگذرانید
پس باید این دو را جدیتر بگیرید و برایش برنامهریزی داشته باشید.
من درگذشته کتابهای زیادی خواندهام و در دوران کار رسانهای خودم، با آدمهای مختلف، گاه مشهور و گاه عادی و گاه موفق و گاه شکست خورده، روبهرو شدهام.
درسهای زیادی از آنها آموختهام. شاید این درسها، به کار شما هم بیاید.
تصمیم گرفتهام بخشی از این درسها را باهم مرور کنیم؛ شاید گرهای از کار شما بگشاید، همانطور که گرهای از کار من گشودند.
البته درسهایی که آدمی میگیرد، فقط برای آدمهایی که با آنها ملاقات میکند نیست. گاهی وقتها درسهایی از کسانی میگیری که کتابی نوشتهاند، در جای دیگر دنیا کاری کردهاند و تو، بهواسطه کتابی و گزارشی و مستندی و …، در جریان این تجربهها قرار میگیری.
یکی از بزرگترین الگوهای کارآفرینی من، همیشه و همهجا، کیم وو چونگ بوده است.
- قبول که آخر کار کمی خراب کرد
- قبول که او را حتی به اعدام هم محکوم کرده و سپس بخشیدند
- قبول که …
اما هیچکدام اینها باعث نمیشود تا درسهای دوران اوج او را، کنار بگذارم.
این درسها، واقعاً درسهایی سازنده بودند و البته باید کمی بدشانسی او را، بهپای مشکلات اقتصادی کشورهای جنوب شرقی آسیا در سالهای پایانی قرن بیستم هم گذاشت.
بگذریم؛ هدف ما درسهای مثبت است، طبیعی و منطقی است که کسی درسهای منفی را مدنظر نداشته و سراغ چنین چیزهایی نمیرود.
روزگاری کتاب «سنگفرش هر خیابان از طلاست» چونگ، کتاب بالینی من بود. شبها بامطالعه این کتاب میخوابیدم؛ صبحها بامطالعه این کتاب به خودم انگیزه میدادم. وقتی کم میآوردم، بخشهایی از این کتاب را مطالعه میکردم.
چه درس های موفقیتی از
کیم وو چونگ موسسِ دوو میتوان گرفت؟
برایتان خواهم گفت…
1) سخت کار کنید
غرق در کار شوید؛ هر چه که میخواهد باشد. کار شما چیست؟ آیا دوستش دارید؟ اگر دوستش ندارید، کمکم دنبال کاری بگردید که دوستش دارید.
چونگ میگوید که تفریح او طی روزگاری که در حال شکلدهی دوو بوده است، کار بوده و کار و کار. او حتی وقتیکه برای دیگران کار میکرده، یک روز هم مرخصی نگرفته بود. اما چه کسی میتواند اینچنین سرسختانه کار کند؟
کسی که کارش را دوست دارد.
کسی که عاشق و کشتهمرده کارش است، از انجام آن خسته نمیشود و برای او تفریح، کار است؛ فراغت، کار است؛ لذت و کامجویی، در کار است.
من آموختهام که با کار، خودم را رنج ندهم. بهاینترتیب دنبال کاری باشم که سخت علاقهمند به آن هستم. پس وقتی چنین کاری پیدا کردم، هیچگاه از سخت کار کردن خسته نشوم.
به قول دونالد ترامپ در کتاب «چگونه در زندگی برنده شوید» خود :
هرچقدر سختتر کار کنید، خوششانستر هم خواهید بود.
چرا که نه؟ وقتیکه به کار خود احترام نگذارید، وقتیکه کار خودتان را دوست نداشته باشید، وقتیکه به کار نگاهی همراه با عایدات مالی داشته باشید و دیگر هیچ، طبیعی است که اینچنین سرسختانه کار کردن برای شما، محلی از اعراب نخواهد داشت.
ما قبلا چند مقاله برای پیدا کردن کاری که دوست داشته باشید منتشر کردیم که اگر هنوز نخواندید، توصیه میکنیم حتماِ حتما بخوانید :
- با این راهنمای عملی تفریحات لذت بخش تان تبدیل به منبع درآمد کنید
- از کجا بفهمیم در شغل صحیحی هستیم و نباید (یا باید) آنرا ترک کنیم؟
2) همهچیز را سودی و مالی نگاه نکنید
متأسفانه این مشکل، در ایران امروز ما همریشه دوانده است. به طرف میگویی کار کن، میگوید برایم صرفه اقتصادی ندارد. بعد بیکار مینشیند؛ انگار که بیکاری برایش صرفه اقتصادی دارد !
از چونگ آموختهام که کار کردن، یک امر اخلاقی است؛ برای کمک به خود، خانواده خود، جامعه خود و جامعه انسانیت. در واقع یک وظیفه است که چارهای جز انجامش نداریم. به دوروبر خودتان نگاه کنید؛ هر چیزی که دوروبرتان هست را کسی ساخته است. ما در میان محصولات کار دیگران زندگی میکنیم.
پس چرا باید کار نکنیم و خودمان هم چیزی به این مجموعه اضافه نکنیم؟
پشتمیزنشینی، انتظار درآمد بالا داشتن دستکم در ابتدای کار، کار زیاد را حمالی و خرکاری و برای دیگران عرق ریختن تصور کردن، همهاش بیاحترامی به کار و فرهنگ کار است.
متأسفانه فرهنگ کار در کشورمان بهشدت بیمار شده است؛ باید کاری برای آن کرد.
حضرت امیر علیهالسلام میفرماید نفستان را مشغول کنید، وگرنه نفس شما را مشغول میکند. کار کردن و بسیار کار کردن، بهنوعی مشغول کردن نفس هم هست. کسانی که بسیار کار میکنند، وقت کمی برای تسلیم ابلیس شدن دارند. پس کار، یک عمل اخلاقی برای مقابله با وسواسهای نفسانی و شیطانی هم هست.
چرا چنین نگاهی به کار نداشته باشیم؟
3) مثبتاندیشی بیحدوحصر
چونگ بهشدت معتقد بود کسی که مثبتاندیش نیست، نباید وارد تجارت شود.
فرد مثبتاندیش، یک درصد امکان موفقیت را دریافت کرده و آنها را تبدیل به موفقیت کامل میکند؛ درحالیکه افراد منفی، به 99 درصد امکان شکست دیگر فکر میکنند.
در روزگار اوج کار او، به وی لقب متخصص تغییر جهت داده بودند. چرا؟ چون شرکتهای ورشکسته را میخرید و آنها را طی زمانی کوتاه، به بازدهی و سود و موفقیت میرساند.
به او گفتند چطور میتوانی این کار رابکنی؟ گفت وقتی که دیگران شمارش غیرممکنها را شروع میکنند، من شمارش معکوس ممکنها را شروع میکنم.
این، یعنی اوج مثبتاندیشی؛ یعنی یک نگرش برنده.
این درسهای فوقالعادهای بود که از آقای چونگ آموختهام؛ هیچ گاه این درسها را از یاد نخواهم برد…
اگر در رابطه با این شخصیت بزرگ میخواهید بیشتر بخوانید، قبلا مجموعه سه قسمتی به صورت اختصاصی به کیم وو چونگ اختصاص دادیم حتما بخوانید :
و سری درس های بزرگ از شخصیت های بزرگ :
عاااالی هستید شما …کاش کتاب های ارزشمندی روهم برای خوندن معرفی کنید
مطالب شما بسیار اموزنده و قابل توصیف میباشد کمال تشکر را از شما و تیم مجربتان دارم اگر ممکن است در مورد مدیتیشن مطالب آزادتری برای عموم افراد بگذارید با آرزوی موفقیت روز افزون برای شما