ترس از ثروتمند شدن؛ دلیل شماره یک پولدار نشدنتان است | قسمت سوم
قوانین نیوتن در زندگی و کاربرد آن برای ثروتآفرینی...
در دو قسمت قبل، اشاره شد که برای موفقیت از جمله موفقیت مالی ضروری است که باورهای متوقف کنندهی آموخته از دیگران را تغییر دهیم. همچنین فهمیدیم که پول را دشمن انسانیت ندانیم بلکه بکوشیم با رعایت حد و مرزهایی که پادشاه مهربان جهان معرفی کرده، از ابزاری به نام ثروت برای رشد خودمان و دیگران استفاده کنیم.
خیلی وقتها به این نتیجه منطقی میرسیم که انجام یک کار مفید، (مثل آموختن یک مهارت تازه برای توانمندتر شدن و کسب درآمد بهتر) یا ترک یک عادت بد (مثل بی انضباطی و عدم مدیریت صحیح دخل و خرج جانی و مالی) چقدر میتواند به نفع ما باشد، اما چرا فقط دانستن اینها، به تغییر اوضاع منجر نمی شود؟ واقعیت این است که این دو مسئله را هنوز حل نکرده ایم:
- خیال، به مراتب از عمل خوشمزه تر است.
- با دیدن موانع، پا به فرار میگذاریم.
اگر «کیمیاگر»ِ پائولو کوئلیو، را خوانده باشید، به یاد دارید (که میتوانید خلاصهاش را در این مقاله بخوانید) مرد جوان در میانهی سفر به اهرام مصر و رسیدن به گنجی که خوابش را دیده بود، تمام دارایی اش را از دست داد، پس برای این که بتواند به اندازه کافی پول در بیاورد تا گوسفند بخرد و قید ادامه سفر را بزند و حداقل آبرومندانه با پول بیشتری به خانه برگردد و چوپانیاش را بکند، نزدیک به یک سال پیش یک بلورفروش بالای یک تپه، کارگری کرد و با ایدههای کوچک اما تازهای که به ذهنش میرسید، رونقی به کسب و کار آن پیرمرد داد که رقیبی برایشان وجود نداشت.
دیگر پول کافی هم برای بازگشت خودش به دست آمده بود و هم برای این که آن مرد بلورفروش به آرزوی دیرینهاش برسد یعنی به مکه برود! اما وقتی که همه چیز برای رفتن آماده بود، درحالی که به زندگیاش بسیار عادت کرده بود، به جوان گفت: نمیخواهم تغییر کنم، چون نمیدانم چگونه باید تغییر کنم…. تو می دانی که من به مکه نخواهم رفت!
بله. آرزوی سفر به مکه، جزئی از هویت آن بلورفروش شده بود. او با خیال سفر به مکه زندگی میکرد، نه تحقق آن و از این که روزی آرزویش تمام شود، احساس ناامنی میکرد!
اگر خواستهها و اهداف زیادی داریم، راجع به راه و رسم موفقیت هم زیاد میخوانیم و میدانیم، اما هنوز هیچ اتفاقی نمیافتد، احتمالاً ما هم شبیه به آن مرد بلورفروش هستیم !
در پایان از شما میخواهم به سؤال زیر جواب بدهید و زیر این مقاله برایمان بنویسید:
- اشتیاق شما از چه منبعی تغذیه میکند؟
- در هنگام افت انرژی، چه طور منبع تغذیه خود را شارژ میکنید؟
خانم عمانی دیدگاهتان شبیه دیدگاه من است مدتهاست بدنبال یک همفکر میگردم منم دست معلمامو میبوسم ولی خودم ایمانم ضعیف شده پدرومادر من با پول ارتباط بهتری دارند واین عذابم میده باعث شده دنبال هدفهام نرم گرفتار لذتهای زود گذر بشم .البته نیتشون خیره ااااااااااااااااااااااااااااااااااگاهیشون کمه 35 سالمه بیماری بدی دارم ولی امیدوارم که منم معلم باشم که انسانیتمو به پول نفروشم ایرانی نیستم ولی انسان که هستم شرف ادمها با پول داره خریدا ری میشه ولی منم نمیغروشم امیدوارم دنیا از ادمهای باشرف وانسان پر بشه باهرملیت وهر زبانی ومقیاس ثروت نباشه شعور وانسانیت باشه حتا تحصیلات و علم هم نباشه درک متقابل و خوب خواستن وشاد زیستن باشه چون ذاتانسان شادوخیرخاههوبا حفظش دنیا پاک میشه وهمه باهم یک خانواده میشن وکسی احساس تنهایی نمیکنه .سید علی حسینی اهل افغانستان
دوستدار ادمهای شریف و انسان دوست وکسی ک ارزوئ پولدار شدن نداره
سلام. من معلم هستم ولی ثروتمند نشدم. شما با شغل معلمی توانستید ثروتمند بشید؟ واقعا با این مقاله ثروتمند شدید؟
سلام. از این که مقاله را مطالعه کردید، تشکر می کنم. اما به نظرم:
اول: خود معلمی، ثروتی است که خیلی از انسانهای روی زمین از آن بی بهره اند و متأسفانه بسیاری از آنهایی هم که دارند، به آن به دید گنج ِ الهی نگاه نمی کنند.
دوم: معلمی، اگر شکرگزار باشیم و خلاق و صبور، می تواند باب ثروت آفرینی را هم باز بکند!
سوم: نسخه موفقیت، فردی است. مقالات و کتابها و مصاحبه ها و…. گاه فقط جرقه اول را می زنند، گاه مثل مولتی ویتامین عمل می کنند، گاه انرژی رفته را باز می گردانند. گاه یک مطلب تکراری فراموش شده را به بیانی تازه تر و اثرگذارتر گوشزد می کنند. حلقه مفقوده، انتخاب فردی انسان است و راهی که خودش باید تنهایی برود!
چهارم: برای معلمین آگاه و دلسوز سرزمینم آرزوی سلامتی و شادابی، رفاه و آرامش، و شوق دارم.
باسلام
عالی است اگرشخصی حقیقت راپیدا کندالبته ازطریق وروش درست.
از زحمات شمامتشکرم
سلام. از این که مقاله را مطالعه کردید، متشکرم.
حقیقت از چیزی که تصور میکنیم، به ما نزدیک و به هدایت ما مشتاق تر است.