انضباط شخصی – با این کلید تمام درهای بستهی زندگی تان را باز کنید – پارت دوم
در قسمت قبل به ماجرای نظم و انضباط شخصی پرداختیم. کمی درباره مزایای آن گفتیم و چند گام کاربردی را برای تبدیل شدن به یک فرد منظم با هم سپری کردیم.
در این قسمت به سراغ نکتههای مهم نهایی میرویم و هدف اصلی را نشانه میگیریم. با ما همراه باشید.
روش های مهم بدست آوردن انضباط فردی در زندگی
به آخر ماجرا فکر کنید
ما میتوانیم با استفاده از پتانسیلهای ذهن خود عاقبت یک مسیر را پیشبینی کنیم. شاید ماجرا موبهمو مانند پیشبینی ما جلو نرود، اما این کار میتواند نقش یک تلنگر را برایمان بازی کند. به ویژه زمانی که زور شخصیت بینظم و تنبل درونمان به زور شخصیت منظم و فعالمان میچربد میتوانیم از این ویژگی برای به حرکت درآوردن خودمان استفاده کنیم.
برای این کار تنها کافی است یکی دو دقیقه وقت بگذاریم و در مورد عاقبت روندی که برای زندگیمان در پیش گرفتهایم فکر کنیم. شاید بتوان گفت که این مرحله، نوعی مهندسی معکوس برای استفاده از نیروی منفینگر وجودمان است تا با کمک آن بتوانیم خودمان را به طور مجازی با واقعیت روبهرو کنیم و از این راه تکانی به زندگیمان بدهیم.
اجازه بدهید مثالی برایتان بزنم. تصور کنید که شما خیلی اهل ورزش کردن نیستید.
در این صورت میتوانید همانطور که روی مبل لَم دادهاید خودتان را در سن 95 سالگی تصور کنید.
قرار شد از بُعد منفی خودتان استفاده کنید درست است؟
پس باید خودتان را در حالی تصور کنید که حدود 40 درجه خم شدهاید و دولادولا راه میروید.
البته در این مورد، راه رفتن هم خودش نوعی خوشبینی به شمار میرود.
چون کسی که تا سن 95 سالگی ورزش نکرده باشد، اصولا نمیتواند خیلی راه برود.
گذشته از این، هزار و یک جور درد و مرض هم به سراغتان آمده است و برای زنده ماندن مجبورید روزی دو مُشت قرص بخورید – آمپول را فاکتور گرفتم! – اوضاع خوبی نیست نه؟
حالا چشم خود را باز کنید. حالا چه؟
دوست دارید کمی ورزش کنید؟ من که دوست دارم!
خیلی به آخر ماجرا فکر نکنید
این مورد دقیقا برعکس چیزی است که کمی قبل با هم گفتیم. علتش هم در این است که پای یک نقص فنی به میدان باز شده و آن احساس فشار برای انجام طولانی مدت یک کار است.
مثلا اگر به این موضوع فکر کنید که باید هر روز در زندگی خود و تا آخر عمر، روزی یک ساعت کتاب بخوانید از هر چه کتاب و نوشته است فراری میشوید. چرا؟
چون نه به یک روز بلکه به چندین سال کار تکراری فکر میکنید. مغز هم که از انجام کار تکراری گریزان است در مقابل انجام چنین رویدادی جبهه میگیرد.
اما چاره چیست؟
برای این که از این رویداد جلوگیری کنید، خیلی ساده فقط به امروز بیندیشید.
فقط امروز یک ساعت کتاب بخوانید، فقط امروز 20 دقیقه ورزش کنید،
فقط امروز یک ساعت آموزش آنلاین ببینید و … .
روش روز به روز به شما این توانایی را میدهد که بدون دلسرد شدن
یا تحمل فشار به انجام کارهایی که برایتان مفید هستند
و به زندگیتان نظم میدهند بپردازید.
خودتان را در چالش پاسخگویی گرفتار کنید
گاهی به تنهایی نمیتوانیم آن طور که باید خودمان را به سمت نظم در زندگی تشویق یا حتی مجبور کنیم. در این هنگام میتوانیم از یک نفر کمک بگیریم و او را مسئول نظارت بر نظم خود قرار دهیم.
به این ترتیب که گزارش میزان منظم بودن خودمان در کار یا زندگی شخصی را به او ارائه دهیم. همین کار کوچک میتواند انگیزه ایجاد نظم بیشتر را در وجود ما بیدار کند. چون بدون تردید، خجالتِ نشان دادن یک گزارش تمام و کمال از میزان بینظمیمان به یک نفر، بسیار سختتر از منظم بودن است. از آنجا که ذهن ما حسابگر خوبی است، احتمال اینکه منظم بودن را انتخاب کند بیشتر است.
» کم ارزش یا پر ارزش؟ مسئله این است
ناتوانی در تفکیک کارهای ارزشمند و کمارزش یکی از علتهای تبدیل شدن ما به فردی بینظم در کار و زندگی است.
در واقع، گاهی ما یک قربانی بینوا در مقابل حجم تمام نشدنی کارهای بیارزش یا کمارزشی هستیم
که زندگیمان را اشغال کردهاند
و جایی برای انجام کارهای ارزشمند باقی نگذاشتهاند.
برای رها شدن از این وضعیت آشفته باید حسابی خودمان را سوال پیچ کنیم. مثلا از خودمان بپرسیم:
- چه چیزهایی در زندگی من ارزشمند هستند؟
- چه کارهایی برای من کمارزش یا بیارزش هستند؟
- چقدر از زمان روزانهام را برای انجام کارهای ارزشمند یا بیارزش کنار میگذارم؟
یافتن پاسخ این پرسشها دورنمایی از وضعیت آیندهمان را به ما نشان میدهد. اگر به این نتیجه رسیدید که بیشتر وقت خود را صرف انجام کارهای بیارزش یا کمارزش میکنید باید دست به یک انقلاب درونی بزنید و اولویتهایتان را جابهجا کنید. انجام این کار، نظم بسیار دلچسبی را وارد زندگیتان میکند.
» از صرف زمانآگاه باشید
موضوع ریختوپاش زمان در زندگی بسیاری از ما به چیزی معمولی تبدیل شده است.
اصطلاح «وقت ندارم» هم لقلقه زبان بسیاری از مردم است. کافی است درباره انجام یک کار به کسی چیزی بگوییم و او با گفتن «وقت ندارم» پرونده تمام آسمان و ریسمان بافتنهایمان را در کسری از ثانیه میبندد.
برای منظم شدن، چارهای به جز مدیریت زمان آن هم به شکلی کاربردی نداریم.
دو اهرم زیر میتوانند این کار را برایتان سادهتر کنند:
-
زمان دقیقی برای انجام یک کار در نظر بگیرید
گاهی بد نیست کمی در مورد زمانهایی که برای انجام یک کار، مشخص میکنید خساست به خرج دهید. مثلا اگر در گذشته برای انجام یک کار دو روز وقت میگذاشتید، سعی کنید آن را در یک روز و نیم یا حتی یک روز تمام کنید. پتانسیل درونی ما این توانایی را در اختیارمان میگذارد که کارها را در کمترین زمان ممکن با بیشترین کیفیت انجام دهیم. پس خیلی نگران این موضوع نباشید و کمی خودتان را لای منگنه زمان بگذارید.
-
از یک اهرم فشار بیرونی استفاده کنید
این مورد مانند زمانی است که قرار شد گزارشی از شیوه عملکرد منظم خود را به فرد دیگری تحویل دهیم. با این تفاوت که اهرمهای فشار زمانی میتوانند کمی سفت و سختتر باشند. مثلا میتوانید سر ساعتی که برای تمام شدن کارتان در نظر گرفتهاید با فرد مهمی قرار ملاقات بگذارید – البته با ماسک و الکل یا حتی به صورت ویدیویی – یا کار مهم دیگری را بلافاصله بعد از آن در نظر بگیرید و به دیگران در مورد آن اطلاع رسانی کنید. این مورد هم نوعی منگنه زمانی به شمار میرود.
» منظمشدن راحت نیست، اما ارزشمند است
این موضوع در بسیاری از موارد برای من دردناک بود. چون مجبور بودم کارهایی را که دوست نداشتم تمام کنم، خودم را لای منگنههای زمانی بگذارم و حتی به یک فرد دیگر در مورد وضعیت نظم خودم گزارش دهم.
انجام چنین کاری برای یک فرد درونگرا چیزی کمتر از پریدن از ساختمان هفت طبقه نیست. اما بالاخره انجامشان دادم و هنوز هم میدهم. چون تلخی راست شدن قامت یک شاخه بینظم به شیرینی دستاوردهایی که به آنها میرسد میچربد. نمیدانم قامت نظم شما چقدر خم شده است اما امیدوارم هر چه زودتر برای راست کردن آن و ورود تغییرات مثبت به زندگیتان دست به کار شوید.
از یک تا 10 به منظم بودن خود چه نمرهای میدهید؟
در این مورد بیشتر بخوانید:
- سه لیست حرفهای روزانه برای نهایت نظم و بهرهوری
- یک فهرست برنامهریزیشده که زندگیتان را متحول میکند
- چرا هدف گذاری هایمان جواب نمیدهند؟ قسمت اول
رنه دوستتت دارممم
سلام بسیار خوب و کاربردی
چقدر عالی و مهم بودند این دو مقاله ی انضباط شخصی
خیلی وقت ها کم شدن انگیزه ای وجود نداره، صرف همین تنبلی و عقب انداختن برنامه هایی هست که میدونیم باید انجامش بدیم.
قسمت خوبش هم این بود که نگو حسش نیست انجامش ندم
بگو انجامش میدم حسش میاد
سپاسگزارم از تیم سوخت جت برای انتشار این مقاله