شخصیت شناسی به زبان ساده؛ درونگرا هستید یا برونگرا ؟ (قسمت اول)
همه ی ما دوست داریم که خودمان را بهتر بشناسیم. خودشناسی از یک طرف به ما کمک می کند که تصور درستی از تمایلات و گرایش های خود بدست آوریم و تصمیماتی هماهنگ با ویژگی های فردی و شخصیتی خود بگیریم و از سویی دیگر در شناختن دیگران و تعامل سازنده با آنها راه را برای ما هموار می کند.
یکی از بهترین روش ها برای شناخت خود و دیگران این است که تیپ شخصیتی خود را پیدا کنیم.
یکی از مشهورترین آزمون هایی که برای شناختن تیپ شخصیتی شما وجود دارد آزمون مایر-بریگز نام دارد که انسان ها را به 16 تیپ شخصیتی دسته بندی می کند.
برای اینکه بدانیم در چه تیپی قرار داریم ابتدا باید 4 بعد اساسی از شخصیت مان را تشخیص دهیم.
اگر میخواهید میتوانید در عرض 5 دقیقه این آزمون را به صورت دیداری از ایـن ایـنـجا انجام دهید و برگردید به این مقاله؛
میخواهیم بررسی کنیم ویژگی های شخصیتی شما کدامند و چطور آنها را مدیریت کنید…
برای شروع، نخستین بُعد شخصیتی این است که بدانیم برون گرا هستیم یا درون گرا هستیم؟
اگر می خواهید جواب این سؤال را پیدا کنید اول از همه باید به انرژی افراد توجه کنید. باید بدانید که این افراد انرژی شان را از کجا کسب میکنند و در چه جهتی هدایت میکنند؟
مهمترین سوالات در شناخت درون گرایی و برون گرایی اینها هستند :
- چه چیزی بیشتر به من نیرو می دهد، تعامل با دیگران یا تنها بودن ؟
- دوست دارم انرژی ام را کجا متمرکز کنم، در دنیای بیرونی آدم ها و چیزها؟ و یا در دنیای درونی افکار واندیشه ها ؟
ویژگی شخصیتی برون گراها
بهتر است با برون گراها شروع کنیم، برونگراها انرژی خود را از افراد و چیزهای بیرونی میگیرند و این انرژی را به همان سمت هم متمرکز میکنند. برونگراها انسان هایی هستند که از نوعی رادار برخوردارند که آن را به سمت بیرون می چرخانند تا محیط اطراف خود را پیوسته رصد کنند و از آن انرژی بگیرند.
این افراد از بودن در کنار دیگران انرژی می گیرند و بطور کلی بیشتر جوینده و خواهان دیگران هستند. به همین دلیل است که برون گراها معمولاً دوستان و معاشران زیادی دارند.
این افراد توجه شایانی را به ماجراهای دنیای پیرامون معطوف میکنند.
از این رو تمام تلاش شان را میکنند تا روی یک کار تمرکز نکنند ! این کار آنها البته ریشه در حواس پرتی آنها ندارد، بلکه آنها نیاز دارند تا با محرک های خارجی بیشتری در ارتباط باشند و انرژی بیشتری دریافت کنند.
در محل کار برونگراها تمایل بیشتری برای بازگذاردن درب اتاق خود دارند زیرا می خواهند ناظر اتفاقات بیرون باشند و هیچ رخدادی را از دست ندهند.
اگر از فرد برون گرایی بپرسید که همین الان تلفن همراهش را بیرون بیاورد و با یک نفر تماس بگیرد بسرعت این کار را انجام میدهند.
شاید به همین دلیل باشد که افراد برون گرا معمولا از این موضوع گله مند هستند که چرا برخی دوستان شان به ندرت با آنها تماس میگیرند.
اگر به کودکی برون گراها نگاه کنیم میتوانیم گرایشات آنها را حتی در آن زمان تشخیص دهیم. بچه های برون گرا معمولاً با بی قیدی تمام به درون موقعیت های جدید اجتماعی شیرجه می روند. آنها داوطلبانه در فعالیت ها و اجتماعات متعددی نام نویسی و شرکت میکنند.
نحوه ی کار برونگراها نیز میتواند اطلاعات زیادی در مورد اینگونه افراد به ما بدهد؛
برونگراها معمولاً ترجیح میدهند سریع کار کنند و بسرعت از کاری به کار دیگر بروند. آنها به واقع عملگرا هستند و نیروی محرکه ی آنها اقدام و عمل است.
این سؤال میتواند گرایش شما را تا حد زیادی مشخص کند :
آیا ترجیح می دهید همزمان روی چند پروژه کار کنید؟
یا دوست دارید روی یک پروژه متمرکز باشید؟
جالب است که برون گراها بیشترین سهم را در پیشرفت و آبادانی جهان ایفا کرده و میکنند. آنها به وسعت و توسعه تمایل فراوانی دارند و دوست دارند که در مورد هر چیزی کمی بدانند.
این تمایل اگر پرورش یابد میتواند آنها را به افراد جامع الاطرافی تبدیل کند. زمانی که صحبت از پیشرفت و توسعه است بطور قطع دنیا به انسان هایی نیاز دارد که کاملا با دنیای اطراف شان آشنا باشند و بتوانند اتفاقات آینده را درک کنند.
نقطه ضعف اکثر برونگراها سطح دانش و آگاهی شان است چون بسیاری از مسائلی که در ذهن شان وجود دارد آنچنان عمیق و تخصصی نیست.
نحوه ی فکر کردن برونگراها نیز بسیار جالب است، آنها عادت دارند با صحبت کردن فکر کنند. به بیانی دیگر آنها افکارشان را با صدای بلند بیان میکنند. این افراد تمایل زیادی دارند که ابتدا صحبت کنند و سپس به صحبتهایشان فکر کنند.
این تمایل است که باعث می شود افراد برون گرا معمولاً به نسنجیدگی و پرحرفی متهم شوند.
موضوع مهم دیگری که شما را در شناخت از خود و البته سایر افراد در زمینه ی برونگرایی راهنمایی می کند این است تا چه حد اجازه می دهید دیگران شما را بشناسند ؟
برونگراها معمولاً اطلاعات و منابع بیشتری از خود را با دنیای بیرون در میان می گذارند و برای شناختن آنها لازم نیست سوالات سخت و پیچیده ای را از آنها بپرسید. در واقع برون گرایان بواسطه ی هم صحبت شدن با شما خودشان را به شما می شناسانند.
حال که اطلاعاتی کلی را در مورد برون گرا ها بدست آوردید بهتر است به سراغ دنیای درونگرایان برویم.
رونگرایان را میتوان نقطه ی مقابل برون گرایان دانست و از این رو شناخت ویژگی هر دسته به شناخت دسته ی دوم کمک می کند…
ویژگی شخصیتی درونگرا ها
اگر به سؤال ابتدای متن بازگردید و به پاسخ خود نگاه کنید متوجه می شوید که درون گراها بیشترین انرژی شان را از خودشان و در واقع از افکارشان و در تنهایی کسب میکنند. درونگراها رادار خود را به سوی فرکانس های درونی می چرخانند زیرا بیشتر علاقه دارند در هر موقعیت دریافت ها و تجربه های خود را به کار بگیرند.
آنها بسیار کمتر از برون گرایان به دنیای بیرونی توجه میکنند. با این تعریف سوالی که همه ی درونگرایان بشکل ناخودآگاه از خود می پرسند این است :
افراد و چیزها چه ارتباطی با من دارند؟
ازاین رو درونگرایان بیشتر خودمحور هستند. خودمحوری در اینجا به معنای خودخواهی نیست بلکه به معنای خودکفا و خوداتکا بودن است.
درون گرایان برخلاف برون گراها توجه زیادی را به دنیای بیرون معطوف نمیکنند و بیشتر دوست دارند خودشان را غرق کاری کنند که به آن علاقه دارند. استقلال ذاتی آنها باعث می شود رویکردی منزوی مآبانه داشته باشند و با تمرکز و ثبات قدم به کارها یا فعالیت های مورد علاقه شان بپردازند.
به همین دلیل ممکن است از رویدادهایی که در اطرافشان در جریان است بکلی غافل شوند.
درونگراها تعاملات کمتر و مفید تر را ترجیح میدهند و در انتخاب دوستان خود گزینشی تر عمل میکنند. علاوه بر این شیوه های مدیریتی درونگرایان هوشمندانه تر، دقیق تر و غیرمتداول تر است.
در مورد تعاملات برونگراها و درونگراها شاید مثال باتری اتومبیل مثال گویایی باشد.
برای برون گرایان بودن در کنار دیگران بمنزله ی شارژ شدن باتری شان است ولی تعاملات زیاد و مداوم با دیگران باعث خالی شدن باتری درونگرایان می شود و آنها برای شارژ مجدد باید مدتی تنها باشند.
واقعیت این است که فعالیتی که به یک برون گرا نیرو می دهد احتمالا بر فرد درون گرا تاثیری وارونه دارد.
یکی از داستان هایی که در کتاب «هنر سریع شناختن مردم» نوشته ی پل دی تیگر و باربارا بارون از آن یاد شده است اینگونه است :
زوجی را در نظر بگیرید که یکی برون گرا و دیگری درون گراست.
آنها به یک مکانی دعوت می شوند. فرد برون گرا که پیش بینی می کند در مهمانی با افراد زیادی تعامل خواهد داشت، بسیار مشتاق است تا در آن شرکت کند اما فرد درون گرا ترجیح می دهد در خانه بماند و یا شب را احتمالا با تعدادی از،دوستان نزدیکش سپری کند.
جالب است که اکثر افراد تمایلات اینگونه را به جنسیت نسبت میدهند ولی در حقیقت این تمایلات افراد است که در رفتارهای آنان تأثیر می گذارند و نه جنسیت آن ها.
درون گراها همانطور که قبلا اشاره شد در توسعه و پیشرفت جهان سهم کمتری را نسبت به برون گرایان ایفا کرده و میکنند. آنها ذاتاً به موضوعات کمتری علاقه مند هستند اما نگرش و دانش آنها نسبت به آن موضوعات عمیق و موشکافانه است.
شیوه ی کارکردن درونگرایان نیز بسیار متفاوت است.
آنها با ریتم کندتر و یکنواخت تری کار میکنند و قبل از شروع به کار تمام جوانب و عواقب آن را می سنجند.
درونگراها تمایل چندانی به بازگذاشتن درب اتاق خود ندارند و به اتفاقاتی که در محیط کارشان می افتد اغلب بی اعتنا هستند.
درونگراها به دلیل تمایل شان به درون، کمتر در مورد افکارشان صحبت میکنند و زمانی میتوان آنها را به درستی شناخت که به آنها نزدیک شوید و از آنها سؤال بپرسید. از این رو درون گرایان کم حرف تر و سنجیده تر به نظر میرسند.
اگر به صحبتهای درون گرایان دقت کنید، درمیابید که آنها کمحرفیشان را با ویژگی دیگری جبران میکنند. آنها معمولاً از کلمات و واژههای غیر متداول تری استفاده میکنند و کیفیت صحبت شان بالاتر از کیفیت صحبت برونگرایان است.
درونگراها معمولاً در جلسات و گردهماییها ترجیح میدهند در ساعات یا دقایق انتهایی صحبت کنند و گرچه زمان کمتری را به این کار اختصاص میدهند اما تأثیرگذاری حرفهایشان بهمراتب بیشتر است.
آنها عادت دارند ابتدا حرف هایشان را در ذهنشان بپزند و سپس آن را با دیگران در میان بگذارند.
یکی دیگر از ویژگیهای درونگرایان این است که تمایل چندانی به شناساندن خود به دیگران ندارند و بهزحمت میتوان از آنها حرف کشید. درونگرایان ذاتاً سختگیرتر از برونگراها هستند و به همین دلیل ارزش بیشتری به زندگی خصوصی خود قائلاند.
از این جهت است که یکی از شکوههای مداوم برونگراها از درونگراها این است که آنها تودار، مرموز و پنهان کار هستند و در یک کلمه شناختن آنها دشوار است.
ما انسان ها همانند یک طیف، به هرطرف متمایل میشویم و این ویژگی «صفر یا یک»-ی نیست.
ممکن است شما 90% درونگرا و 10% برونگرا باشید و یا برعکس. در مقاله ی بعدی به بُعد دیگری از شناخت شخصیت می پردازیم تا دریابید فردی حسی هستید یا شهودی…
خب، تا اینجا باید تصور روشن تری از از درون گرا یا برون گرا بودن خود پیدا کرده باشید.
ممکن است در مورد آن مطمئن باشید یا شاید هم هنوز مقداری شک داشته باشید. این کاملا طبیعی است. نکته ی مهم این است که دریابید تمایل شما بیشتر به کدام جهت است.
شما برون گرا هستید یا درون گرا ؟
دیدگاه خودتان را زیر همین مقاله برای ما بنویسید
ممنون از مقاله مفیدتون فارق از درون گرا یا برون گرا بودن من سعی میکنم صفات خوب هر دو دسته رو در خودم تقویت کنم . سپاسگزارم .
سلام
بنده درونگرا هستم.
بابت متن زیبا و روانتان بسیار سپاس گزارم.
موفق و سربلند باشید.
به نظر میرسه درونگرام اما در مواقع لزوم از برونگرایی استفاده میکنم راستش تازگیا آزمون دیسک هم دادم و اونجا خیلی معتدل بودم. من از تنهایی و عمیق شدن لذت میبرم ولی به بودن در کنار دیگرانم نیاز دارم. عمیق میشم ولی بعد از مدتی موضوع مورد علاقم تغییر میکنه مثل الان که روی ارتباطات عمیق شدم و به سمت برونگرایی میرم
دیدگاه دوستان رو خوندم و بعضیاش برام جالب بود. بیشتر درونگرا هستم اما علاقه ی زیادی دارم که یه سری مهارت ها رو تقویت کنم
این مطلب رو هم دوست داشتم اضافه کنم که درون گرا یا برون گرا بودن هیچکدوم بد نیست بد اینه که خودت رو در قفس درونگرایی یا برون گرایی احساس کنی و ساکن بمونی برای همین هر جا حس کنم نیازه یه مهارت رو یاد بگیرم سعی میکنم با به دست آوردنش خودم رو تقویت کنم هر دسته یه سری ویژگی های مثبتی داره که میتونم به دستشون بیارم .
سپاس
بیشتر درونگرا هستم ولی یه مواقع خاصی برونگراییم یکم غلبه میکنه که خیلی کم اتفاق میافته. و چون کم اتفاق میافته انگار که توی برونگرا بودن حرفه ای و خوب نیستم و بعدش پشیمون میشم.
شاید اینجوری بودن براتون بی معنی یا عجیب با حتی خنده دار باشه. شایدم من خوب نتونستم احساسمو به زبون بیارم.ولی خودمو موظف دونستم که در ازای خوندن این پست که خیلی خوب بود برای تشکر حداقل کاری که میتونستم بکنم این بود که یه دیدگاه بزارم.
سلام دوست عزیز؛ از حسن توجه شما سپاسگزاریم – موفق و موید باشید 🙂
من برونگرايى هستم كه دوست دارم درونگرا باشم و از برونگرايى خودم رنج ميبرم نميدونم علتش چى هست شايد ذاتا درون گرا بودم ولى محيط من رو به اين سمت سوق داده
دقیقا برعکس من
الآن عیب هر کدوم چی میتونه باشه.
من که ۹۰ به ۱۰ درون گرام
اتفاقاً درنگراها سهم بیشتری در پیشرفت دنیا ایفا می کنند و ایفا کرده اند و خواهند کرد. اکثر نویسندگان بزرگ دانشمندان بزرگ و مدیران و رئیس جمهور و رهبر های بزرگ دنیا درونگرا بودند و در دنیا تمام آنچه که با افکاری دقیق و به بهترین شکل ممکن میتونه انجام بشه رو درونگرا ها انجام میدن ، گرچه اون کار رو مستقیماً انجام نمیدن اما اکثراً طرح اولیه و فکر برای اوناست و برونگرا ها اکثراً انجام میدن.
و اینکه مطمعن باشید درونگراها با اینکه تمایلی به شناساندن خود به دیگران ندارند اما از برونگرا ها معروف ترند. انیشتین ، چارلز دیکنز ، لئوناردو داوینچی و اکثر کسانی که کتاب یا اختراع مؤثر و مفیدی بر پیشرفت بشریت و علم کرده اند و اسمشون نسل در نسل میچرخه و هیچوقت هم پاک نمیشه ، درونگرا هستند نه برونگرا.
ولی انصافا با حرف شما موافقم
نظرت رو دوست داشتم
نصف نصف باشی چی؟؟؟
مقاله خیلی خوبی بود . الان دیگه فهمیدم احتمالا 60 درصد درونگرا باشم 40 درصد برونگرا .
بسیار عالی بود . شاید الان دقیقا فهمیدم ک درون گرا هستم ولی عادات و تاثیراتی ک برخی از دوستان برون گرا روم گذاشتن همیشه باعث سردرگمیم شده بود
خیلی عالی بود ، من شخصا همیشه تردید دارم درون گرا هستم یا برون گرا چون از طرفی به شدت اجتماعی هستم و خیلی خوب با بقیه ارتباط برقرار می کنم و از طرفی هم عاشق تنهایی هستم و باهاش هیچ مشکلی ندارم .
عالی بود مطمن شدم دیگه درون گرام…….
یه مقاله عالی و کاربردی. دمتون گرم
خیلی ممنون از مقاله عالیتون! خیلی وقت بود دنبال این مسئله بودم، اینجا خیلی خوب وضعیتم برای خودم مشخص شد!
بسیار عالی در مورد شخصیت شناسی بیشتر مطلب بذارید
گذر زمان در ک مهمانی برای یه شخص برونگرا دقیقا انگار منو داشت میگفت. مرسی از مطالبتون
ممنون بابت مطالبتون. اما یه جاهایش احساس میشد زیاد علمی نیست
سلام؛من با این چیزایی که نوشتین فکر میکنم بیشتر درون گرام ……..
بسیار عالی بود. ممنون از اطلاعات خوبی که در اختیارمون میذارید